حاج صادق را از زبان دیگران بشناسیم

«حاج صادق خان» شرح خاطرات دوستان این مجاهد است که در 7 فصل روایت می‌شود.
کد خبر: ۷۷۸۵۷
تاریخ انتشار: ۲۸ فروردين ۱۳۹۵ - ۱۲:۲۹ - 16April 2016

حاج صادق را از زبان دیگران بشناسیم

به گزارش خبرنگار فرهنگ و هنر دفاع پرس، انتشارت پلاک هشت در سومین مجموعه «خاطره» خود و با همکاری «کنگره بزرگداشت 4000 شهید آماد و پشتیبانی سپاه» به زندگی «حاج صادق صباغچی» پرداخته است.

این کتاب «حاج صادق خان» نام دارد و این جانباز بزرگوار را از زبان دیگران روایت میکند که شامل 7 بخش است:

حرفهای زیر قاب

مثل شاسی محکم و عین دی8 قوی

شانه بالا نمیانداخت

برادر با برادر

با جیب پر میرفت با دست خالی بازمیگشت

عین رودخانه شیب دار، جاری و سریع

تنهابه خاطر آن کسی که ارزش عشق ورزیدن دارد

نثر کتاب کمی شاعرانه و در عین حال ساده و روان است. صادق صباغچیان در سال 62 به عنوان رئیس هیات مدیره اتحادیه صنف تعمیرگاه داران انتخاب شده بود ولی در طول جنگ تحمیلی با همکاران و شاگردان خود چند ماهی را به عنوان تعمیرکار در حال خدمت رسانی به رزمندگان بود. حاج صادق پدر دو شهید است و خودش هم از جانبازان شیمیایی است که هیچگاه به عنوان پدر شهید و یا جانباز در خواست خدمات نکرده است.

قسمتی از متن کتاب

« آنچه حاجصادق صباغچی را کمی از دیگران متمایز می کرد، این بود که کارش را خیلی بلد بود. صباغچی قلب و موتور تپنده صنف تعمیرگاهداران توی بحث دفاع از مملکت بود.

خیلی از تعمیرگاهدارها پشت سر او راهشان به جبهه باز شد؛ اما با این حال کمتر کسی به اندازه حاجی صباغچی پشت رزمندهها ایستاد و به جبهه کمک کرد.

و تا آنجایی که من آگاهی دارم، توی زندگی شخصیام هم انسانی با اراده و معتقد بود. یادم هست یکبار صدنفر از دوستان را برای افطاری به جایی دعوت کرده بود، اما تنها ده _ پانزده نفر توی مجلس و سر سفره حاضر شدند! من که متوجه شدم، پیش خودم گفتم الان است که حاجی صباغچی بریزد به هم. من که اگر بودم، در جا حالم گرفته میشد. تعارف نداریم که. آدم کلی تدارک میبیند، حرص و جوش غذا و آبرو و پولش را میخورد و بعد میبیند که خیلیها به آدم محل نگذاشتند و افتخار ندادهاند!

ولی حاجی از این برخورد دوستان عصبانی نشد؛ یا اینکه مردانه بگویم، رفتار خشنی از خودش نشان نداد. رفتم نزدیکش تا باهاش صحبت کنم و کمی از دست غایبان بنالم؛ اما دیدم که گلویی صاف کرد و با خنده گفت: «فلانی! این غذا قسمتهای آدمهای دیگری بود

صاف و پوستکنده گفت که غذا را برمیدارد و میبرد و دانه به دانه میان یک عده آدم روزهدار دیگر تقسیم میکند. حرف و بحث دیگری نکرد. اصلاً وقت خودش را پای بحث و حرف تلف نمیکرد. اهل عمل بود. میدانست که سر کاری، با غصه خوردن و از دور نگاه کردن به اوضاع، چیزی عایدش نخواهد شد.»

«حاج صادق خان» به قلم «فریدالدین آزادی» و با همکاری «کنگره برزگداشت 4000 شهید آماد و پشتیبانی سپاه» در 104 صفحه مصور توسط انتشارت «پلاک هشت» در 3000 نسخه منتشر شده است.

نظر شما
پربیننده ها