به گزارش گروه فرهنگ و هنر دفاع پرس، نشست خبری نمایشگاه نقاشیهای لوریس چکناواریان، روز گذشته شنبه 28 فروردین 1395 در سالن امیرخانی خانه هنرمندان ایران برگزار شد.
لوریس چکناواریان که یکی از آهنگسازان مطرح عرصه موسیقی است، به بیان توضیحهایی درباره نمایشگاهش پرداخت و گفت: در این نمایشگاه که دوشنبه همین هفته افتتاح میشود، 50 اثر از آثارم در این نمایشگاه به نمایش در میآید که همه آنها با تکنیک اکریلیک کار شدهاند. ابعاد این نقاشیها هم 1 در 1/5 متر است.
وی ادامه داد: همچنین پوسترهای برخی از کنسرتهایم در ارکسترهای مطرح جهان و کاور برخی از آثارم که توسط کمپانیهای بزرگ ضبط شدهاند در این نمایشگاه به نمایش در میآیند.
زندانی خانه خودم هستم
چکناواریان درباره نقاشی کشیدنش گفت: من زندانی خانه خودم هستم؛ یا کتاب مینویسم یا کتاب میخوانم یا آهنگ میسازم یا نقاشی میکشم.
این آهنگساز با اشاره به علم موسیقی تاکید کرد: موسیی علم عجیبی است. سبکهای کلاسیک و رمانتیک و دیگر سبکها، جزایر کوچکی از دیای علم موسیقی هستند. هیچ رشته هنری اینقدر گستردگی ندارد. بدبختی موسیقی این است که هر چه بنویسید بی فایده است مگر این که شنیده شود. وقتی آهنگی بر روی کاغذ نوشته میشود هیچ ارزشی ندارد و فقط یک کاغذ است؛ مگر این که اجرا شود و مردم آن را بشنوند.
بزرگترین هنرمند خداست
وی درباره تولید یک اثر هنری و تفاوتی که در ایجاد و ارائه آن اثر هست، گفت: هیچ هنرمندی نمیـواند خلق کند، ما تکنیک میآموزیم و براساس آن اثری تولید میکنیم. خلق تنها از آن خداست. اگر هنرمندی اثرش را از خداوند الهام بگیرد، اثرش ماندگار میشود. آثار زمینی هرچقدر هم که تکنیک داشته باشند یکبار مصرف میشوند. بزرگترین هنرمند خداست و ما تنها برای هنر او تبلیغ میکنیم.
چکناواریان در ادامه صبحتهایش با اشاره به شباهتهای شاعران بزرگ ایرانی و هنرمندان بزرگ اروپایی، تاکید کرد: شعرهای حافظ سرشار از علم است. فکرِ هنرمندانی چون حافظ، فردوسی و بتهوون پایهی علمی دارد.
این رهبر ارکستر درباره نقاشیهایی که میکشد، گفت: نقاشیهایم برای فروش نیست. در این نمایشگاهِ پیش رو هم هیچ اثری را نمیفروشم. فروش آثارم مانند فروش بچههایم است. یک بار این کار را کردم و بسیار پشیمانم.
وی ادامه داد: اگر موسسهای باشد که همه آثارم را نگه دارد، آثارم را میدهم اما این که آثارم را بفروشم، هرگز.
وقتی چکناواریان راه چاپلین را در پیش میگیرد
چکناواریان بخش دیگری از صحبتهایش را به بیان فعالیتهای سینمایی و تئاتریاش اختصاص داد و گفت: شعر و داستانهایی نوشتهام که امیدوارم به زودی منتشر شوند. به زودی هم در فیلم و یا تئاتری بازی میکنم. هنرهای مختلف با هم در ارتباطند و بر روی هم تاثیر میگذارند.
وی ادامه داد: فیلمنامهای نوشتهام که میخواهم ساخته شود و تصمیم دارم خودم در آن بازی کنم. خودم هم موسیقیاش را میسازم. در کل بیشتر کارهای فیلم را خودم انجام میدهم؛ درست همانگونه که چارلی چاپلین فیلم میساخت.
اشکهای لوریس برای مادرش
در بخش پایانی این نشست و وقتی چکناواریان داشت از خاطرههای گذشتهاش میگفت، از مادرش یاد کرد که همین مسئله باعث اشک ریختنِ او شد.
به لُر بودنم افتخار میکنم
این آهنگساز و رهبر ارکستر در بخش دیگری از صحبتهایش درباره وطنش گفت: همیشه از خودم میپرسیدم وطنم کجاست؟ وقتی به ارمنستان رفتم حس خوبی داشتم اما آنجا برایم وطن نبود. به امریکا رفتم هرگز حسِ بودن در وطن را نداشتم. بعدها به اتریش رفتم و گفتم شاید آنجا که مهد موسیقی جهان است، وطن من باشد، اما آنجا هم نبود. چند سال پیش وقتی به بروجرد رفتم به محض این که پایم را از ماشین بیرون گذاشتم احساس کردم که اینجا وطن من است. من متولد بروجردم و افتخار میکنم که لُر محسوب میشود.