یادداشت/

از تردید تا یقین؛ اسرائیل کی به ایران حمله خواهد کرد؟

چرا دشمن به جای حمله نظامی مستقیم، امروز در پی تسخیر ذهن‌هاست؟ راز در یک مثلث قدرت نهفته است؛ مردم، دفاع، و رهبری. وقتی این سه ضلع تضعیف شود، جنگ تمام عیار آغاز می‌شود.
کد خبر: ۷۸۴۷۲۱
تاریخ انتشار: ۲۰ مهر ۱۴۰۴ - ۱۲:۰۶ - 12October 2025
به گزارش دفاع‌پرس؛ «حسن عرفانیان»؛ نور سرد و آبی صفحه موبایل، چهره پدری را در تاریکی روشن کرده است. قیمت دلار جهش کرده، خبری از حمله سایبری منتشر شده و ویدیویی با لحن ترسناک ادعا می‌کند «همه‌چیز تمام شده». پدر نمی‌داند کدام خبر را باور کند. صدای فرزند نگرانی از اتاق کناری می‌آید:«دوباره جنگ می‌شه؟» او می‌خواهد پاسخ دهد اما خودش مطمئن نیست؛ سکوت سنگینی حاکم می‌شود. این سکوت، دقیقاً همان چیزی است که دشمن برای تسخیر ذهن‌ها به آن نیاز دارد. این صحنه، واقعی‌ترین میدان جنگ امروز است؛ جنگی که در آن میدان نبرد، نه خاک و خون، بلکه ذهن‌ها و قلب‌هاست.
از تردید تا یقین؛ اسرائیل کی به ایران حمله خواهد کرد؟
▪️مثلث‌ مقدس قدرت ایران؛
اما چرا دشمن به جای جنگ سخت، به این نبرد پنهان روی آورده است؟
کارشناسان نظامی اتفاق نظر دارند که جنگ تمام عیار زمانی آغاز می‌شود که قدرت ایران در سه ضلع مهم به طور همزمان تضعیف شود:
مردم، قلب تپنده مقاومت:
انسجام و اراده جمعی مردم، ستون اصلی قدرت ملی است. تضعیف آن یعنی ایجاد شکاف‌های اجتماعی عمیق، فروپاشی اعتماد عمومی و تبدیل «ما» به «من»؛ دقیقاً خواسته دشمن.
بازدارندگی دفاعی؛ مشت آهنین امنیت ملی:
قدرت بازدارندگی ایران تنها به موشک‌ها محدود نمی‌شود، بلکه شامل توان سایبری، پهپادی، دریایی، و ظرفیت مقاومت غیرمتمرکز است که مانع از هرگونه تجاوز نظامی می‌شود .  
هدف دشمن، محدودسازی این توان از طریق تحریم‌های فناورانه، حملات سایبری، و ترور فرماندهان است.
رهبری، نماد وحدت:
مرجعیت سیاسی و معنوی، تضمین‌کننده تصمیم‌گیری‌های استراتژیک و همبستگی ملی است. دشمن تلاش می‌کند با اعتبارزدایی رسانه‌ای، ترورهای هدفمند و ایجاد خلأ تصمیم‌گیری آن را تضعیف کند.
 
▪️طوفان شناختی؛ از شایعه تا بی‌عملی؛
از آنجا که دشمن در شکستن مثلث قدرت ناتوان است در جنگ شناختی، میدان نبرد را از زمین به ذهن‌ها منتقل کرده و چهار جبهه نبرد را گشوده است:
۱) تهاجم روایت‌سازی، جنگ برای تسخیر حقیقت: در این میدان، روایت‌های متضاد همچون سلاحی مرگبار عمل می‌کنند:
_ تولید همزمان روایت‌های متناقض از یک واقعه
_ ایجاد جنگ رسانه‌ای بین منابع رسمی و غیررسمی
_ تخریب سیستماتیک مراجع معتبر اطلاعاتی.
نتیجه: هنگامی که حقیقت به کالایی کمیاب تبدیل شود، ستون‌های اعتماد عمومی می‌شکنند.
۲) ابهام‌آفرینی آینده: تارنمایی فردا؛
دشمن با بهره‌گیری از ابزارهای پیچیده، تصویر آینده را در هاله‌ای از ابهام فرو می‌برد:
_ ایجاد نوسانات مصنوعی در بازارهای مالی
_ انتشار سازمان‌یافته اخبار مبهم و هراس‌آور
_ تولید و گسترش شایعات درباره "فروپاشی قریب‌الوقوع"
نتیجه: جامعه‌ای که قادر به دیدن افق‌های روشن نباشد، انگیزه خود را برای ساختن امروز از دست می‌دهد.
۳) فرسایش معنایی،خالی کردن جان مقاومت:
این تهدید، عمیق‌ترین ضربه را به پیکره جامعه وارد می‌سازد:
_ بی‌پاسخ ماندن پرسش اساسی "چرا باید مقاومت کرد؟"
_ کمرنگ شدن ارتباط منطقی بین تحمل امروز و پیروزی فردا
_ تهی شدن مفاهیم مقدس از معنای اصیل خود
نتیجه: جامعه‌ای که "چرایی" مبارزه را فراموش کند، "چگونگی" آن را نیز از یاد خواهد برد.
۴)انفعال‌سازی: توقف کنشگری مردمی؛
آخرین حلقه از این زنجیره، جامعه را از درون فلج می‌کند:
_ ترویج فرهنگ "تأثیر فردی ناچیز"
_ عدم شفافیت در تعریف نقش‌ها و مسئولیت‌ها
_ نبود سازوکارهای مشخص برای مشارکت عمومی.
نتیجه: انرژی عظیم مردمی در گرداب بی‌عملی و سردرگمی هدر می‌رود.
پایان روشن: وقتی خدمات پایدار، آرامش را به ارمغان آورند؛ وقتی آگاهی رسانه‌ای، سپر راستی‌ها شود؛ وقتی روایت‌های امیدبخش، چراغ فردا را بیفروزند و نهادهای مردمی، تاروپود جامعه را استحکام بخشند، آنگاه است که پدری که دیروز در دریای تردید دست و پا می‌زد، امروز با قامتی استوار و چشمانی از جنس یقین، دست بر شانه فرزندش می‌گذارد و می‌گوید: "ما پیروزیم! چرا که ایمان، راهنمایمان شده، تاریخ، پشتیبانمان است و اراده‌مان، شکست‌ناپذیر."و این دگرگونی عمیق از تردید به یقین، مهلک‌ترین ضربه بر پیکره دشمن است.
ح_عرفانیان  
 
نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار