به گزارش خبرنگار
دفاعپرس از البرز، شهید «مهدی فرهادکیایی» از اهالی روستای خوشآبوهوای کیاسر در کیلومتر ۴۵ جاده چالوس بود؛ روستایی کوچک اما سرشار از عشق و ایثار. او که از علاقهمندان و خادمان واقعی مردم محل بهشمار میرفت، سالها به عنوان عضو شورای روستا فعالیت کرد و همیشه از افتخارات کیاسر با غرور یاد میکرد.
شهید فرهادکیایی بارها گفته بود:
روستای ما در دوران دفاع مقدس تنها ۱۷۰ نفر جمعیت داشت، اما ۷۰ جانباز و ۷ شهید تقدیم انقلاب کرد. کیاسر کوچک است، اما قلب مردمش بزرگ است.
او ارادت ویژهای به شهدا داشت و یاد آنان را در هر فرصتی زنده نگه میداشت. همسر شهید روایت میکند:
سال تحویل مصادف با شبهای قدر بود. آقای فرهادکیایی پیشنهاد داد تا کنار گلزار شهدا سفرهی هفتسین پهن کنیم. خودش عکس شهدای روستا را با دقت در سفره چید و گفت: “سالی که با یاد شهدا شروع شود، حتماً با شهادت پایان مییابد.
مدتی بعد برای مزار شهدا هفت قاب عکس فلزی سفارش داده بود تا تصاویر شهدا در آنها قرار گیرد؛ اما به اشتباه هشت قاب ارسال شد. او با تعجب گفت: «نمیدانم قاب هشتم برای چه کسی است...» بیآنکه بداند خداوند از پیش قاب هشتم را برای خودش کنار گذاشته است.
در روزهای جنگ ۱۲ روزه، پادگان مجاور محل خدمتش بمباران شد و دهها رزمنده به شهادت رسیدند. همسرش با نگرانی از او پرسید:
مهدی، نمیترسی که امشب پادگان شما را هم بزنند؟
او آرام گفت: من آموزش دیدهام. اشهدم را خواندهام. اگر ما کنار برویم، چه کسی بایستد؟ همان شب پادگانشان هدف حمله قرار گرفت و مهدی مجروح شد.
پس از بازگشت، از اینکه به شهادت نرسیده بود، با حسرت میگفت: «من لیاقت شهادت نداشتم.» در ایام محرم، شبها در روضه امام حسین (ع) اشک میریخت و نجوا میکرد. چند روز بعد حالش وخیم شد. پزشکان گفتند اثر موج انفجار باعث پارگی عروق داخلی شده است.
در روزهای آخر، با چشمانی اشکآلود خواستار دیدار فرزندانش شد. آنان را در آغوش گرفت و گفت: «خدا نگهدارتان باشد.» گویی میدانست این آخرین خداحافظی است. فردای آن روز، روح عاشقش آرام گرفت و به یاران شهیدش پیوست.
اکنون در گلزار شهدای کیاسر، قاب هشتم با تصویر شهید مهدی فرهادکیایی روشن شده است؛ قابی که از ابتدا برای او مقدر شده بود.
انتهای پیام/