یادداشت/ «صدیقه صباغیان»

شهید سید روح‌الله عجمیان، ستاره غیرت و شجاعت آسمان البرز

شهید سید روح‌الله عجمیان، ستاره‌ای در آسمان غیرت و شجاعت استان البرز بوده و نه‌تنها هرگز خاموش نخواهد شد بلکه برای همیشه در ذهن و دل‌های ما زنده است.
کد خبر: ۷۹۰۰۱۲
تاریخ انتشار: ۱۲ آبان ۱۴۰۴ - ۱۶:۱۹ - 03November 2025

به گزارش خبرنگار دفاع‌پرس از البرز، «صدیقه صباغیان» به مناسبت سومین سالگرد شهادت سید روح‌الله عجمیان، شهید مدافع امنیت البرزی، در یادداشتی آورده است: آبان سال ۱۴۰۱، پس از فراخوان‌های شبکه‌های معاند و ضدانقلاب، آشوبگران در منطقه آزادراه کرج-قزوین مسیر را مسدود کردند و با مأموران انتظامی و نیرو‌های بسیج درگیر شدند.

شهید سید روح‌الله عجمیان، ستاره غیرت و شجاعت آسمان البرز

در این میان، سید روح‌الله عجمیان، جوانی بسیجی و از جنس غیرت و عشق به وطن، نیک می‌دانست که زن و بچه مردم در این مسیر در خطر هستند، او نمی‌توانست ببیند که جان هم‌وطنانش در معرض تهدید قرار گیرد و ساکت بماند، پس در میدان حاضر شد تا امنیت را برقرار کند.

اما اغتشاشگران با بی‌رحمی او را محاصره کردند و ... سنگ و لگد خورد و با ضربات متعدد و ناجوانمردانه به شدت مجروح شد. جسم نیمه‌جانش به دست آنان روی زمین کشیده شد و در نهایت، قلب پر از ایمانش در این مسیر پرخطر به آرامش رسید. یکی هلهله می‌کرد، یکی فریاد می‌زد و دیگری سعی می‌کرد او را نجات دهد، اما نشد؛ و امروز، سه سال از آن روز تلخ می‌گذرد. روزی که مادر چشم‌به‌راه پسرش بود، اما بجای دیدن صورت معصومش، خبر شهادت او را شنید. پدر با اشک‌ها و آه‌های بی‌پایان، برای آرزو‌های بربادرفته‌اش می‌گریست و برای زمانی که نمی‌توانست پسرش را در کنار خود ببیند ناله می‌کرد.

خواهران و برادرانش هم از آن روز به بعد داغدار شدند و پذیرفتند که از این پس باید با جای خالی برادر عزیزشان روزگار بگذرانند. مادر به فرزندانش صبر می‌آموخت، چراکه خودش را جای مادران شهدا می‌گذاشت و می‌دانست که باید استوار باشد و این تا زمانی بود که نمی‌دانست چه بر سر فرزندش آمده است.

اما زمانی که در دادگاه به اعترافات قاتلان گوش داد، دیگر نتوانست خود را آرام کند. چشمانش برای همیشه گریان ماند و کمر پدر که روزی با امید به داشتن پسرش استوار بود، خم شد. این مادر هنوز هم در کنار مزار فرزندش گریه می‌کند، با عکس‌های او حرف می‌زند و با در آغوش گرفتن لباس‌های پسرش آرام می‌گیرد.

با دعای توسل بر مزارش می‌رود و در دل با او درد دل کرده و با زبان شیرین محلی و با لحنی مادرانه برای پسرش سوگواری می‌کند، چنان‌که ساعتی پیش سید روح‌الله را به خانه ابدی سپرده است و این بی‌قراری هر روز بیشتر از دیروز می‌شود.

سه سال است که مادر سید روح‌الله دیگر صدای خنده او را نمی‌شنود و تنها با خاطراتش روزگار می‌گذراند، هنگامی هم که دلش تنگ می‌شود، به گلزار شهدای امامزاده محمد (ع) کرج می‌رود تا با او درد دل کند و از نقشه‌هایی که برای دامادی او داشت می‌گوید.

مادر بار‌ها آرزو می‌کرد روزی سید روح‌الله در لباس دامادی در کنارش بایستد و قد و بالای شاخ شمشادش را نظاره کند، اما اکنون پسرش عروس آسمان و در دل‌های مردم البرز و ایران، به نماد غیرت و وفاداری تبدیل شده است. پسری که قرار بود روزی تکیه‌گاه و عصای پیری پدرش باشد، امروز غم فراقش دلیلی برای خم شدن کمر پدر شده است.

دستان پینه‌بسته پدر، به‌جای نوازش صورت پسر، حالا قاب عکس او و سنگ سرد مزارش را لمس می‌کند و او آن‌قدر بی‌صدا و محزون می‌گرید که مادر متوجه غم دلش نشود. این روز‌ها چشمان اشک‌بار و غمگین مادر گواه تمام درد‌هایی است که در این سه سال بر دلش نشسته است.

او مانند تمام مادران این سرزمین، آرزو داشت که لباس دامادی را بر تن فرزندش ببیند، اما نمی‌دانست که پیش از آن، لباس شهادت بر تنش خواهد رفت؛ اما این لباس، نه‌فقط افتخاری برای خانواده، بلکه برای استان و کشور بود.

لباس شهادت که برازنده سید روح‌الله جوان ما بود، اکنون در خاطر‌ها و دل‌ها جاودانه است. امروز، تصویر این بسیجی بی‌ریا و مخلص، همچنان بر سینه این سرزمین می‌درخشد؛ روح‌الله ستاره‌ای است در آسمان غیرت و شجاعت این استان که هرگز خاموش نخواهد شد و برای همیشه در ذهن و دل‌های ما زنده است.

انتهای پیام/

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار