گروه بینالملل دفاعپرس: در ماههای اخیر، تنشها و درگیریهای مرزی میان افغانستان و پاکستان بهطور چشمگیری افزایش یافته است؛ موضوعی که نه تنها امنیت دو کشور را تحتتأثیر قرار داده، بلکه پیامدهای منطقهای گستردهتری نیز به همراه داشته است. تبادل آتش در نقاط مرزی بهویژه در گذرگاههای «تورخم» و «اسپینبولدک»، بسته شدن مرزها، حملات هوایی و اتهامزنیهای متقابل، چشمانداز روابط کابل - اسلامآباد را به یکی از پیچیدهترین دورههای تاریخی خود وارد کرده است.

اگر بخواهیم علل و عوامل تداوم و تشدید درگیریهای میان افغانستان و پاکستان را مورد بررسی و کنکاش قرار بدهیم باید به مواردی همچون «مسئله تاریخی خط دیورند»، «حضور و فعالیت تحریک طالبان پاکستان»، «فشارهای داخلی پاکستان»، «تغییر موازنه قدرت پس از خروج آمریکا از افغانستان» و «مسائل اقتصادی و مرزی» اشاره کنیم.
در حوزه «مسئله تاریخی خط دیورند»، باید بگوییم که یکی از ریشهدارترین عوامل تنش، اختلاف بر سر «خط دیورند» است؛ مرزی که در سال ۱۸۹۳ توسط بریتانیا ترسیم شد و افغانستان هیچگاه آن را به رسمیت نشناخته است. طالبان نیز مانند دولتهای پیشین افغانستان، به رسمیت شناختن رسمی این مرز را رد کردهاند. این اختلاف تاریخی زمینهساز درگیریهای مرزی و حساسیتهای شدید ملیگرایانه در هر دو کشور شده است.

در بخش «حضور و فعالیت تحریک طالبان پاکستان»، پاکستان مهمترین عامل تشدید بحران را پناهگرفتن اعضای «تحریک طالبان پاکستان» در خاک افغانستان میداند. اسلامآباد بارها طالبان افغانستان را متهم کرده که به تحریک طالبان پاکستان اجازه فعالیت و سازماندهی داده، مانع عملیاتهای امنیتی آنها نمیشود و حتی در برخی موارد نیز از آنها پشتیبانی لجستیکی هم میکند.
این اتهاماتی که پاکستان علیه طالبان افغانستان مطرح میکند و زمینهای برای افزایش تنشها و تداوم درگیریها میان دو کشور شده در شرایطی از سوی اسلام آباد بیان میشود که در مقابل، طالبان افغانستان این اتهامات را رد کرده و پاکستان را به دخالت در امور داخلی افغانستان متهم میکند.

در زمینه «فشارهای داخلی پاکستان»، نیز باید اشاره کنیم که پس از افزایش حملات «تحریک طالبان پاکستان» در داخل پاکستان، ارتش این کشور برای نشاندادن اقتدار و مدیریت امنیتی تحت فشار است. بر همین اساس، شاهد هستیم که ارتش پاکستان برای بازسازی وجهه داخلی خود و همچنین کنترل فضای سیاسی پس از بحرانهای داخلی پاکستان خواه ناخواه به سمت سیاستی تهاجمیتر در مرزهای افغانستان حرکت کرده است.
در حوزه «تغییر موازنه قدرت پس از خروج آمریکا از افغانستان»، باید گفت که بازگشت طالبان به قدرت، ساختار امنیتی منطقه را دگرگون کرده است. پاکستان که انتظار داشت طالبان روابطی نزدیک و هماهنگ با اسلامآباد داشته باشند، اکنون با واقعیتی متفاوت مواجه شده است. زیرا در حال حاضر مشاهده میکند که طالبان مستقلتر عمل میکند، از پذیرش مطالبات امنیتی پاکستان خودداری میکند و از همه مهمتر به دنبال هویت ملی و حاکمیت خودشان هستند.

در بخش «مسائل اقتصادی و مرزی»، نیز باید بگوییم که بستن گذرگاههای مرزی، محدودیت تجارت و کنترل شدید مهاجران افغان از سوی پاکستان، موجب نارضایتیهای فراوانی در افغانستان شده و به تنشهای اجتماعی و سیاسی بیش از پیش دامن زده است. در واقع باید گفت که تجارت مرزی یکی از منابع اصلی درآمد برای مناطق مرزی افغانستان است و هرگونه انسداد مرز، پیامدهای اقتصادی فوری را برای این کشور ایجاد میکند.
و در آخر، اگر بخواهیم دورنمای آینده درگیریها میان افغانستان و پاکستان را مورد بررسی قرار بدهیم باید به این مهم توجه کنیم که در صورت ادامه حملات «تحریک طالبان پاکستان» و واکنش سختگیرانه پاکستان، ضمن اینکه باید انتظار افزایش حملات هوایی را داشته باشیم، میبایست شاهد درگیریهای گستردهتر بین دو طرف و حتی منتظر عملیات فرامرزی ارتش پاکستان در داخل خاک افغانستان باشیم.
انتهای پیام/ ۱۳۴