ارتباط بی‌بدیل شهیدان با حضرت زهرا (س)‌

قلم می‌لرزد از نوشتن آنچه بر تو گذشت،‌ ای دخت پیامبر! کاغذ خیس می‌شود از اشک‌هایی که برایت ریختیم و دل آتش می‌گیرد از آن جراحت جانسوز... از آن دردی که تاریخ را شکست، از آن شهادتی که آسمان را به عزایش سیاه پوشاند ...
کد خبر: ۷۹۵۹۹۹
تاریخ انتشار: ۰۶ آذر ۱۴۰۴ - ۰۶:۴۳ - 27November 2025

گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس‌ـ مهدی مقاری؛ ای ستایش‌های ناگفته!‌ای اشک‌های در گلو مانده!‌ای داستانِ نصفه‌نیمهٔ زهرا (س) که هرگز به پایان نرسید... قلم می‌لرزد از نوشتن آنچه بر تو گذشت،‌ای دخت پیامبر! کاغذ خیس می‌شود از اشک‌هایی که برایت ریختیم و دل آتش می‌گیرد از آن جراحت جانسوز... از آن دردی که تاریخ را شکست، از آن شهادتی که آسمان را به عزایش سیاه پوشاند.‌ای که نامت در دل تاریخ می‌تپد، اما چهره‌ات زیر خاکستر غربت و مظلومیت پنهان ماند... فاطمه (س) تنها یک شهید نبود؛ او یک "داستان بی‌پایان" از عشق و فداکاری بود. 

در سایه‌سار شهادت؛ سرودی برای فاطمه‌ای که شهید شد...

او سه بار عشق ورزید: به پدرش، به همسرش، به فرزندانش! سه بار برای ماندن اسلام مرد: وقتی پدرش را از دست داد، وقتی تازیانه‌های غربت بر پیکرش نشست، وقتی آن ضربهٔ کارساز، پاره‌ای از جانش را برای همیشه ربود و او در رگ‌های این امت جاری شد؛ خونی که در کالبد اسلام جوشید تا همیشه جاری بماند. هر شهید، جهانی است بی‌کران و فاطمه (س) خود جهانی بود از دانش و عصمت، از مهربانی و قیام. او دختری بود که در سیزده بهار زندگی، مشق شهادت نوشت؛ نه مشق زندگی. او همسری بود که به جای لباس عروسی، کفنِ رنج بر تن کرد و به استقبال شهادت شوهرش رفت. 

او مادری بود که فرزندانش را یکی پس از دیگری در راه خدا بوسید و به میدان فرستاد و خود در کنار قبرشان اشک ریخت و ایستاد. شصت هزار جانباز فداکار شیمیایی تاریخ ما، یادآور همان پیکر شکسته‌اند؛ پیکری که پس از آن هجوم ناجوانمردانه، هر نفسش فریادی خاموش بود، هر دردی که کشید، یادآور آن روز‌های دود و خون و آتش بود... دردی که زهرا (س) پیش از همه چشید؛ وقتی درِ خانه‌اش را آتش زدند و دودش به جانش نشست.

هر شهید، حماسه‌ای است که تاریخ را متحول کرد؛ فاطمه (س) خود یک حماسه بود؛ حماسه‌ای که با فریاد «یا أبتاه» آغاز شد و با ناله‌های شبانه در کنار قبر پدر ادامه یافت. او با چفیه‌ای از اشک بر صورت، با نوای "یا محمد" بر لب، با قدم‌هایی که از ترس نمی‌لرزید، بلکه از غصه می‌رقصید، حماسه‌ای آفرید که تا قیامت زنده خواهد ماند. اگر شهیدان عاشق نبودند و اگر فاطمه (س) نبود، امروز ما نیز آواره بودیم؛ وطن‌باخته و بی‌هویت. 

او سدی شد از جان و عشق؛ سدی در برابر تیغ‌هایی که می‌خواستند ریشهٔ وحی را از بیخ برکنند. سدی در برابر کسانی که می‌خواند پرچم ستم بر بام خانهٔپیامبر برافرازند. سدی در برابر توطئه‌ای که می‌خواست نام محمد (ص) را از صفحهٔ روزگار محو کند.‌ای مردم ایران! وقتی در آرامش خیابان‌های شهر قدم می‌زنید، بدانید که زیر پای شما، نوای قدم‌های زهرا (س) طنین‌انداز است. 

وقتی در خانه‌های امن خود کنار خانواده می‌نشینید، بدانید که دیوار‌های این خانه با دعا‌های سحرگاهی فاطمه (س) مستحکم شده است. وقتی فرزندانتان را به مدرسه می‌فرستید، بدانید که این مسیر با خون حسین (ع) و اشک‌های زینب (س) هموار شده است و اما ما که در سایه‌سار شهادت او، در امنیت و آرامش زندگی می‌کنیم. آیا قدر این آزادی را می‌دانیم؟ آیا ارزش این استقلال را درک می‌کنیم؟ آیا می‌فهمیم که فاطمه (س) برای چه شهید شد؟ او رفت و ما ماندیم. او شهید شد و ما شاهدیم. او در خاک خفت و ما در ناز و نعمت.

اما یک چیز را هرگز فراموش نکنیم: خون فاطمه (س) وزین‌تر از همهٔ تاریخ‌هاست. فریاد مظلومیتش در گوش زمان برای همیشه طنین‌انداز است و پایان راهش، آغاز راه ماست.‌ای فاطمه!‌ای که بوی بهشت را از پشت ابر‌های غربت استشمام کردی!‌ای که در آغوش مرگ، زندگی را برای ما خریدی!‌ای که نامت در دفتر عشق ثبت شده، نه فقط در کتاب‌های تاریخ!

بدان که هر قطره اشکی که برایت می‌ریزیم، سپاسی است ناچیز برای دریایی از فداکاری‌هایت. هر دعایی که برایت می‌خوانیم، ادای دینی است کوچک برای ابدیتی از ایثارت و هر شعری که برایت می‌سراییم، ترجمه‌ای است نارسا از حماسه‌ای بی‌نظیر! 

انتهای پیام/ 112

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار