بازخوانی «جاده‌های ناتمام» /۸

ترک تحصیل برای حفظ حجاب

بعضی از معلم‌هایمان مذهبی نبودند، یادم هست خانمی با دامن کوتاه می‌آمد و درس دینی می‌داد. فقط چند نفر بودیم که روسری سر می‌کردیم. مدیر مدرسه خانم روستا، گاهی در زنگ ورزش روسری را از سرمان می‌کشید. وقتی این مسائل را توی خانه تعریف می‌کردم، غلامحسین که طلبگی می‌خواند، اصرار کرد ترک تحصیل کنم. من هم ترک تحصیل کردم.
کد خبر: ۷۹۷۲۵۳
تاریخ انتشار: ۱۲ آذر ۱۴۰۴ - ۱۶:۰۵ - 03December 2025

به گزارش خبرنگار فرهنگ دفاع‌پرس، کتاب «جاده‌های ناتمام» اولین جلد از مجموعه «همسران» است که به شرح خاطرات «خدیجه بشردوست» همسر سردار «محمدعلی جعفری» معروف به «عزیز جعفری» می‌پردازد، این کتاب که به قلم «محبوبه عزیزی» به نگارش درآمده است توسط انتشارت «مرز و بوم» منتشر شده است.

ترک تحصیل برای حفظ حجاب

نگاه به جنگ تحمیلی از زاویه دید همسران رزمندگان و فرماندهان جنگ می‌تواند دریچه‌های تازه‌ای به سوی دفاع مقدس و زوایای پنهان باز کند. نویسنده در مقدمه «جاده‌های ناتمام» آورده است:

«جاده‌های ناتمام» خاطرات همسر یک فرمانده است و از زبان او گفته می‌شود؛ روایتی زنانه که نکات مهم زندگی مشترکشان را در دل جنگ بیان می‌کند و به خوبی می‌تواند چهره انسانی و صادقانه‌ای از لایه‌های پنهان جنگ در زندگی فرماندهان را برای ما بگوید. قرار نیست در این خاطرات از صحنه‌های نبرد گفته شود. آنها رنجی را که در این سال‌ها کنارمردانشان در جنگ کشیده‌اند، برای ما بگویند تا سهم زنان را در این دفاع بزرگ نشان بدهند.» به همین دلیل قصد داریم تا در چند شماره بخش‌هایی از این کتاب را منتشر کنیم که قسمت هشتم آن را در ادامه می‌خوانید:

آن روزها

بیشتر مردم از اهواز رفته بودند، ولی من و همسرم تازه آمده بودیم اینجا زندگی کنیم؛ جایی که صدای گلوله‌ها ساعتی قطع نمی‌شد؛ شهری که وسط جنگ بود. همین جا وقتی تنها می‌شدم و به زندگی‌ام نگاه می‌کردم، می‌دیدم همه چیز مثل برق و باد گذشته و من چه زود بیست ساله شدم. روز‌های آخر مرداد ۱۳۴۰ در بابلسر به دنیا آمده بودم؛ شهری که آرامش دریا و سرسبزی جنگل را داشت و روزی نبود که صدای پرنده‌ها را نشنوم؛ حالا اینجا توی شهری بودم که صدای جنگ در آن بلند بود.

گاهی دلم هوای بابا و مامان و ننه‌آقایم را می‌کرد. نمی‌دانستم برادر کوچکم حسن، با درس‌هایش چه می‌کند. دلخوش بودم غلامحسین هم اینجاست و گاهی به من سر می‌زند. نزدیک آقا عزیز بود و برایم از حال او خبر می‌آورد. یک وقت‌هایی آرزو می‌کردم کاش خواهری داشتم و این حرف‌ها را به او می‌گفتم. وقتی از کنار مدرسه‌هایی می‌گذشتم که حالا بسته بودند و صدای بچه‌ها نمی‌آمد، دلم می‌گرفت. یاد روز‌های مدرسه رفتنم می‌افتادم. آن وقت حیاط مدرسه‌مان پر می‌شد از صدای دخترها. از خانه ما یک ربع، بیست دقیقه‌ای تا مدرسه راه بود که با شوق می‌رفتم و می‌آمدم. صورت بچه‌های مدرسه شاه دخت و راهنمایی نوشیروانی که در آن درس خوانده بودم، هنوز جلوی چشمم بود. حتی برای آنها هم دلم تنگ می‌شد.

یادم می‌افتاد چهارم آبان هر سال روز تولد شاه، در مدرسه برنامه‌های مفصلی می‌گرفتند. سر کلاس بعد از درس، دختر‌های پیش‌آهنگ با آن لباس‌های قشنگ، در گروه‌های آواز برای مراسم، خودشان را آماده می‌کردند. من و بعضی از بچه‌هایی که خانواده‌های مذهبی داشتند، توی مدرسه روسری سر می‌کردیم، برای همین ما را در مراسم‌شان راه نمی‌دادند و نمی‌گذاشتند لباس پیشاهنگی بپوشیم. روز‌های جشن، مدرسه تق‌ولق بود.

بعضی از معلم‌هایمان مذهبی نبودند، یادم هست خانمی با دامن کوتاه می‌آمد و درس دینی می‌داد. وقتی رفتیم دبیرستان، به همه روپوش و شلوار دادند، فقط چند نفر بودیم که روسری سر می‌کردیم. مدیر مدرسه خانم روستا، گاهی در زنگ ورزش روسری را از سرمان می‌کشید. وقتی این مسائل را توی خانه تعریف می‌کردم، غلامحسین که طلبگی می‌خواند، اصرار کرد ترک تحصیل کنم، آن روز‌ها بعضی از مراجع، مدرسه رفتن دختر‌ها را درست نمی‌دانستند.

رابطه‌ام با برادر بزرگم خوب بود و فکرش را قبول داشتم برای همین سال دوم دبیرستان شش ماه قبل از انقلاب، دیگر مدرسه نرفتم، پدرم با اینکه آدم مقیدی بود ناراحت شد، اصرار داشت دیپلم را بگیرم، چون غلامحسین هم تا کلاس دهم بیشتر درس نخوانده بود. انقلاب که شد دوباره به مدرسه برگشتم، دو سال باید درس می‌خواندم تا دیپلم بگیرم. توی این مدت خیلی چیز‌ها عوض شده بود. حتی برخورد معلم با شاگردها، حالا انگار رابطه دوستانه‌تری داشتند؛ یک سال از درس عقب مانده بودم و باید جبران می‌کردم، هر طور بود دیپلمم را گرفتم.

حالا اینجا توی اهواز هر بار که از جلوی مدرسه‌های خالی رد می‌شدم. همین فکر و خیال‌ها به سراغم می‌آمد، بیشتر وقت‌هایی که توی خانه تنها بودم، به آن روز‌ها فکر می‌کردم، شاید اگر آقا عزیز کنارم بود، برایش تعریف می‌کردم، اما حالا چند روزی می‌شد که خانه نیامده بود.

انتهای پیام/ 161

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار