به گزارش گروه فرهنگ و هنر دفاع پرس، کامران نادرافشاری گفت: معماریهایی که مراجعههای فرهنگی مشخصی دارند و به یک تاریخ برمیگردند، این پرسش را در ذهن ایجاد میکنند که این تاریخ چیست و چرا این مراجعه انجام شده است. معماری کلاسیک اصولی دارد که در هیچکدام از این آثار، این اصول نه در کلیت، بلکه در جزییات نیز رعایت نشده است، به همین علت در وهله نخست برای افردای که به تاریخ علاقهمند هستند، بدآموزی دارد.
او ادامه داد: این نوع معماریها در کشورهایی رواج دارد که مستعمرهی کشورهای غربی بودهاند؛ اما ایران هیچگاه مستعمره کشورهای غربی نبوده است.
این معمار بیان کرد: کسی که «فرزند زمان» خودش است و میخواهد به آن خدمت کند، به نقد دوره خودش میپردازد. مانند مولانا که زمان خود را نقد و سبک جدیدی را ایجاد کرد. طبیعی است که این موضوع، فاصله زیادی با تقلید دارد و اگر ما به یک فرهنگ مراجعه کنیم، باید قطعا فرهنگ خودمان باشد و این لزوما به معنای فرهنگ تاریخی نیست، بلکه ما باید به فرهنگ معاصر نیز بپردازیم. فرهنگ یک منبع تغذیه نیست، بلکه میراثی است که دستبهست گشته و ما باید مانند یک دو امدادی بدویم و آن را به نسلهای بعدی بسپاریم.
وی با بیان اینکه هنر و فرهنگ از طریق تولید به جلو میرود نه از طریق تقلید، گفت: حتما باید روی فرهنگ ایران کار شود. البته تقلید بهطور کلی مردود است، در کشور باید مولدان فرهنگی هر موضوعی مورد تشویق قرار گیرد و توجه کنیم که گاهی سعی در ایجاد فرهنگ و هویت از طریق ضوابط و قانون، نتیجه عکس دارد، برجستگان هر رشته هنری و علمی کسانی هستند که ضوابط را تعیین میکنند. ما باید برای جلو بردن مرز علم و هنر کار کنیم. بنابراین باید هر کار جدید و علمی در سطح جهان معرفی شود.
نادرافشاری با اعتقاد به اینکه معماری معاصر ایران در نفس خود دچار مشکل نیست، ادامه داد: این معماری مورد شناسایی سازمانها و نهادهایی نیست که میتوانند به آن کمک کنند، تنها تلاشی که معماران معاصر ما میتوانند انجام دهند، این است که با یک جریان فکری منسجم، بازار جدیدی را بهوجود آورند. هرچه ما جلوتر برویم و مستقلتر فکر کنیم، مفیدتر است.
این منتقد حوزه معماری افزود: این موضوع به حمایت نیاز دارد. در حال حاضر معماران برجسته کشور ما باید با دستمزدهای شرمآوری کار کنند. با این وجود، برخی کسانی که حتی یک کلاس سواد ندارند، چند برابر آنها دستمزد میگیرند. متأسفانه در کشور ما رواج ندارد که افراد بخشی از ثروت خود را صرف کنجکاویهای علمی، فرهنگی و هنری کنند. آنها حتی کار نیز تولید نمیکنند، بلکه صرفا پول را انباشته میکنند. معماران نیز هرچه را که دارند، صرف حرفه خود میکنند؛ اما به علت اینکه حمایت نمیشوند، در فشار اقتصادی شدیدی قرار دارند.