به گزارش گروه اجتماعی دفاع پرس، در دورهای که شهر را اجناس چینی فراگرفته و به قولی از سوزن تا وسایل برقی چینی و بیکیفیت در مغازهها پیدا میشود، در محله فرحزاد کارگاهی وجود دارد که در زمینه کشبافی فعالیت میکند و تولیداتش به دست بازاریان میرسد تا در اختیار مشتریانی که اغلبشان بانوان هستند قرار گیرد. در یکی از روزهای هفته به این کارگاه کوچک رفتیم که صاحبش«ضیا تمدن» از 33 سال پیش کار کشبافی را شروع کرده و این روزها با وجود کهولت سن و بیماری دست از کار نمیکشد تا نانی برای خانواده خود و کارگرانش درآورد. جالب اینجاست که ضیا تمدن، مسئول کارگاه نه تنها سالها پیش دستگاههای ایرانی را خریداری کرده، حتی از نخ ایرانی هم برای تولیداتش استفاده میکند.
کشبافی درفرحزاد
ساعت از 10 گذشته، صدای تق تق از ابتدای کوچه محسن فرحزادی به گوش میرسد. داخل کوچه به راحتی میتوانی کارگاه کشبافی را از میان مغازههای کوچک و بزرگ دیگر پیدا کنی. چراکه دوکهای رنگی بیش از همه توجه را جلب میکند. در کارگاه پسر جوانی مشغول بریدن کشبافهای متری از دستگاههاست. او نخ نارنجی را در تاروپود آهنی دستگاه قرار میدهد و در مدت کمی از پایین دستگاه، کشبافها به شکل لوله خارج میشوند و وقتی به اندازه مشخصی میرسند، پسر جوان شروع به برش زدن میکند. «ضیا تمدن» مدیر کارگاه هم در پشت یکی از دستگاهها نشسته و در حال روغنکاری است. دستهایش سیاه شده و به نظر خسته میآید اما دست از تلاش بر نمیدارد تا اینکه دستگاه شروع به کار میکند. تمدن بلافاصله دوک قرمز را روی دستگاه قرار میدهد و نخها را از میان میلهها عبور داده و کشبافی شروع میشود.
آغاز فعالیت با یک دستگاه
کشبافهای «تمدن» را بسیاری از بانوان میشناسند. بهویژه آنهایی که از کشهای رنگی برای بستن مو استفاده میکنند. اما بسیاری و حتی خود ما قبل از آشنایی با این کارگاه به دلیل قیمت پایین اجناسش، فکر میکردیم که این کشها از چین وارد میشود. تمدن که از 33 سال پیش کار تولید کشهای رنگی مو را شروع کرده درباره ورودش به این کار میگوید: «سالها قبل در جوانی ویزیتور گل سر، شانه و... بودم. یعنی از تولیدیها تحویل گرفته و به مغازهها میدادم. تا اینکه با کارگاه کشبافی آشنا شدم. آن موقع کشبافهای متری را از تولیدکننده تحویل میگرفتم، در خانه قیچی و بستهبندی کرده و همراه سایر محصولات میفروختم. تا اینکه تصمیم گرفتم خودم کارگاهی داشته باشم. 6 ماه به دنبال دستگاه بودم تا محل فروشش را پیدا کردم. بعد هم برای تهیه نخ به مناطق مختلف رفتم. کار را در نهایت در جنوب تهران با یک دستگاه شروع کردم. بعد هم به فرحزاد آمدم.»
تولید کاملا ایرانی
از نخستین روزی که تمدن وارد محله فرحزاد شد، 20 سال میگذرد. او کارگاهش را در کوچه محسن فرحزادی دایر میکند و حالا 4 دستگاه کشبافی دارد که مدام مشغول کارند. روی دستگاهها نامهای مختلف به همراه کلمه لاتین «ایران» به چشم میخورد. تمدن که متوجه نگاهمان میشود، با خنده میگوید: «دستگاههایم ایرانی است. تولیدم با نخ ایرانی است. حتی ماشین زیر پایم هم پیکان قدیم است. اینجا همهچی ایرانی است.»
صدای دستگاهها کارگاه کوچک تمدن را فرارگرفته و او مدام نگاهش به دستگاههاست تا مبادا نخی بریده شود یا دستگاهی از کار بیفتد. میگوید: «بعد از اینکه کشبافها آماده شد، باید آنها را با ترازو وزن کنیم تا مبادا کم گذاشته باشیم، سپس آنها را در اختیار 2 خانم هممحلهای میگذارم تا ببرند و بستهبندی کنند. عصرها همگاه خودم با پیک آنها را به دست عمده فروش میرسانم. در واقع از این کارگاه کوچک تعداد زیادی نان میخورند.»
انتخاب رنگ باسلیقه مردم
برای تمدن 72 ساله کهگاه اشعار شاعران شناخته شده مانند سعدی درباره کار را میخواند، این روزها کار کردن سخت شده و حتی به دلیل سر وصدای زیاد دستگاهها و به مرور زمان ایجاد ناراحتی در گوشش، حرفها را به خوبی نمیشود، اما به گفته خودش بیش از همه به کار کردن علاقه دارد. برای همین از صبح درهای کارگاه را با کارگر جوانش باز کرده و دستگاهها را به کار میاندازد و تا عصر هم مشغول کار است. میگوید: «نخها را از کارخانه تولید نخ در یزد تهیه میکنم.»
نخها در دوکهای کوچک و بزرگ در گوشهای از کارگاه چیده شدهاند. همگی رنگهای شاد دارند؛ از نارنجی تا سبز فسفری، آّبی، زرد و تعداد کمی هم سرمهای و قهوهای. وقتی درباره انتخاب رنگها میپرسم میگوید: «رنگها به انتخاب مشتری و بازار است. البته این روزها مردم رنگ شاد را میپسندند. ما هم رنگ شاد میزنیم گرچه دخترم همیشه پیشنهاد میدهد که رنگ سال را هم فراموش نکنم.»
مثال بازاریها در کارگاه کشبافی
در این سالها افراد زیادی در کنار تمدن کار کرده و این حرفه را فرا گرفتهاند. چه بسا برخی از تولیدکنندههای کشباف هم از شاگردان او باشند. همانطور که «احمد صفری» کارگر فعلی تمدن دلش میخواهد که روزگاری چنین کارگاهی داشته باشد: «به قول بازاریها دهانه بازار گشاد است. یعنی در اینجا برای همه نان هست. فقط باید همتش باشد. خود من تا چند سال پیش سن وسالم کمتر بود و بیشتر کار میکردم، اما حالا واقعاً در توان ندارم. حتی نمیتوانم خودم سفارشها را تحویل بدهم. ولی خدا بزرگ است و نان میدهد.»
حین خروج از کارگاه، تمدن پای ترازو مینشیند تا کشبافهای تولید شده را وزن کند و سپس تحویل بانوانی دهد که برای کار منتظرند تا از این راه حداقل نانی هم برای خانواده فراهم کنند.
منبع:همشهری محله