به گزارش خبرگزاری دفاع مقدس، مقام معظم رهبری در مراسمی که به مناسبت شهادت شهید بزرگوار سرلشکر علیرضا یاسینی و دیگر شهیدان حادثه ی 15 دی ماه سال 1373، برگزار شد با اشاره به رشادت های شهید یاسینی فرمودند: " فقدان بزرگی بود؛ نه فقط برای شما برای من هم این طور بود. ولی خب چاره ای نیست باید تحمل کرد. شهید یاسینی مردی مومن بود، پرتلاش بود، صادق بود، صمیمی بود و خود همین ها موجب شده بود که به ایشان امیدوار باشم. در این حوادث سخت است که جوهر ما آشکار می شود و نیروها و توانایی های درونی ما آشکار می شود، من به شهید یاسینی خیلی امیدوار بودم ، همین حالا به ایشان (سرتیپ بقایی فرمانده سابق نیروی هوایی ارتش) می گفتم خیلی به این جوان امید داشتم برای آینده، ولی حالا خداوند متعال این جوری مقدر کرده بود، چاره ای نیست باید تحمل کرد و این تقدیرات الهی است.
روز مقرر فرا می رسد، هواپیمای حامل فرماندهان ارشد نیروی هوایی، در ساعت 42/20 شب، به قصد تهران به پرواز درمی آید. هرچند دقایقی از پرواز نگذشته بود اما خلبان با برج مراقبت فرودگاه اصفهان تماس می گیرد و اعلام می کند پنجره کابین باز شده است و باید فرود اضطراری کند، اما در 64 کیلومتری جنوب پایگاه اصفهان با زمین برخورد می کند و شهید یاسینی به آرزوی دیرینه خود می رسد و به دوستان شهیدش می پیوندد.
شهید یاسینی 15 فروردین سال 1330 در آبادان به دنیا آمد. در سال 1348 وارد دانشکده خلبانی نیروی هوایی شد و پس از گذراندان دوران مقدماتی پرواز با هواپیماهای تی 33، به منظور گذراندن دوره تکمیلی خلبانی و پرواز با هواپیماهای پیشرفته شکاری، به آمریکا اعزام شد. در مدت حضور در آمریکا دوره های آموزش پیشرفته خلبانی را ابتدا با پرواز با هواپیمای تی 37 و سپس با پرواز با هواپیمای پیشرفته اف 4 با موفقیت کامل به پایان رسانید و موفق به اخذ کارنامه خلبانی با هواپیمای فانتوم گردید و پس از بازگشت به ایران در پایگاه ششم نیروی هوایی در بوشهر مشغول به خدمت شد.
به همین مناسبت گفتگویی را با سرتیپ دوم خلبان سیاوش مشیری، یکی از همرزمان شهید سرلشکر یاسینی انجام داده ایم که تقدیم حضور می شود.
ابتدای آشنایی من با شهید یاسینی در پایگاه سوم شکاری همدان سال 1360 بود. من در پایگاه سوم شکاری همدان در خدمت فرمانده پایگاه شهید خضرائی بودم که بعد از خلع بنی صدر و جابجایی فرمانده کل قوا تحولی در سیستم فرماندهی به وجود آمد. جمعی از خلبانان بوشهر به همدان آمدند و جمعی از خلبانان همدان نیز به بوشهر رفتند، دلیل این کار هم تنوع اهداف زیاد در پایگاه هوایی همدان بود که تقریبا از شمال عراق تا جنوب عراق را پوشش می داد، در صورتی که خلبانان بوشهری کارشان در سطح دریا بود.
آشنایی من با شهید یاسینی یک توفیق الهی برایم بود، این شهید بزرگوار بیشترین پرواز را در بین خلبانان داشت و هر کدام از این پرواز ها یعنی شهادت، شهید یاسینی بار ها و بارها تا مرز شهادت پیش رفتند اما هرگز از اعتقادات و عشق به امام (ره) و رهبری دست برنداشتند.
با دیدن شهید یاسینی همیشه زهیر در روز عاشورا برایم ترسیم می شد. وقتی در روز عاشورا سید الشهدا (ع) می گویند هر که می خواهد برود و هرکس سخنی دارد بگوید، زهیر بلند می شود و می گوید ای امام اگر بارها و بارها کشته شوم دوباره زنده شوم باز هم کشته شوم و بدنم را بسوزانند من باز هم در رکاب شما خواهم بود.
به تعبیر امام (ره) که فرمودند: "اگر جنگ 20 سال هم طول بکشد ما ایستاده ایم" واقعا شهید یاسینی همینگونه بودند و پا در رکاب امام با تمام وجود در دفاع مقدس می جنگید و این خطر بود که از شهید یاسینی هراس داشت.
وقتی عملیات فتح المبین را شروع کردیم شهید یاسینی به عنوان فرمانده پرواز در ارتفاع بالا را انجام می دادند ومن لیاقت داشتم که در عقب کابین ایشان حضور داشته باشمف تواضع و بزرگواری ایشان در حدی بود با اینکه هم فرمانده بودند و هم درجه بالاتری از من را داشتند اما هر کاری که به نظرم درست بود پیشنهاد می دادم و ایشان بدون هیچ گونه مخالفتی انجام می دادند.
در عملیات فتح المبین ما سرعت فوق صوت داشتیم در هر ثانیه 400 صوت به جلو می رفتیم و ارتفاع ما 12000 کیلومتری سطح زمین بود. وقتی به هدف رسیدیم متوجه شدیم که همه دسته های پرواز اشاره می کنند که بمب ها را بزنیم اما من به شهید یاسینی گفتم اجازه می دهید کمی جلوتر برویم بعد بمب ها را شلیک کنیم ایشان باز هم موافقت کردند و ما تا عمق دشمن رفتیم و بعد از انجام موفقیت آمیز عملیات به پایگاه برگشتیم.
بعد از برگشت دیدیم شهید خضرائی خیلی در هم وناراحت است. شهید یاسینی رفتند و با شهید خضرائی صحبت کردند وقتی برگشتند با ناراحتی خیلی زیاد گفتند زنگ زده اند و گفته اند ما به خودی ها زده ایم، برای مدتی همه مات و مبهوت فقط یکدیگر را نگاه می کردیم.
وقتی ما به عملیات می رفتیم برای روحیه دادن به ما برای ما تدارک کباب کردن دل و جگر می دیدند اما دیدیم که هیچ کس از ناراحتی به سیخ کباب ها دست نزده است. در همین شرایط و ناراحتی بودیم که ناگهان تلفن زنگ خورد هیچ کس جرات برداشتن گوشی را نداشت من گوشی را برداشتم دیدم مرحوم هوشیار معاون عملیات نیروی هوایی بود گفتند دست شما درد نکند در این عملیات قرارگاه دشمن را نابود کرده اید و هزار و خورده ای تلفات گرفته اید.
از خوشحالی متوجه نشدم این خبر را چگونه به شهید یاسینی و شهید خضرائی دادم. بعد از شنیدن این خبر شهید یاسینی تحمل ایستادن در جمع را نداشتند و به گوشه ای رفتند و شروع کردن به گریه کردن من هرگز آن حال و هوای شهید یاسینی را فراموش نکردم.
شهید یاسینی خیلی به جوانان اهمیت می داد و همیشه تاکید می کرد که جوانان با دقت بالا و سرعت زیاد در تمامی سطوح باشند و فعالیت کنند و خودشان نیز از روحیه دهندگان به جوانان بودند.
خداوند به من توفیق داد تا بتوانم با بودن در کنار شهیدان بزرگواری چون شهید یاسینی از همت بالا و اهداف انان درس بگیرم و باور داشته باشم که می توانیم و این اراده ی ما می توانیم را در 8 سال دفاع مقدس نشان دادیم، شهیدان این اراده را با شهادتشان نشان دادند و امیدوارم که بتوانیم راهشان را ادامه دهیم.
شهید یاسینی بسیار مسئولیت پذیر و متعهد نسبت به کارشان بودند تا حدی که از ناحیه کمر و دست مجروح و جانباز 55 درصد بودند، ولی هیچ گاه درد کمر و مسئولیت های فراوانی که داشت مانع از پروازهای جنگی او نمی شد.شهید یاسینی با انواع مختلف هواپیما از جمله اف 4، اف 5، میگ 29، سوخو 24 و پی اف3 پرواز کرد که از این حیث، از خود یک رکورد بجای گذاشت ولی هواپیمای محبوب شهید یاسینی، اف 4 (فانتوم ) بود.
بخشی از وصیت نامه شهید یاسینی:
"من یک خلبان هستم سالها از بیت المال برایم هزینه کرده اند تا به اینجا رسیده ام. حال وظیفه دارم که دینم را ادا کنم. مگر نه اینکه همواره آرزو کرده ایم که ای کاش در واقعه عاشورا می بودیم و فرزند زهرا(س) را یاری می کردیم؟ اکنون زمان آن فرا رسیده و همگان مکلفیم که برای لحظه ای روح خدا را تنها نگذاریم. بنابرین از من انتظار نداشته باشید که بیش از این در کنارتان باشم به یقین اجر شما نیز که به تربیت فرزندان و امور خانه همت می گمارید و زمینه را برای حضور بیشتر ما در صحنه فراهم می کنید نزد خدا محفوظ خواهد بود".
ادامه گفتگوهای انجام شده در مورد شهدای 15 دی ماه در فواصل زمانی دیگر در خبرگزاری دفاع مقدس منتشر میشود.