راز آرامش خاطر پیامبر در چیست؟

آرامش و اطمینان قلبى هدیه‌ه‏اى آسمانى است که خدا آن را به مؤمنان ارزانى مى‏‌دارد.
کد خبر: ۸۷۳۳۸
تاریخ انتشار: ۲۴ خرداد ۱۳۹۵ - ۱۹:۳۸ - 13June 2016

راز آرامش خاطر پیامبر در چیست؟

به گزارش گروه سایر رسانه های دفاع پرس، از آرامش با تعبیر «سکینه» و «اطمینان» در آیات و روایات و متون دینى ما یاد شده است. آرامش و اطمینان قلبى هدیههاى آسمانى است که خدا آن را به مؤمنان ارزانى مىدارد.

آن میفرماید: «الَذِینَ آمَنُوا وَتَطمَئِنُ قُلُوبُهُم بِذِکرِ اللَهِ أَلَا بِذِکرِ اللَهِ تَطمَئِنُ القُلُوبُ»؛» یعنی «همان کسانى که ایمان آوردهاند و دلهایشان به یاد خدا آرام میگیرد. آگاه باش که با یاد خدا دلها آرام میگیرد.»

در احادیث نیز آمده است:

١. قال رسول الله(ص): «لَیسَ البِرُ فِی حُسنِ اللِباسِ وَ الزِی وَ لَکِنَ البِرَ فِی السَکِینَةِ وَ الوَقَارِ؛ یعنی «نیکویى در زیبایى لباس و زندگى نیست؛ بلکه نیکویى در آرامش خاطر و وقار است.»

٢. قال رسول الله(ص): «اِنَ... أَحسَنَ زینَةِ الرَجُلِ السَکینَةُ مَعَ الایمانِ؛ یعنی «همانا... نیکوترین زیبایى فرد، آرامش خاطر به همراه ایمان است.»

 * الگوى راستین آرامش خاطر

روزى عربى بادیه نشین با شترش به مدینه آمد و مدعى شد که حاضر است با پیامبر(ص) مسابقه شتردوانى بدهد. شورى در میان اصحاب افتاد و همگى یقین کردند که شتر چابک رسول خدا(ص) در مسابقه پیروز خواهد شد. پیامبر اکرم(ص) به همراه رقیب خود و حاضران به میدان مسابقه رفتند. هیجان عجیبى در بین مردم افتاده بود. مسابقه آغاز شد؛ ولى برخلاف انتظار اصحاب، شتر پیامبر(ص) عقب ماند و در رقابت شکست خورد. آن دسته از اصحاب که درباره شتر پیامبر(ص) باور ویژهاى پیدا کرده بودند، از این پیشامد بسیار ناراحت شدند و چهرههایشان درهم کشیده شد. پس از انجام مسابقه، پیامبر(ص) متوجه ناراحتى آنان گردید و به آنان فرمود: «این موضوع ناراحتى ندارد. شتر من چون از دیگر شتران جلو مىافتاد، به خود بالید و مغرور شد و این سبب شکست او گردید.» آن حضرت حتى براى لحظهاى هم آرامش خود را به موجب شکست بر هم نزد؛ در حالى که اصحاب ایشان از این پیشامد نگران شدند.

 * آرامش توأم با تسلیم

منزل امام باقر(ع) مملو از جمعیت بود و شیعیان براى دیدار با امام نزد ایشان آمده بودند. صداى گریه برخى از افراد خانواده امام، حاضران را بر آن داشت که بدانند چه اتفاقى افتاده است. پس از مدتى متوجه شدند که یکى از فرزندان امام باقر(ع) به شدت بیمار و در بستر آرمیده است. این موضوع سبب نگرانى خانواده امام شده بود. امام مقدارى از مهمانان خود پذیرایى کرد و پیش آنها نشست. دیرى نگذشت که صداى شیون زنان و کودکان از اندرونى خانه امام به گوش رسید و همه فهمیدند که کودک از دنیا رفته است. امام(ع) از جایش برخاست و به اتاق درونى رفت و پس از اندکى با چهرهاى گشاده بازگشت و دوباره پیش مهمانان خود نشست. یکى از آنان از امام اجازه گرفت تا سؤالى مطرح کند.
 
او از امام(ع) پرسید: هنگامى که ما صداى شیون و گریه شنیدیم، با خود انگاشتیم که حتماً براى شما از این مصیبت، اندوه و تشویشى زیاد حاصل میشود؛ اما اکنون شما را با چهرهاى گشاده مىبینیم. ما ترسیدیم براى شما اتفاقى بیفتد؛ ولى اکنون شما را گونهاى دیگر یافتیم.

امام باقر(ع) با چهرهاى آرام و قلبى مطمئن فرمود: «إِنَا لَنُحِبُ أَن نُعَافَى فِیمَن نُحِبُ فَإِذَا جَاءَ أَمرُ اللَهِ سَلَمنَا فِیمَا یُحِبُ؛ به درستى که ما نیز میخواهیم آنکه دوستش داریم (فرزندمان)، در سلامت باشد؛ ولى وقتى که [خواست و] امر خدا [در مورد ما] نازل شد، به آنچه او دوست میدارد، تسلیم میشویم.»

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار