دفاع پرس گزارش می‌دهد؛

نقش نفوذ در "دیپلماسی رسانه‌ای" و ابزاری برای تبلیغات سیاسی قدرت‌های استکباری

دیپلماسی عمومی در قالب قدرت نرم به دنبال نفوذ بر فرهنگ و اندیشه‌های عامه‌ مردم است.بلاشک یکی از ابزارهای تحقق این امر رسانه‌ها هستند که به مدد رشد فناوری‌های دیجیتال و رسانه‌ای دامنه‌ نفوذ و شعاع آن به اقصی نقاط عالم کشیده شده است.
کد خبر: ۸۷۶۲۷
تاریخ انتشار: ۲۶ خرداد ۱۳۹۵ - ۱۴:۰۵ - 15June 2016

نقش نفوذ در

به گزارش خبرنگار اخبار داخلی دفاع پرس؛ «دیپلماسی رسانهای» بهصورت عام به معنای بهکارگیری رسانهها برای تکمیل و ارتقای سیاست خارجی است. «راما پراساد» محقق آمریکایی آن را بهعنوان نقشی که رسانهها در فعالیتهای دیپلماتیک میان کشورها بازی میکند، تعریف کرده است.

دیپلماسی رسانهای (تلویزیون جهانی)

دیپلماسی رسانهای را باید هنر ایجاد ارتباط میان کشورها، حلوفصل اختلافات محیط بینالملل و اقناع جوامع دیگر از طریق رسانههای جهانی دانست که در این میان تلویزیون جهانی نقشی مهم را در تعاملات سیاسی و روابط بین بازیگران سیاسی و حلوفصل مخاصمات بینالمللی برعهده دارد (تیلور، 1997).

در موردی دیگر دیپلماسی رسانهای چنین تعریف شده است: دیپلماسی رسانهای یعنی کاربرد رسانهها به طور ویژه در ترقی و روانسازی سیاست خارجی (گیلبا، 2002).

پروفسور مولانا، دیپلماسی رسانهای را کانال تأثیرگذاری رسانههای جهانی نوین بر مذاکرات و تصمیمگیریهای سیاست خارجی میداند (لاو، 2005). جیمز لارسن  با طرح مفهوم دیپلماسی تلویزیون، تلویزیون را یک مجرای تعاملی فی مابین دیپلماتها برای بهبود مذاکرات و گفتوگوهای سیاسی میداند.

دیپلماسی رسانهای در عصر اطلاعات یکی از مهمترین ابزارهای مبادلات سیاسی و تعامل بین کشورها تلقی شده و بخش قابل توجهی از دیپلماسی عمومی کشورهای قدرتمند جهانی را به خود اختصاص داده است. هماینک فناوریهای نوین ارتباطات و اطلاعات، گستره دیپلماسی و سیاست خارجی را به روزنامهها و شبکههای تلویزیونی کشاندهاند، زیرا پیشبرد سیاست خارجی و دیپلماسی بیش از بیش به میزان تأثیرگذاری تاکتیکهای خبری و رسانهای وابسته شده است. فضایی که سیاستمداران را بر آن داشته است که پیش از هر عمل سیاسی به سنجش اخبار رسانهها پرداخته،  با جلب افکار عمومی بر قدرت عمل سیاسی خود بیفزایند.

گسترش فناوری ارتباطات و به ویژه تلویزیون جهانی تغییرات زیادی را در فضای نوین دیپلماتیک ایجاد کرده است به صورتی که بیشترین تعامل دیپلماتیک با مخاطبان جهانی است. در این نوع از دیپلماسی، افکار عمومی کشور یا کشورهای دیگر مورد هدف و مخاطب سیاستگذاری دستگاه سیاست خارجی و دیپلماسی هستند و چنانچه اخبار تلویزیونی، با تاکتیکها و پوشش خبری پرقدرت و تأثیرگذارتر طراحی و منتشر شوند، چرخهای سیاست خارجی روانتر میچرخد.

دایان و کاتز  اعتقاد دارند که تأثیر رسانهها بر مذاکرات سیاسی زمانی افزایش مییابد که:

الف) نقش سفرا و دیپلماتها در مذاکرات سیاسی کاهش یابد.

ب) تعاملات دیپلماتیک شکستخورده و رسانهها میتوانند با ایجاد فضای مساعد برای گفتوگوها و مذاکرات سیاسی بر چرخه سیاست خارجی تأثیر گذارند.

ج) رسانهها میتوانند فضای مساعدی  را در جهت تضمین موافقتهای سیاسی به وجود آورند (دایان و کاتز، 1992).

در واقع تحولات سریع اخبار تلویزیونی از سال1970و توجه افکار عمومی به روابط بینالمللی ناشی از جهانی شدن، تغییرات بنیادین را سیاست خارجی و دیپلماسی بینالمللی به وجود آورد (لارسون، 1988).

اگرچه در گذشته عده معدودی شامل سیاستمداران و مردان تراز اول و با نفوذ سیاسی و اقتصادی و فرهنگی علاقهمند به اخبار سیاسی بوده و از طریق کانالهای خاصی آن را دریافت میکردند، لیکن امروزه رسانهها و به ویژه تلویزیون با بهرهگیری از خدمات ماهوارهای و به کارگیری خبرنگارانی که به طور مستقیم در صحنه سیاسی و بحرانهای اجتماعی حاضر هستند، موجب شفافسازی اخبار سیاسی شدهاند و افکار عمومی را علاقهمند به اخبار و رویدادهای سیاسی نمودند.

امروزه سیاستمداران و دولتمردان به خوبی میدانند که برای اتخاذ یک تصمیم سیاسی نیازمند به حمایت افکار عمومی هستند و تلویزیون مهمترین ابزار در القاء پیام تلقی میشود. به عبارت دیگر، وقتی یک سیاست پذیرفته میشود، بازهم لازم است که دولت در خصوص اهداف و مقاصد خود، گفتوگویی با رسانهها داشته باشد، و رسانهها کار خود را که سنجش افکار عمومی و جلب حمایت افکار عمومی است، انجام دهند برای مثال، یکی از اولین طرحهای دیپلماسی رسانهای به پیمان کمپ دیوید مربوط است که در آن دولت امریکا برای نزدیک ساختن مصر و رژیم صهیونیستی دیپلماسی رسانهای کارآمدی را در جهت جلب افکار عمومی مردم مصر و اعراب و برجستهسازی شخصیت سادات در بین سیاستمداران جهان به عنوان یک مرد صلحجو و میهنپرست در بین سالهای 1977-1978 در پی گیرد و تا حدودی نیز در این راه موفق بوده و توانست پیمان کمپ دیوید را بین دو کشور منعقد کند (استین، 2002).

همچنین میتوان به دیپلماسی رسانهای دولت ریگان در استقرار موشکهای دوربرد در خاک اروپا اشاره کرد که با به کارگیری دیپلماسی رسانهای و استفاده از ابزار تلویزیون جهانی و با پخش برنامه از طریق شبکه سی.ان.ان در متقاعد ساختن توده مردم اروپا موفق بود یا میتوان به دیپلماسی رسانهای دولت بوش پسر اشاره کرد که با استفاده از رسانهها، در همراهی مردم امریکا در حمله به عراق به خاطر آنچه که وی آن را مبارزه با تروریسم و خطر صدام برای شهروندان امریکایی و امنیت بینالمللی مینامید، به موفقیتهایی دست یافت. دولت بوش با بحرانآفرینی و عوامفریبی  و با اجرای "نظریه ماری دوان" مبتنی بر فشردگی زمان و عدم فرصت به مردم آمریکا در اتخاذ تصمیمگیری درست، توانست افکار عمومی و سنای امریکا و حتی جامعه ملل را برای حمله به کشور عراق همراه خود سازد.

اخیرا نیز بی بی سی رسانه سلطنتی انگلیس در بیست و هفتمین سالگرد ارتحال بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران اقدام به جعل سند علیه امام (ره) کرد که نشانه دشمنی عمیق آنان با امام و انقلاب امام است تا جوانانی که ایام حیات امام را ندیدهاند تحت تأثیر این القائات قرار گیرند و پرونده انقلاب خدشهدار شود.این نمونهای از عناد و دشمنی غرب با نظام جمهوری اسلامی ایران است که با گذشت سی و هشت سال از پیروزی انقلاب هیچ گاه از پای ننشستند.

بنابراین تلویزیون جهانی با پوشش اخبار و رویدادهای بینالمللی و برچیدن سیاست سکوت و پنهانکاری در مذاکرات و حضور خبرنگاران تلویزیونی در هر مسئلهای و در هر مرحلهای از فرآیند مذاکرات سیاسی، ضمن تغییر روح و طبیعت دیپلماسی، نقش کاتالیزور را در اجرای سیاست خارجی و اثرگذاری بر افکار عمومی بازی میکند. تصویرسازی تلویزیون از یک واقعه اجتماعی و سیاسی میتواند افکار عمومی را به خود جلب نماید و آنان را به طراحان سیاست خارجی و از مجریان اصلی استراتژیهای دیپلماسی هزاره سوم تبدیل کند و به همین دلیل گفتمانسازی رسانهای و اقناع دیگران در تعاملات دیپلماتیک و سیاست خارجی جایگاه نوین یافته و دستاندرکاران دیپلماسی را وادار میکند که برای جلوگیری از به چالش کشیده شدن دیپلماسی خود، با رسانهها تعامل گستردهای داشته باشند و اطلاعات سیاسی خود را شفاف کنند.

به نظر میرسد تلویزیون و به ویژه تلویزیون جهانی به منزله ابزار "دمکراسی از راه دور" و "قدرت نرم" قدرت چانهزنی سیاستمداران را افزایش داده و موجب شده است که سیاستمداران از قدرت رسانهها و به ویژه تلویزیون در القاء خواست سیاسی خود بر سایر کشورها و افکار عمومی موفق باشند. حضور تلویزیون در وقایع سیاسی و جنگ (به عنوان ژورنالیست چترباز یا خبرنگار جنگی) و قدرت سببسازی آن و هدایت افکار عمومی در موضعگیری از یک پدیده اجتماعی و سیاسی، سیاستمداران را بر آن داشته است که از ابزار رسانهای در تعاملات سیاسی خود بهره جویند.

به دلیل هزینههای بالای جنگ و درگیریهای منطقهای و کاربرد مخربترین سلاحها، اعم از سلاحهای متعارف با ابعاد وسیع غیرانسانی مانند بمبهای آتشزا، سلاحهای کشتار جمعی به ویژه بمبهای شیمیایی و اتمی که نظام بینالمللی را تهدید میکند، کارآیی دیپلماسی رسانهای در کنترل تسلیحات و منازعات دوجانبه و چندجانبه افزایش یافته است و بسیاری از کشورها وادار شدهاند که برای گسترش فضای تعاملی و دیپلماتیک و افزایش ضریب نفوذ در مردم سایر کشورها و متقاعد کردن شهروندان جهانی از ابزار دیپلماسی رسانهای استفاده کنند.

بر این اساس، رسانه بر دیپلماسی و سیاست خارجی کشورها و افکار عمومی بینالمللی تأثیر گذاشته و تأمین منافع ملی را تأمین میکنند. دیپلماسی رسانهای تلاش میکند تا با به کارگیری تدابیر و تکنیکهای دیپلماسی یعنی اقناع ، استدلال، تشویق و تنبیه و تهدید افکار عمومی جهانی و جامعة طرف مقابل به عنوان تاکتیکهای جنگ نرم، راهی برای پایان مخاصمات و منزوی کردن کشورها و یا ارتقاء سطح روابط سیاسی و تفاهم بیابد.

 با توجه به ملاحظات یاد شده، تلویزیون میتواند جایگاهی مهم در عرصه عملیات روانی به خود اختصاص دهد، چرا که یکی از تکنیکهای جنگهای نوین، اقناع افکار عمومی است و تلویزیون مهمترین ابزار تبلیغاتی – روانی محسوب میشود.

در آغاز هزاره سوم، تلویزیون جهانی از ابزارهای اصلی دستگاه دیپلماسی و سیاست خارجی محسوب میشود. تلویزیون جهانی با بهرهگیری از فناوریهای نوین ارتباطات و اطلاعات و ماهواره و به عنوان یک سلاح ایدئولوژیک در پیشبرد سیاست خارجی بسیار مؤثر بوده و ضروری است که دستگاه سیاست خارجی به درستی از این ابزار بهره جوید. برتری تلویزیون نسبت به سایر رسانهها از جهت تأثیرگذاری همزمان بر دو حس بینایی و شنوایی، سرعت انتقال اطلاعات و اخبار، تحت پوشش قرار دادن تعداد کثیری از جامعه جهانی، ارتباط مستقیم و گاه تعاملی با بینندگان این امکان را به وجود آورده که بر موفقیت دیپلماسی کشورها مؤثر باشد.

دیپلماسی رسانهای در سیاست خارجی هر کشور به دو صورت تحقق مییابد:

1- به شکل مدیریت سازمانهای دیپلماتیک رسمی کشور

2- بهصورت خودجوش و در راستای سیاستهای کلان کشورها. در شیوه اول، دولتها یا خود اقدام به تأسیس رسانهها در جهت اهداف خود میکنند یا رسانهها را در جهت اقدامات خود موظف و برنامهریزی میکنند. در نوع دوم با سانسور خبرها، محدود کردن خبرنگاران و غیره در حوزههای خارجی به منویات خود دست مییابند. (1)
 
کارشناسان، دیپلماتها و زمامداران سیاسی از طریق دیپلماسی رسانهای سعی دارند نفوذ خود را به اقصی نقاط عالم گسترش دهند و در این رهیافت، رسانهها نقش ابزار تبلیغات سیاسی دولت را بازی میکنند. آنها با دفاع از سیاست خارجی و با ارزشگذاری و ارزش سازی، القاء پیام و برجستهسازی، نسبت به مشروعیت بخشی به سیاستهای حکومتی و رساندن پیامهای دستاندرکاران دیپلماسی کشورها به افکار عمومی جهانی، نقش توجیهگر دولت را در عرصه سیاست خارجی ایفا مینمایند.(2)

نتیجه گیری

نتایج این بررسی نشان میدهد که در بسیاری از منازعات بینالمللی، تلویزیون نقشی مهم در حلوفصل مسائل سیاسی و هدایت افکار عمومی جهان به سوی اهداف سیاسی از پیش تعیین شده ایفا میکند. شبکههای تلویزیونی بینالمللی هرروز و هر ساعت در تلاشند در بسیاری از مسائل سیاسی جهانی دخالت کنند و با شفافسازی روند مذاکرات سیاسی و انعکاس سریع اخبار در سطح جهانی، نوعی جدید از دیپلماسی را به وجود آورند که در آن رسانهها نقشی تعیینکننده در مذاکرات سیاسی داشته باشند.

نتایج این مطالعه نشان داده است که در عصر دیپلماسی رسانهای، تلویزیون به مثابه ابزار دیپلماتیک، میتواند دیپلماتها را در مذاکرات سیاسی و حلوفصل منازعات کمک کند. البته در شرایط کنونی که تلویزیون جهانی بیشتر در خدمت برخی کشورهای امپریالیستی قرار دارد، تلویزیون در خدمت منافع سیاسی و اقتصادی آنان است و همواره این شبکهها، برنامهها و اخبار جهانی خود را در راستای منافع سیاسی آن تنظیم میکنند. به نظر میرسد که مسئولان سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، به منظور حلوفصل مسائل سیاسی و روابط بینالملل، باید توجه بیشتری به بهرهگیری از ابزار تلویزیون جهانی به منظور روانسازی سیاست خارجی و تأثیرگذاری بر افکار عمومی جهانی به عمل آورند.

زیرا آنچه مسلم است و براساس دیپلماسی رسانهای، رسانههای جهانی طبق خواسته استکباری سردمداران خود به عنوان ابزاری نوین درصدد نفوذ در افکار و باورهای کشورهای هدف هستند و میلیارد ها دلار صرف آن میکنند تا مردم این کشورها را از درون خالی و بی تفاوت به مسائل و رویدادهای کشورمان کنند.

این مساله هوشیاری بیشتر مسئولان امر را میطلبد تا با غنی سازی فرهنگی و باروری رسانههای عمومی سد راهی برای نفوذ دشمنان شوند و مانند که آنتی سمپاد عمل کنند.

پی نوشت:

1- سید رضی عمادی، دیپلماسی رسانهای و امنیت ملی، مجموعه کتب طرح نهضت روشنگری، معاونت تربیت و آموزش سازمان بسیج مستضعفین، صص 14 و 15

2-3- مجید بزرگمهری و فاطمه نعمتی، تأثیر دیپلماسی رسانهای بر سیاست خارجی: تبیین راهکارها، فصلنامه تخصصی علوم سیاسی، شماره هفدهم، زمستان 1390، ص 143

نظر شما
پربیننده ها