به گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاع پرس، قرارگاه رمضان تنها قرارگاه برون مرزی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در دوران دفاع مقدس بود که محمدباقر ذوالقدر فرماندهی آن را بر عهده داشت. ماموریت این قرارگاه انجام عملیاتهای چریکی و پارتیزانی در خاک کشور عراق و همکاری با نیروهای معارض کُرد عراقی بود. یگانهای این قرارگاه نیز متشکل از لشکر 9 بدر عراقیها به فرماندهی سردار شهید اسماعیل دقایقی و سردار محمدرضا نقدی، لشکر 6 ویژه پاسداران به فرماندهی صادق محصولی، تیپ هوابرد به فرماندهی محسن شفق، تیپ ظفر به فرماندهی محمد مقدم و تیپ ابوذر به فرماندهی سردار محمدرضا حکیم جوادی بودند.
نیروهای تحت امر قرارگاه رمضان برای انجام عملیاتهای چریکی باید کیلومترها با پای پیاده، فراز و نشیب کوهها را طی میکردند تا به نقطه هدف برسند و به انجام عملیات بپردازند.
در ادامه به معرفی لشکر 9 بدر عراق خواهیم پرداخت.
***
تا پیش از عملیات بیت المقدس در سال 1361 که منجر به آزادسازی خرمشهر شد، نیروهای مجاهد عراقی به صورت داوطلبانه در کارهای تخصصی مانند تکنسین فنی، مترجمی اسرای عراقی و شنود مکالمات بی سیم بعثیها در برخی یگانها نقش داشتند. به گفتهی محسن رضایی فرمانده کل سپاه در دفاع مقدس بعد از آزادسازی خرمشهر تصمیم گرفته شد تا تیپی با استفاده از نیروهای عراقی سازماندهی شود تا در جریان پیشروی در خاک عراق و ورود به شهرها و روستاهای عراق نقش داشته باشند و پس از مدتی بتوانند مستقل بشوند و به عراق برگردند و در راستای آرمانشان که سرنگونی رژیم بعثی صدام بود فعالیت کنند.
وی میافزاید: مثلا در عملیات رمضان قرار بود تا شرق ساحل اروندرود پیشروی کنیم ولی در همین ساحل شرقی شهر تنومه روستاهایی وجود داشت. با این پرسش مواجه شدیم که اگر وارد شهرها و روستاها شویم چه اتفاقی بین نیروهای ما و مردم میافتد؟ نگران بودیم که مردم وحشت کنند و اذیت شوند. از این جا کم کم به این نتیجه رسیدیم که از نیروهای مجاهد عراقی یک لشکری را سازماندهی کنیم.
هسته اولیه این یگان، در سال 1362 در شرق بصره شکل گرفت. در آنجا از تعدادی رزمنده مسلمان عراقی گردانی به نام "شهید صدر" تشکیل و در پدافند پاسگاه زید به کار گرفته شد. این گردان زیر امر لشکر 7 ولیعصر(عج) خوزستان قرار داشت. در عملیات خیبر صحبت تشکیل تیپ امام صادق(ع) از این نیروها بود که مدتی بعد با تیپ امام حسن(ع) ادغام شدند و این تیپ در عمل پایدار نماند.
در عملیات بدر، این نیروها با عنوان گردانهای شهید صدر در کنار لشکر 25 کربلا، قرارگاه نجف 2 را تشکیل دادند و اقدامات درخور توجهی از آنان مشاهده شد. بعد از عملیات بدر نیز مسئولیت پدافند قسمتی از هور را به عهده گرفتند و در تدابیر بعدی مسئولان سپاه، قرار شد که ترکیب این نیروها با نیروهای قرارگاه رمضان، "تیپ بدر" را به وجود آورد و عشایر مبارز تحت امر قرارگاه نصرت نیز در چارچوب این تیپ قرار بگیرند.
در این تیپ، کادرهایی از سپاه نیز حضور داشتند که بیشتر برای انتقال تجربه و نیز جهت استحکام بافت تیپ و قوام تشکیلات آن در کنار مجاهدان عراقی تلاش میکردند. عملیات قدس 4 نخستین تجربه این تیپ در زمینه عملیات محدود به شمار میرود که عملیات موفقی بود. این عملیات در 1 مرداد 1364 در بخشی از هور انجام شد. این نیروها قبل از اجرای عملیات پدافند همین منطقه را بر عهده داشتند. شناسایی دقیق، ارتباط قوی بین نیروهای عملکننده و فرماندهی، توجیه خوب نیروهای عملیاتی، فعال بودن پست شنود، سرعت عمل و هماهنگی مناسب غواصان از دلایل موفقیت این عملیات بود.
قرار گرفتن برادران عراقی در ردههای مسئولیتی با توجه به کیفیتهای خوبی که داشتند باعث شد که خیلی متعهدانه با مسائل برخورد کنند. این کار روی نیروهای بسیجی عراقی نیز مؤثر بود و در هدایت و ارتباط نیرو با مسئولان تأثیر خود را نشان داد. در رده فرماندهان و معاونان گردان هم از برادران مجاهد عراقی استفاده شد که خیلی خوب کار کردند. همین طور واحد اطلاعات و عملیات نیز نقش مؤثر و عملکرد مناسبی ایفا کرد.
رزمندگان عراقی لشکر بدر در دوران دفاع مقدس در عملیات های مختلفی به خصوص در غرب کشور و زیر نظر قرارگاه رمضان و با همکاری اتحادیه میهنی کردستان عراق نقش آفرینی داشتند. شهید دستغیب، شهید صدر، شهید بهشتی و انصارالحسین نام های برخی از گردان های این لشکر بود.
** مجاهدان و احرار
نیروهای این یگان 2 دسته بودند. دسته نخست مجاهدان بودند که از ابتدا در شکل گیری این تیپ نقش داشتند. این دسته نیز شامل 2 گروه بود. یک گروه نیروهای نظامی متشکل از افسران، درجهداران و سربازان عراقی بود که اوایل جنگ پناهنده شدند، اینها افراد با ایمانی بودند که بیشتر جنبه نظامی داشتند. گروه دوم نیروهای مردمی بودند که بیشترشان تحصیلات بالایی داشتند (دانشجو و فارغالتحصیل مهندسی و رشتههای دیگر) و دارای بینش سیاسی خوبی بودند. فرماندهی تیپ بهطور مطلوبی این افراد را با توجه به تواناییهایی که داشتند به کار میگرفت.
دسته دوم احرار یا تواب بودند که در طول جنگ به اسارت رزمندگان ایرانی درآمده بودند. رزمندگان ایرانی به خصوص سردار شهید اسماعیل دقایقی آن افرادی را که به اجبار به جنگ آمده بودند را شناسایی و با تک تک شان صحبت میکرد و در نتیجه این عراقی ها وارد یگان بدر شدند و احرار نام گرفتند.
شهید اسماعیل دقایقی در حال توجیه نیروها
محسن رضایی در رابطه با انتخاب شهید دقایقی برای فرماندهی این لشکر میگوید: «مناسبترین فردی را که برای فرماندهی لشکر میشناختم شهید دقایقی بود. من از قبل از انقلاب با شهید دقایقی آشنا و دوست بودم. در جریان مبارزه با رژیم شاه در قالب گروه منصورون با هم بودیم و بعد از انقلاب هم رابطه ما ادامه داشت.
اولین عامل مؤثر در این انتخاب این بود که همگی دوستان در ارتباط با شهرها و مناطق خودشان مسئولیتهایی را پذیرفته بودند. مثلا از برادران عرب خوزستانی، شهید علی هاشمی فرمانده «تیپ نور» بود که توانست نیروها را در بستان، حمیدیه، سوسنگرد، و هویزه سازماندهی کند. اما هنوز به برادرمان شهید دقایقی مسئولیت لشکری نداده بودم. ایشان را زیر نظر داشتم تا متناسب با تواناییهایشان مسئولیتی را به او واگذار کنم.
عامل بعدی که در این انتخاب مؤثر بود، صبر و حوصله بسیار زیاد شهید دقایقی بود. چون پیشاپیش معلوم بود که برای فرماندهی نیروهای داوطلب عراقی صبر و حوصله بالایی لازم است.»
پس از شهادت دقایقی در عملیات کربلای 5 سردار محمدرضا نقدی به عنوان فرمانده این لشکر انتخاب شد.
سردار محمدرضا نقدی در کنار شهید محمدباقر صدر
** سپاه بدر
پس از سقوط حکومت صدام، نیروهای لشکر بدر که از وفاداران به سیدمحمدباقر حکیم و سیدمحمدباقر صدر بودند به عراق بازگشته و وارد عرصه سیاسی نظامی عراق شدند و این نیرو به سازمان و یا سپاه بدر تغییر یافت.همچنین با ظهور داعش در منطقه این سازمان در خط مقدم نبرد با نیروهای تکفیری قرار گرفت.
موسسه حفظ و نشر آثار مقاومت اسلامی عراق کتاب های بسیاری از رشادت ها، خاطرات، اشعار و دست نوشته های این مجاهدان عراقی را به زبان عربی به چاپ رسانده است.
در یکی از خاطرات مربوط به مجاهدان عراقی که در سایت مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس منتشر شده، آمده است:
در عملیات قدس 4، برای انتقال اسیران به عقب، آنها ابتدا به محل هدایت عملیات (قایق فرماندهی) و سپس به مقر تیپ انتقال مییافتند. از میان اسیران، بیسیمچی پاسگاه فرماندهی دشمن در محل هدایت نگه داشته شد. دشمن با توجه به سقوط پاسگاههایش، منطقه را زیر آتش سنگین گرفته بود و تردد در منطقه مشکل شده بود. از بیسیمچی مزبور خواسته شد که برای مقابله با این وضعیت با نیروهای خودی همکاری کند که وی با اشتیاق پذیرفت. این فرد به پست شنود برده شد تا با فرماندهی خود (در عقبه) تماس بگیرد و به فرماندهشان بگوید که آتش را قطع کنید، زیرا روی سر ما میریزد. با این اقدام، بعد از لحظاتی آتش بهطور کلی روی منطقه قطع شد.
حدود چهار ساعت شنود بهوسیله این فرد با دشمن در تماس بود. قطع آتش در این مدت کمک بزرگی به نیروهای خودی کرد و منطقه کاملاً قابل تردد شد. بعد از این مدت، مجدداً از بیسیمچی (جهت لو نرفتن شنود) خواسته شد با فرماندهی خود تماس گرفته وانمود کند که نیروهای اسلام به طرفشان میآیند و قصد حمله دارند، سپس لحظه به لحظه گزارش کند تا سقوط پاسگاه، که پس از صحبت لازم با فرماندهی دشمن و در حین آن، بیسیم توسط شنود خودی قطع شد. در این لحظه فرماندهی دشمن سعی داشت با بیسیمچی تماس بگیرد و این نشان میداد که صحنهسازی مؤثر بوده است.
پس از انتقال این بیسیمچی به مقر تیپ، وی با یکی از مجاهدان عراقی آشنا درآمد که همدیگر را در آغوش گرفته و بوسیدند.
لازم به ذکر است که بسیاری از شهدای عراقی دوران دفاع مقدس در گلزار شهدای شهر قم مدفون شدهاند. جایی که قبر شهیدان مهدی و مجید زین الدین نیز آنجاست.
انتهای پیام/