به گزارش دفاع پرس از قم، 18 تیرماه سالروز تولد مبارزی روحانی و مجاهدی انقلابی است؛ شخصیتی که در 18 تیر 1309 در محلات دیده به جهان گشود.
او خود درباره زادگاهش مینویسد: محلات شهری مذهبی بود که تابستانها عدهای از مراجع مثل امام خمینی(ره) یا آیتالله سید محمدتقی خوانساری یا آیتالله صدر به آنجا تشریف میآوردند و بر این اساس، طلاب زیادی هم در تابستان به محلات میآمدند. در این شرایط ناگهان عشق و علاقهای بر من مستولی شد که بروم طلبه شوم. پدرم مخالف بود و من در کتابهای دعا جستوجو میکردم که ببینم چه دعایی موجب میشود تا حاجت انسان برآورده شود. در همان سال اعمال امداود را به جا آوردم و سه روز روزه ماه رجب را با همان اعمال خاص انجام دادم و البته حاجتم این بود که پدرم راضی شود تا من طلبه شوم.
نزد آیتالله خوانساری رفتم و با گریه و زاری گفتم میخواهم طلبه شوم و پدرم راضی نمیشود. ایشان هم عموی مرا خواست و به وی گفت شما پدر ایشان را راضی کنید؛ من نیز سرپرستی او را به عهده میگیرم...
چنین شد که پدر فضلالله راضی شد و او در سال 1324 به قم آمد و در یکی از حجرههای مدرسه فیضیه مستقر شد.
پس از آن بود که فضلالله از محضر علمای بزرگ آن روزگار مانند سید حسین طباطبایی بروجردی، شیخ مرتضی حائری یزدی، سید محمدحسین طباطبایی، شیخ علی پناه اشتهاردی، شیخ محمد صدوقی یزدی، شیخ مرتضی مطهری، سید محمدباقر سلطانی طباطبایی، شیخ عبدالجواد اصفهانی و شیخ علی مشکینی کسب فیض کرد.
سال 1339 بود که او عزیمتی به تهران داشت و در این شهر از درس بزرگانی مانند حضرات آیات سید احمد خوانساری، شیخ محمدتقی آملی و سید ابوالحسن رفیعی قزوینی بهره برد و البته با اقدامات انقلابی فدائیان اسلام، سید مجتبی نواب صفوی و آیتالله سید ابوالقاسم کاشانی آشنا و با آنان همراه شد.
پس از آن شیخ فضلالله سفرهای مکرری بهویژه در آخر هر هفته به تهران داشت و این همراهی ادامه پیدا کرد.
او همچنین از همان ابتدا با مبارزات نهضت انقلابی امام همراه شد؛ تا جایی که در اکثر جریانهای نهضت امام، نام او نیز به چشم میخورد. شیخ فضلالله از سال 1342، بیش از 20 بار به زندان افتاد؛ زندانهایی که گاهی تا بیش از 4 ماه هم طول میکشید.
بهمنماه 1357 که فرا رسید، به همراه شیخ مرتضی مطهری و شیخ محمد مفتح، کمیته استقبال از امام را تشکیل داد. او خود درباره روزهای پیروزی انقلاب میگوید: «تصمیم گرفتیم برویم و رادیو را تصرف کنیم؛ چند نفر مسلح با خود برداشتم و در میان رگبار گلوله، رفتیم و ایستگاه رادیو را تصرف کردیم و من اعلام کردم که این صدای انقلاب اسلامی ایران است و ساعتی را با پیام امام و صحبتهای خود، رادیو را اداره کردم...».
شیخ فضلالله مهدیزاده محلاتی نخستین دبیر جامعه روحانیت مبارز، نماینده مردم محلات در نخستین دوره مجلس شورای اسلامی و نماینده امام در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بود؛ همچنین نخستین حج ابراهیمی در سال 1358 نیز به مسؤولیت او و حجتالاسلام انواری برگزار شد.
رهبر انقلاب درباره او میفرمایند: «به قدری ایشان به امام علاقه داشت و اعتقاد به نظرات امام داشت که هر موقع امام یک چیزی را بیان میکرد، مثل یک امر تعبّدی برایش لازمالاجرا بود».
همچنین مرحوم آیتالله مهدویکنی نیز درباره او گفته است: «هیچ وقت قهر نمیکرد؛ چون احساس وظیفه میکرد و میدانست که باید کار کند. در حوادث بعد از انقلاب، به او هم بیمهری زیاد شد؛ اگر آدمی معمولی بود، خیلی زود کنار مینشست و قهر میکرد».
نخستین روز اسفندماه سال 1364 بود که حجتالاسلام محلاتی به همراه برخی از روحانیون و مسؤولان، در هواپیمایی عازم جبهههای دفاع مقدس بودند که با حمله دو فروند هواپیمای جنگی دشمن مواجه شدند.
او در آن روز به همراه تعدادی از همراهان انقلاب، به ملکوت اعلی پیوست و یاد و نامش جاودانه شد.
او را پس از تشییعی باشکوه در مسجد طباطبایی حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه(س) به خاک سپردند.
بر سنگ مزارش، این جمله از امام خمینی(ره) خودنمایی میکند: «حجتالاسلام حاج شیخ فضلالله محلاتی، شهید عزیزی که من میشناسم، عمر خود را در راه انقلاب صرف کرد و باید گفت یکی از چهرههای درخشان انقلاب بود و در این راه که راه خداوند است، تحمل سختیها نمود و رنجها کشید و با قامت استوار ایستادگی کرد».
همچنین بر این سنگ مزار، این جمله هم از خود او نقش بسته است: «من در این عالم به او (امام خمینی) عشق میورزیدم و اوامر ایشان را امر خدا و رسولش میدانستم. امید است ایشان هم مرا بعد از این عالم در پیشگاه خداوند شفاعت کنند».
عشق او به امام و انقلاب، مثالزدنی و زبانزد خاص و عام بود؛ تا آنجا که خطاب به فرزندانش و در وصیتنامهاش نوشت: «سه چیز را اگر نداشته باشید، من از شما نمیگذرم و از شما راضی نخواهم بود: الله، قرآن و امام».
و البته امام هم بسیار به او عشق میورزید. نقل است که به گفته همسر مرحوم امام، ایشان در شهادت او و شهید مطهری، بسیار گریستند و شهادت محلاتی را به از دست دادن بازوی خود تشبیه فرمودند.