یادداشت/احمد دواتگر

مرصاد و روزهای سخت اسارت

لحظات به سختی درحال سپری شدن بود «جبار» و «عبدالرحمان» دو نگهبان خپل عراقی بیشتر از نگهبان‌های دیگرخوشحال بودند لذا دائما می‌گفتند کار ایران دیگر تمام شده است و به زودی جمهوری اسلامی ایران متلاشی خواهد شد.
کد خبر: ۹۳۱۹۰
تاریخ انتشار: ۰۶ مرداد ۱۳۹۵ - ۱۳:۱۷ - 27July 2016

مرصاد و روزهای سخت اسارت

به گزارش دفاع پرس از مازندران، یادداشت احمد دواتگر از آزادگان هشت سال دفاع مقدس به مناسبت  سالروز عملیات مرصاد به دفتر خبرگزاری دفاع مقدس درمازندران ارسال شد که در ادامه میآید:

مدتی بود از وضعیت ایران اطلاعات چندانی نداشتیم و دائما نگهبانهای اردوگاه اخبار ضد و نقیضی را در خصوص اوضاع سیاسی و نظامی ایران مطرح میکردند.

هیچکس به درستی نمی دانست در ایران چه خبر است حتی وقتی برخی از اسرای تک زبیدات و یا سومار را به اردوگاه ما «۱۲ تکریت» انتقال داده بودند؛ آنها نیز صحبتهایی را مطرح میکردند که به نوعی نشان میداد شرایط جنگ به نفع جمهوری اسلامی ایران نیست. روزهای آخر جنگ یعنی اواخر تیر ماه بود که خبر غیر منتظره و باورنکردنی پذیرش قطعنامه ۵۹۸ از سوی ایران را شنیده بودیم.

شنیدن پذیرش قطعنامه ۵۹۸ از سوی ایران موجب شده بود که عراقیها خوشحال به نظر بیایند در حالی که شنیدن این خبر تلخ برایمان بسیار سخت بوده است و ...

تا آنجا که ذهنم یاری میکند چهارم مرداد ماه ۱۳۶۷ شادی عراقیها رنگ و بوی خاصی به خود گرفته بود تا جائی که نگهبانهای اردوگاه در پوست خود نمیگنجیدند. برخی از اسرا توانسته بودند از زبانشان حرف بکشند به همین سبب خیلی زود پی به علت شادی کاذب از سوی عراقیها؛ برده بودیم.

در ابتدا باورش برایمان سخت بود با خودمان میگفتیم شنیدن قبول قطعنامه مصیبتش کم بود حالا کار به جایی رسیده که منافقین نیز برعلیه رزمندگان اسلام وارد عملیات شدهاند؟

لحظات به سختی درحال سپری شدن بود جبار و عبدالرحمان دو نگهبان خپل عراقی بیشتر از نگهبانهای دیگر خوشحال بودند لذا دائما میگفتند کار ایران دیگر تمام شده است و به زودی جمهوری اسلامی ایران متلاشی خواهد شد و ...

شنیدن این جملات آن هم در شرایطی که منبع قابل اعتمادی برای بدست آوردن اطلاعات نداشته باشی بسیار آزار دهنده بود، از این رو این موضوع سخت آزارمان میداد.

سعی میکردیم به هر طریقی که شده از طریق نگهبانهای عراقی اطلاعاتی هر چند مختصر از ایران بدست آوریم اما میدانستیم آنها حقایق را نخواهند گفت و تلاش دارند تا از این طریق وضعیت روحی و روانی بچهها را به هم بریزند اما با همه این تفاسیر میشد از لابلای صحبتهای آنها تا حدودی اطلاعات بدست آورد.

دو روزی از حمله سراسری منافقین از محوراسلام آباد غرب نگذشته بود که سختگیری نگهبانهای عراقی خصوصا از بعد از ظهر روز ششم مرداد ماه خبر خوشی را نوید میداد.

در واقع هر وقت نگهبانهای اردوگاه خشونت بیشتری نسبت به اسرا به خرج میدادند میدانستیم حتما خبری شده است. به عنوان مثال هر وقت که رزمندگان اسلام در جبههها ضربات سنگینی بردشمن وارد میکردند، کمر؛ دست و پای اسرا ضربات بیشتری از کابل دشمن را تحمل کرده؛ و در این وضعیت اعضای بدن بچهها از ضربات کابل برق، شیلنگ آب، و ..... نوازش داده میشد و در واقع عراقیها از این طریق انتقام خودشان را از ما میگرفتند.

همه منتظر بودیم تا ببینیم چه اتفاقی افتاده است تا اینکه بعد از یکی دو روز نگهبانهای عراقی به شکست عملیاتی که منافقین نام آن را فروغ جاویدان گذاشته بودند، اعتراف نمودند.

با شنیدن این خبر بچهها به یکدیگر تبریک میگفتند. تبریک از این بابت که منفورترین گروه در نزد ملت ایران به امید اینکه این بار میتوانند تا خود تهران پیش بروند، با فراخوان مزدوران خود در سراسر جهان آنها را وارد عملیاتی کردند که به اعتراف خودشان بیش از ۱۵۰۰ نفر کشته شده بودند و این موضوع زمانی برای ما مشخص گردید که شبکه منافقین که از تلویزیون عراق پخش می؛ رسما به این مهم اعتراف نمود.

این در حالی بود که آنها هیچگاه احتمال این شکست سنگین را نمی دادند آنقدر به این حمله وحشیانه خود امیدوار بودند که حتی نفر دوم سازمان منافقین یعنی مریم رجوی لقب رئیس جمهور ایران را به خود داده بود و شعار مزخرفی هم که برای این موضوع به ظن خود انتخاب کرده بودند این بود:

مریم مهرتابان  رئیس جمهورایران

آری این مزدوران نه تنها به هیچ یک از اهداف خود دست نیافته بودند بلکه بسیاری از اعضای کادر رهبری خود را نیز از دست داده و پس از این شکست بود که در کادر رهبری این گروه اختلافات جدی پدیدار گردید و این اختلافات تا به امروز ادامه دارد.

انتهای پیام/

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار