به گزارش دفاع پرس از سمنان ، در دیدار مسئولین بسیج دانش آموزی شاهرود با خانواده شهید حسین شاهسوار، مادر شهید به بیان خاطرات و خواب های شیرینی که از شهید دیده بود پرداخت وی با بیان اینکه حسین در رویای صادقه دیده بود تیر به قلبش اصابت می کند بارها این مورد را تکرار کرد.
مادر شهید افزود: شهید اهل نماز شب و روزه بود و در یکی از همین شبها که نماز شب می خواند من برخاستم و دیدم بسیار بی قرار است از او جویا شدم در جواب گفت در عالم خواب دوستان شهیدم را دیدم که مزار شهدا گلستانی است و آنها در این گلستان زیبا در حال گذشت و گذار هستند و آنها به من گفتند ما منتظر تو هستیم بیا و در جواب گفتم مادرم راضی نیست و آنها گفتند راضی می شود و از خواب بلند شدم و دلتنگ هستم، او رو به من کرد و گفت اگر راضی نشوی در پل صراط دامن تو را می گیرم و به بی بی حضرت زهرا(س) شکایت می کنم که مادرم نگذاشت من به جبهه بیایم و من باری سنگین بر دوش احساس کردم و رضایت خود را برای اعزام او اعلام نمودم.
مادر شهید با بیان اینکه چند بار خواب شهید را دیده ام ادامه داد: بعد از شهادت شهید بسیار بی قرار بودم شبی در خوابم آمد و مرا دلداری داد و گفت نگران و ناراحت من نباش و مرا با خود به مزار شهدا برد و خانه خود را به من نشان داد، وقتی وارد گلزار شهدا شدیم دست کلیدی زرنشان را بیرون آورد و در مقابل قبرش دَری بود آن را گشود و ما وارد خانه او شدیم که از حرم امام رضا(ع) زیباتر بود و گفت اینجا خانه من است و گفتم مرا هم می آوری گفت نه و هنوز زود است که بیایی و به من گفت خیالت راحت شد دیگر بی قرار نباش که من جایم خوب است و باز مرا به خانه بازگردان و رفت.
وی با بیان اینکه دکتر کاظم جلالی دوست و همکلاسی و همرزم شهید بود گفت: اینها با هم خیلی دوست بودند و من به کاظم در دیداری که در منزل ما آمد گفتم از شهدا و راه آنها فراموش نکنی و او گفت ما مدیون شهدا و راه آنها هستیم و در این مسیر حرکت می کنیم و امیدواریم همه مسئولین ما قدردان راه و هدف شهدا باشند و در مسیر رشد و تعالی فرهنگ ایثار و شهادت و ایستادگی در برابر دشمنان حرکت کنند.
در دیدار با خانواده شهید جواد رضایی، مادر این شهید دانش آموز با بیان اینکه شهید عاشق جبهه و شهادت بود اظهار کرد: روزی به او گفتم چرا می خواهی به جبهه بروی و در جوابم گفت برای اینکه پاهایت را داخل یخ نگذاری و شب تا صبح برای محافظت از خواهرانم بیدار نباشی چرا که اگر ما نرویم و از ناموسمان دفاع نکنیم معلوم نیست چه اتفاقی بیفتد.
وی با بیان اینکه شهید بسیار دلسوز خانواده بود افزود: او در دبیرستان روزانه درس می خواند اما دیدیم شب ها مدرسه می رود به مدرسه رفتم و اعتراض کردم معلمش به من گفت که فرزند شما برای اینکه بتواند کمک خرج شما باشد روزها منزل ما می آید و در بنایی کمک می کند و شب ها برای تحصیل می آید و باید قدر این فرزندتان را بدانید.
مادر شهید رضایی با بیان اینکه شب شهادت شهید خواب دیدم گفت: در خواب شش بانوی مجلله را دیدیم که در منزل ما آمدند، اولی خود را زینب کبری(س) معرفی کرد که داغ 70 نفر را دیده است و دومی ام البنین خود را معرفی نمود در گوشه خانه خانمی بود که خود را معرفی نکردم رو کردم گفتم شما که هستید تا روبند چهره را کنار زد خانه را نوری سبز فرا گرفت و گفت من فاطمه زهرا مادر حسین شهید هستم که همسرم مرا از خواب بیدار کرد و از احوالم جویا شد خواب را گفتم به من گفت جواد شهید شده و صبح خبر شهادتش را می آورند که همینطور هم شد.
وی با اشاره به بیقراری نسبت به شهادت شهید و اینکه جواد در زیر خاک چه می شود و بندنش از بین می رود عنوان کرد: در همان شبی که در این خیالات بودم شهید را در خواب دیدم مرا با خود به مزار شهدا برد دیدم در محل دفنش باغ گلی است و او از آنها نگهداری می کند و می گوید من باغبان عباسم(ع) هستم و این خانه پر گل از من است و بدان مادر در اینجا کرم هایی به ما می زنند که بدن های ما سالم و تازه است پس نگران من و بندنم نباش و راحت و آسوده باش که من راحت هستم.
مادر شهید رضایی با بیان اینکه از وضع بی حجابی در جامعه ناراحت هستیم و نمی توانیم کاری هم کنیم بیان کرد: من فرزندان خود را برای حفظ انقلاب و ارزش ها تقدیم کردیم و انتظار داریم مسئولین و مردم به این فرهنگ توجه و آن را در جامعه نشر دهند و با گسترش عملی فرهنگ ایثار و شهادت در جامعه بتوانند با این ناهنجاری ها با کار فرهنگی مقابله و جوانان را هدایت کنند.