به گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاع پرس، رژیم بعثی-صهیونیستی صدام با ادامه اسارت خلبان «حسین لشگری» قصد داشت جمهوری اسلامی ایران را بهعنوان آغازگر جنگ و متجاوز به دنیا معرفی کند و بر اقدامات جاهطلبانه و جنایتکارانه حاکم دیوانه کاخنشینش سرپوش بگذارد.
در پی تشدید درگیریهای مرزی توسط نیروهای مسلح رژیم بعثی-صهیونیستی صدام در شهریورماه 1359 هجری شمسی (سپتامبر 1980 میلادی) در طول نوار مرزی با جمهوری اسلامی ایران، نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران نیز ناچار به برقراری پوشش هوایی در مناطق مرزی با عراق شد. تجاوزهای مکرر نیروهای عراقی از دریا، زمین و هوا به مرزهای جمهوری اسلامی ایران سبب اعلام اسکرامبل (اعزام اضطراری هواپیما برای عملیات رهگیری و درگیریهای هوایی) به پایگاههای هوایی نزدیک مرز شد.
در آن ایام، خلبان لشگری در پایگاه دوم شکاری تبریز خدمت میکرد؛ ولی به علت تشدید تجاوزهای عراق به مرزهای جنوبی و غربی کشور، به پایگاه چهارم شکاری «شهید وحدتی» دزفول منتقل شد.
در روز چهارشنبه 26 شهریورماه 1359 هجری شمسی (17 سپتامبر سال 1980 میلادی) «صدام حسین» دیکتاتور عراق، عهدنامه 1975 الجزایر را در مقابل دوربینهای خبرنگاران بهطور یکجانبه ملقی اعلام و آن را پاره کرد. وی با این اقدام، جمهوری اسلامی ایران را به استفاده از قوای قهریه جهت اعمال حاکمیت کامل بر رودخانه اروند و بازستانی آنچه که وی اراضی اشغالی توسط ایران میخواند تهدید کرد. در آن روز، نیروهای عراقی اقدامات تجاوزکارانه خود را شدت بخشیدند و شدیدترین درگیری را نسبت به چند روز قبل جهت نفوذ و به دست آوردن سرپلی وسیع برای ادامه حملات خود به جمهوری اسلامی ایران به راه انداختند؛ اما خلبانان غیرتمند پایگاه چهارم شکاری شهید وحدتی دزفول نیز با ریختن آتش سنگین و مؤثر بر سر آنان، تا اندازهای موفق به اجرای عملیات تأخیری علیه نظامیان بعثی شدند.
ستوان لشگری به فرماندهی گردان پیشنهاد کرد که به منظور دفع تجاوز و تأدیب دشمن، عملیاتی بر روی مواضع نیروهای عراقی که در منطقه «زرباتیه» قبلاً مورد شناسایی قرار گرفته بود، انجام شود. قرار شد پس از اتخاذ تصمیم، صبح فردا مأموریت به وی ابلاغ شود.
بامداد روز پنجشنبه 27 شهریور ماه سال 1359 هجری شمسی (18 سپتامبر سال 1980 میلادی) در اتاق عملیات گردان مأموریت ابلاغ و توجیه شد. دسته پروازی که لیدرش «سرگرد ورتوان» بود آماده انجام مأموریت شد. به علت اجرای عملیات در همان منطقه توسط دسته پروازی که دقایقی قبل وارد عمل شده بود، پدافندهای هوایی دشمن هوشیار شدند و به شدت نوار مرزی را زیر آتش خود گرفتند. اجرای آتش شدید توپخانه و تانکهای دشمن رسیدن لشکری و ورتوان روی هدف را تأیید میکرد؛ آنان در آن شرایط پر اضطراب قرار بود به صورت ضربدری از یکدیگر جدا شوند و اهداف را مورد اصابت قرار دهند. لشکری احساس میکند که هواپیمایش مورد هدف قرار گرفته است؛ چراغهای هشداردهنده وضعیت موتورها مدام خاموش و روشن میشوند، ولی هنوز مأموریت را انجام نداده است؛ وی تصمیم میگیرد پیش از آنکه درون هواپیما بسوزد و یا آنکه به ناچار بیرون بپرد، راکتهایی را که زیر هواپیما بسته بودند روی هدف رها کند؛ او با تنظیم هواپیما در حالت راکت، با فشردن دکمه مربوطه 76 راکت را روی هدف میریزد و جهنمی از آتش برپا میسازد؛ اما این پایان ماجرا نیست. وی به علت از دست رفتن کنترل فرامین هواپیما تصمیم میگیرد بیرون بپرد. با فشردن دکمه «eject» (خروج) بیرون میپرد و بر اثر صدمات ناشی از این کار مجروح و خونآلود بر زمین میافتد. نیروهای عراقی بهصورت نیمدایره محاصرهاش میکنند. او برای آنکه به آنان بفهماند که مسلح نیست دستانش را به بالای سر میبرد و از این لحظه، فصل جدیدی در زندگی این خلبان جوان شجاع که تجهیزات متجاوزان بعثی را به خشم ملت غیور ایران سوزانده است، آغاز میشود.
یک ستوان عراقی به وی کمک میکند تا چتر و جیسوت (لباسی که فشار جی را برای خلبان کنترل میکند) از تنش درآورد؛ در اجرای خروج از هواپیما، بخشی از بند چتر به گردنش گیر کرده و بخشی از پوستش را کنده بود؛ موقع اصابت به زمین هم بند فلزی ساعتش محکم به زمین خورده و بخشی از پوست دستش را کنده بود؛ لبش هم پاره شده بود و خونریزی میکرد. ستوان او را به سمت جیپ هدایت کرد؛ حسین لحظاتی پیش از سوار شدن به خودروی دشمن، تا لحظهای که چشمانش باز است خوب منطقه را مینگرد و متوجه میشود علاوه بر آنکه راکتها درست بر هدف نشستهاند، لاشه هواپیما با تمام بنزین باقیماندهاش پشت همان تپهای که تانکها و سایر تجهیزات دشمن استتار شدهاند، سقوط کرده و انفجار ناشی از سقوط هواپیما نیز باعث انهدام بخش عمدهای از تجهیزات دشمن در منطقه شده است؛ برای همین خدای خود را به جهت فراهم کردن بهترین شرایط ممکن برای اجرای مأموریتش شکر میکند و منتظر رقم خوردن سرنوشتش در اسارت و یا اعدام فوری توسط دشمن میماند.
بدین ترتیب، دوره اسارت طولانی -که طولانیترین دوران اسارت رزمندگان اسلام است- ستوان خلبان حسین لشگری، خلبان هواپیمای شکاری «F5» جمعی پایگاه چهارم شکاری شهید وحدتی دزفول آغاز شد.
سرانجام رژیم بعثی-صهیونیستی عراق در بعد از ظهر روز دوشنبه 31 شهریور ماه سال 1359 هجری شمسی (22 سپتامبر سال 1980 میلادی ) با اسم رمز «یوم الرعد» با حمایت ابرقدرتهای شرق و غرب، طولانیترین جنگ قرن بیستم را علیه ملت تازه انقلاب کرده ایران، به منظور انهدام نظام جمهوری اسلامی و جلوگیری از صدور فرهنگ اسلامی و انقلابی مردم ایران به کشور عراق و سایر ممالک دنیا آغاز کرد.
اگرچه این جنگ تحمیلی رژیم بعثی- صهیونیستی صدام به نمایندگی از سوی استکبار جهانی خسارات مادی و معنوی بسیاری را بر ملت عزیز ایران و نظام جمهوری اسلامی وارد کرد، ولی در نهایت مزدوران استکبار جهانی با خفت و خاری و بدون دستیابی به اهداف آشکار و نهانشان مجبور به ترک تمام اراضی اشغالی کشورمان شدند و همانانی که روزی به منظور جلوگیری از صدور فرهنگ انقلاب اسلامی به سراسر دنیا از بعثیها حمایت میکردند، بسیاری از تجهیزات و نیروهای انسانی این رژیم را منهدم کردند.
پس از پایان جنگ تحمیلی و آغاز تهاجم صدام به کویت و اشغال آن کشور، وی جهت آسودگی از طرف جمهوری اسلامی ایران به ناچار پذیرفت که اسرای ایرانی را آزاد کند؛ تا با هماهنگی جمهوری اسلامی ایران این روند تکمیل شود.
لشگری با خود میاندیشید که او هم پس از 10 سال دوری از وطن آزاد خواهد شد؛ ولی دست سرنوشت برایش تقدیر دیگری را رقم زده بود.
در روز دوشنبه 18 آذرماه سال 1370 هجری شمسی (نهم دسامبر سال 1991 میلادی) سازمان ملل متحد، رژیم بعثی عراق را به علت حمله گسترده دریایی، زمینی و هوایی علیه مرزهای جمهوری اسلامی ایران متجاوز شناخت و بهعنوان آغازگر جنگ تحمیلی به دنیا معرفی کرد. حالا ورق برگشته بود و بعثیها به شدت تلاش میکردند که آبروی از دست رفته خود را دوباره بازیابند.
دولت بعثی عراق مدام جمهوری اسلامی ایران را به نقض عهدنامه 1975 الجزایر متهم میساخت و سعی داشت به بهانهی عملیات هوایی شهید لشگری، ایران را آغازگر جنگ معرفی کند؛ این اقدامات آنان تا جایی ادامه یافت که حتی حامیان مستکبرشان را عصبانی ساخت.
بالاخره پس از رایزنیهای فراوان، در 19 فروردین ماه سال 1377 هجری شمسی (هشتم آوریل سال 1998 میلادی) امیر، سرتیپ دوم خلبان "حسین لشکری" با قامتی افراشته و با وقار از مرز بینالمللی «خسروی» عبور کرد و وارد خاک پاک ایران شد.
رژیم بعثی-صهیونیستی صدام با ادامه اسارت خلبان حسین لشکری قصد داشت جمهوری اسلامی ایران را بهعنوان آغازگر جنگ و متجاوز به دنیا معرفی کند و بر اقدامات جاهطلبانه و جنایتکارانه حاکم دیوانه کاخنشینش سرپوش بگذارد؛ ولی غافل از آنکه هیچ مکری بالاتر از مکر خدای متعال نیست، مجبور شد که خلبان شجاع میهندوست و غیور ایرانی را آزاد کرده و به کشورمان بازگرداند.
انتهای پیام/ 171