به گزارش دفاع پرس از کرمان، امیر سرلشکر محمدرضا سیف الهی پس از 19 ماه خدمت در جبهههای جنگ حق علیه باطل بر اثر اصابت ترکش گلوله توپ دشمن به قسمت سینه و شکم در تاریخ 16 اسفند سال 1361 به شهادت رسید و پیکر مطهر او به همراه سایر شهدای والامقام عملیات آزادسازی خرمشهر (الی بیتالمقدس) توسط مردم انقلابی و شهیدپرور کرمان طی مراسم باشکوهی تشییع و در گلزار شهدای کرمان در جوار سایر همرزمان شهیدش به خاک سپرده شد.
* مروری بر خاطرات این شهید بزرگوار
هیچ وقت فوقالعاده عملیاتی دریافت نکرد
در مدت 19 ماهی که در مناطق عملیاتی حضور داشت هیچ وقت فوقالعاده عملیاتی دریافت نکرد و اعتقاد داشت «چون برای دفاع از انقلاب و کشور عزیزمان به دفاع آمدهام، پس نیازی به فوقالعاده عملیاتی ندارم و این را تکلیف و وظیفه شرعی و نظامی میدانم».
به پرورشگاه مراجعه میکرد و یکی از بچههای یتیم را به منزل میآورد
هر وقت که به مرخصی میآمد با عنایت به اینکه یکی از فامیلهایش در پرورشگاه صنعتی در خدمت ایتام بود به پرورشگاه مراجعه میکرد و یکی از بچههای یتیم را با اجازه مسئول پرورشگاه به منزل میآورد و برای او لباس میخرید و به گشت و تفریح میبرد و پس از چهار روز مجدداً او را به پرورشگاه برمیگرداند. او هر 40 روز یکبار که به مرخصی عملیاتی میآمد، این عمل را انجام میداد و مبلغ پنج هزار تومان به پرورشگاه کمک میکرد.
از دریافت درجه تشویقی شهید علی صیاد شیرازی صرف نظر کرد
در مراسمی که در گروه 55 توپخانه اصفهان به مناسبت شهادت او برگزار شد، امیر سپهبد شهید علی صیاد شیرازی فرماندهی وقت نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی ایران در خصوص این شهید والامقام سخنرانی مبسوطی ایراد کرد و متذکر شده بود که به خاطر حماسهآفرینیهای او دو درجه تشویقی به وی اعطاء کردم که از دریافت آن صرف نظر کرد و گفت: اگر کارم برای رضای خداوند بوده است، نیازی به این ظواهر نمیباشد، انشاءالله خود حضرت حق، درجه واقعی را اعطا نمایند. حرکات، سکنات و روحیات این امیر سرافراز ارتش اسلام گواهی میداد که او آسمانی فکر میکند و تنها به فکر شهادت هر چه زودتر و دیدار معبود است.
کوچه و خیابانی را به نام من ثبت نکنید، دوست دارم گمنام باشم
میگفت: برای دفاع از ولایت و اسلام و مملکتم شهید میشوم و اگر شهید شدم کوچه و خیابانی را به نام من ثبت نکنید؛ دوست دارم گمنام باشم. بعد از شهادتش هنگامی که کوچه محل سکونت او را در خیابان امام(ره) به نام او تابلو زدند، برادرش به بنیاد شهید میرود و میگوید طبق وصیت برادرم نیازی به نامگذاری کوچه به نام این شهید نیست.
به نذر و نذورات اعتقاد عجیبی داشت
به برادرش گفته بود که سه گوسفند نذری دارم، برای شهادت خودم و برای آقا امامرضا علیهالسلام؛ هر وقت شهید شدم این گوسفندان نذری را ذبح نمائید و به ایتام پرورشگاه بدهید. طبق وصیت او بیست و نهم مرداد سال 1361 مصادف با ولادت امام رضا علیهالسلام، گوسفندان نذری پس از ذبح، تحویل پرورشگاه گردیدند. به نذر و نذورات اعتقاد عجیبی داشت و گاهاً دیگهای بزرگ عدسپلو در منزل طبخ و بین فقرا و نیازمندان توزیع میکرد.
فرش عروسیاش را هدیه داد
قبل از شهادت، نامزدی انتخاب کرده بود و پدر و مادرش دو قطعه فرش برایش خریداری کردند. به مرخصی آمد و به دیدار دوستش که ازدواج کرده بود، میرود و میبیند که اتاقش فرش ندارد و یکی از آن دو قالی را به دوستش هدیه میدهد. مادرش گفت: اینها برای عروسیخودت است. گفت: آن موقع مجدداً میخریم.
در اثر اصابت ترکش گلوله توپ دشمن به قسمت سینه و شکم به شهادت میرسد
پس از مدتی که در مناطق عملیاتی حضور داشت، گردان بلال تشکیل گردید و او داوطلبانه به گردان بلال میرود. به عنوان فرمانده یکی از گروههای گردان 821 بلال انتخاب شد. در صورتی که سازمان او فرمانده آتشبار یگان توپخانه بود. این افسر رشید و مومن و پیرو خط ولایت در عملیات غرورآفرین بیتالمقدس به عنوان فرمانده گروهان خطشکن گردان بلال شرکت کرد و ضمن حماسهآفرینیهای زیاد، در ادامه به جنگ تن به تن با دشمن میپردازد و تعداد زیادی از نیروهای دشمن را به هلاکت میرساند و نهایتاً در اثر اصابت ترکش گلوله توپخانه دشمن به قسمت سینه و شکم در تاریخ 16 اسفندماه 1361 به شهادت میرسد و پیکر مطهر او به همراه سایر شهدای والامقام عملیات آزادسازی خرمشهر (بیتالمقدس) به کرمان آورده و توسط مردم انقلابی، شهیدپرور، قدرشناس و ولایتمدار کرمان طی مراسم با شکوهی تشییع و در گلزار شهدای کرمان در جوار سایر همرزمان شهیدش به خاک سپرده میشود.
انتهای پیام/