برشی از کتاب «تمنای بی خزان»؛
همسر شهید حسینی گفت: چهارشنبه صبح پیکر مهدی به معراج الشهدای تهران رسید. لباس نو پوشیدم و نماز شکر خواندم. دائم به خود نهیب میزدم، «زهرا محکم باش، این لحظات دیگر تکرار نمیشود! شوهرت دارد میرود و دیگر جسم او را نمیبینی! محکم باش!» اجازه خواستم تنها ببینمش. من ماندم و مهدی. مقابلش ایستادم و آرام با محبوبم حرف زدم.
کد خبر: ۳۱۲۲۴۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۷/۱۵