زنان حماسهساز- ۲/ شهناز اشکیان در گفتوگو با دفاعپرس:
«یکی از دانشآموزان چند روزی به مدرسه نیامد. نگرانش شدم و به خانهشان رفتم. زنگ را که زدم، خودش درب را باز کرد و گفت: «شهناز فرار کن.» من هم به سرعت از آن جا دور شدم. بعد از چند روز به مدرسه آمد. صورت و بدنش کبود بود. پرسیدم که چه شده است؟ پاسخ داد: «خواهر و برادرم جزو گروه کومله هستند. میخواستند تو را بکشند.» خواهر و برادرش به خاطر فراری دادن من، او را شلاق زده بودند.»
کد خبر: ۳۴۸۸۸۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۳/۱۲
برشی از کتاب «مَرهمِ زخم»؛
در بخشی از کتاب «مَرهمِ زخم» نوشته شده است: ««محمدحسین همان طور که در کار سخت میگرفت، در رسیدگی به امور نیروها و رفع گرفتاریهای شخصی آنها نیز حساس بود.»
کد خبر: ۳۱۳۷۲۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۷/۲۳
فرمانده لشکر 27 به روایت همرزمش؛
بچهها با اشتیاق به حرفهای رضا گوش میکردند که گفت: "خواب دیدم سیدی دست بر من کشید و در خواب پایم خوب شد." در همین حین بچهها دورهاش کردند و گفتند "همچین خواب خوبی دیدی و هنوز پایت در گچ است؟!" تقریباً یک ساعت طول کشید تا بچهها با چاقوی ارهای گچ پای رضا را باز کنند. او هم شروع به راه رفتن کرد."
کد خبر: ۸۹۹۶۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۴/۱۳
همین اخلاق شهید ممقانی باعث شده بود که همیشه در زمان انجام عملیاتها، بهداری در کوتاهترین زمان آماده میشد و برای اعزام به منطقه به وسایل جدید نیاز نداشت.
کد خبر: ۲۷۲۷۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۶/۱۸