پدرش كه آمد، از مهدی پرسيدم. گفت: آب و غذايش را دادم و سپردمش به خدا! فهميدم كه منظوری از اين حرف دارد. پاپيچش شدم و عاقبت گفت: بعد از دادن غذايش ديدم حال مهدی دگرگون شد. دو تكان خورد و ديگر حركتی نكرد. دكترش را صدا زدم. گفت به شهادت رسيده است. دكترش میگفت به مهدی عطر و گلاب زدی؟
کد خبر: ۲۱۷۵۸۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۹/۲۴