رزمندگان و پیشکسوتان
یک نکته از هزاران (16)؛

خاطرات یک تخریب‌چی از روبرو شدن با دشمن

ناگهان دستی از پشت روی شانه‌ام نشست از ترس سرجایم میخ‌كوب شدم. من كه به طرف جلو هدف‌گیری کرده بودم حالا از پشت گرفتار شده بودم. همانطور اسلحه به دست خشکم زد.
کد خبر: ۲۴۸۶۱۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۵/۲۹

یک نکته از هزاران (18)؛

خاطره‌ای اقتدارآمیز از جبهه غرب

ساعت 3:30 با رمز «یا الله» به دشمن حمله کردیم. سنگرهای آن‌ها با گلوله‌های توپخانه‌های ما به شدت مورد مورد هدف قرار گرفت، دست آورد این عملیات، کشته و زخمی شدن بیش از 50 نفر از دشمن و 14 نفر اسیر بود، تعدادی اسلحه و مهمّات سالم نیز به دست آوردیم.
کد خبر: ۲۵۱۱۴۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۵/۲۱

مرصاد برگ زرین غرب (22)؛

منافقین در جنگ شهری، پخته و وارد بودند/ هر کاری که شد عنایت خدا بود

بچه‌های اطلاعات عملیات در ورودی شهر «اسلام‌آبادغرب»، کنار کارخانه قند با منافقین درگیر شدند. منافقین در جنگ شهری، پخته و وارد بودند و آموزش‌هایشان اصولاً طبق جنگ شهری بود. ما جنگ شهری انجام نداده بودیم و واقعاً‌ بلد نبودیم. هر کاری که شد، عنایت خدا بود.
کد خبر: ۲۵۱۱۳۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۵/۱۷

یک نکته از هزاران (15)؛

اگر عراقی‌ها می‌زنند حرفی نبود، آخر شما چرا؟

نگهبان‌ها به محض دیدن آن‌ها شروع به تیراندازی کردند. بعد از اطلاع گرفتن از گردان، وقتی فهمیدیم که آن‌ها که نیروهای گشتی خودمان هستند، تیراندازی را متوقف کردیم. جواد امیدی از ناحیه‌ی بازو مجروح شده بود، می‌خندید و می‌گفت: «اگر عراقی‌ها ما را می‌زنند و می‌کشند حرفی نبود، آخر شما چرا؟»
کد خبر: ۲۴۷۹۷۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۵/۱۳

یک نکته از هزاران (17)؛

دست پر خیر و برکت یک بسیجی در گرمای طاقت‌فرسای جبهه

یکی از نیروهای بسیجی که حتّی نماز شبش هم قضا نمی‌شد را مسئول توزیع یخ کردم. از درایت او همه‌ی سنگرها از نعمت یخ کافی برخوردار می‌شدند؛ اما وقتی به شهادت رسید، کمبود یخ و نارضایتی دوباره نمایان شد.
کد خبر: ۲۴۹۱۹۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۵/۱۲

مدیرکل حفظ آثار دفاع مقدس استان سمنان خبر داد؛

برگزاری 4 همایش بزرگ به مناسبت هفته دفاع مقدس در سمنان

مدیرکل حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس استان سمنان از برگزاری چهار همایش بزرگ به مناسبت هفته دفاع مقدس در سمنان خبر داد.
کد خبر: ۲۵۰۱۸۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۵/۰۸

مرصاد برگ زرین غرب (21)؛

به تصور این‌که از روی ضعف قطعنامه 598 را پذیرفتیم حمله کردند

پیشروی ستون منافقین بدون اطمینان از امنیت اطرافشان، تا حدود 80 کیلومتری عمق خاک ایران آن‌قدر کار احمقانه و عجیبی بود که هر کس می‌شنید، باورش نمی‌شد؛ امّا واقعیت داشت. آن‌ها به تصوّر این‌که ایران از روی ضعف و ناچاری قطعنامه 598 را پذیرفته، تصمیم گرفته بودند با انجام عملیات فروغ جاویدان، به خیال خام خودشان تمام سازمان را به میدان آوردند.
کد خبر: ۲۴۹۶۶۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۵/۰۴

مرصاد برگ زرین غرب (20)؛

سقوط «اسلام آباد غرب» برايم باور كردنی نبود

شب به ما اطلاع دادند كه منافقين وارد شهر اسلام‌آبادغرب شدند. براي ما تعجب‌آور بود! ما در گيلان‌غرب باشيم و از آن طرف اسلام‌آبادغرب سقوط كند؟ واقعاً براي ما قابل تصوّر نبود
کد خبر: ۲۴۹۶۵۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۵/۰۴

مرصاد برگ زرین غرب (19)؛

اعدام فجیع 27 پاسدار توسط منافقین

منافقین از روی جاده حرکت می‌کردند. نرسیده به «کرند» یک سوله داشتیم که نیروهای ما در آن‌جا برای جبهه نان می‌پختند. در همان سوله 27 نفر را اعدام کردند. آن‌ها را با طناب به دنبال ماشین آن‌قدر کشیده بودند که اعضای بدنشان تکه‌تکه شده بود.
کد خبر: ۲۴۹۱۹۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۵/۰۳

مرصاد برگ زرین غرب (18)؛

هنگامی که مارش پيروزی از راديو منافقین پخش شد

مارش پیروزی از رادیو نفاق توجه ما را جلب کرد. رادیو منافقین اعلام کرد که ارتش به اصطلاح «آزادی‌بخش» در دروازه‌ی شهر کرمانشاه قرار گرفته‌اند و از مردم کرمانشاه درخواست می‌کرد که به استقبال آن‌ها بیایند. نگرانی ما بیشتر شد. برای چند لحظه از حرکت بازماندم. افکارم مرا به کرمانشاه و دل‌بستگی‌هایی که آنجا داشتم برد.
کد خبر: ۲۴۸۱۶۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۵/۰۳

مرصاد برگ زرین غرب (17)؛

عملیات «فروغ جاویدان» برای همیشه بی فروغ ماند

منافقین عملیاتی را با عنوان «فروغ جاویدان» شروع کردند، در صورتی که در واقع افول جاویدان منافقین شد. فکر نابخردانه‌ی آن‌ها در این بود که احساس می‌کردند، همین که از مرزها عبور کنند و وارد کشور ما بشوند، مردم صدها هزار نفر که برای استقرار و بقای نظام فدا شده‌اند را فراموش خواهند کرد و برای ساقط کردن نظام با آن‌ها همراه خواهند شد.
کد خبر: ۲۴۷۷۶۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۵/۰۲

یک نکته از هزاران (14)؛

اسبی که از هر سلاحی بیشتر در عملیات عمل کرد

اسبی داشتیم که من قبلاً با آن چندین‌بار مسیر عملیات را رفته بودم. دانستم که اسب مسیر را بلد است. با کمک اسب به مسیرمان ادامه دادیم. آن اسب برای ما از هر ابزار و راهداری بهتر کار کرد و ما را به نقطه گذاری مورد نظر رساند و عملیات با موفّقیّت انجام شد.
کد خبر: ۲۴۷۳۴۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۵/۰۱

مرصاد برگ زرین غرب (15)؛

شنی تانک‌های زرهی یادآور اسب‌های نعل شده صحرای کربلا شد

تانک عراقی که دم در پادگان قرار داشت، ماشین را به كالیبر بست و سوراخ سوراخ كرد. آن دو نفر شهید شدند و ماشین چپ كرد. محسن روی آسفالت افتاد. تانكی كه بچه‌ها را به كالیبر بسته بود، با شنی‌اش محسن را زیر گرفت.
کد خبر: ۲۴۶۵۵۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۴/۲۴

مرصاد برگ زرین غرب (14)؛

شهدای ما زير شنی تانک‌های عراقی له شدند

عراقی‌ها با تجهیزات و تانک‌های تی 72 پیش آمدندو به پادگان رسیدند و ما در ورودی پادگان با آن‌ها درگیر شدیم و تعدادی از بچه‌ها شهید شدند و عراقی‌ها توانستند پادگان را اشغال کنند. تعدادی از بچه‌ها در این مقاومت اسیر و پیکر تعدادی از شهدا نیز زیر شنی تانک‌های عراقی له شدند.
کد خبر: ۲۴۶۳۱۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۴/۱۹

یک نکته از هزاران (13)؛

بردباری شهيد بروجردی منجر به شناسایی نفوذی‌ها شد

یکی از نفوذی‌ها در سپاه «پاوه»، يک سيلی به شهيد بروجردی زد. معاونش خواست برخورد كند، اما ایشان اجازه نداد و با آن مرد صحبت كرد.
کد خبر: ۲۴۶۴۱۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۴/۱۸

مرصاد برگ زرین غرب (12)؛

جمله‌ای که به یک غائله پایان داد/ «چهارزبر» وعده‌گاه حق بود

یک پاسخ به غائله خاتمه می‌داد و آن این‌كه ما از الگویی مثل امام حسین (ع) پیروی می‌كنیم و رهبری مانند امام خمینی (ره) داریم كه فرموده‌اند: «ما مأمور به انجام تكلیف هستیم نه نتیجه.»
کد خبر: ۲۴۵۸۴۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۴/۱۸

یک نکته از هزاران (11)؛

عجیب‌ترین هدیه‌ای که در طول عمرم گرفته بودم

بعد از گذشت سه روز از مجروحیتم، یكی از همرزمانم به عیادتم آمد. قسمتی از پوتین و انگشت شست پای چپم را به بیمارستان آورد و گفت: «هدیه‌ای ناقابل برایت آوردم».
کد خبر: ۲۴۵۵۱۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۴/۱۳

مرصاد برگ زرین غرب (11)؛

مسئولین می‌گفتند که با دشمن درحال صلح هستیم/ آتش دشمن، آتش پیشروی بود

مسئولین به منطقه آمدند و گفتند:«دشمن از آن مناطقی كه اشغال كرده، در حال عقب‌نشینی است. شما توان نظامی خود را حفظ كنید تا یگان‌ها بیشتر از این آسیب نبینند. ما با دشمن در حال صلح هستیم». ما از كرند به سمت سرپل‌ذهاب حركت كردیم، اما دیدیم كه این آتش عقب‌نشینی نیست، آتش پیشروی است.
کد خبر: ۲۴۵۵۱۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۴/۱۳

یک نکته از هزاران (12)؛

خاطره‌ای فراموش نشدنی از عملیات «کربلای پنج»

آن‌قدر خسته بودم كه نمی‌دانم كی خوابم برد! بعد از بیدار شدن متوجّه شدم كه سرم را روی ران قطع شده‌ی یكی از همرزمان شهیدم گذاشته‌ام.
کد خبر: ۲۴۵۸۵۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۴/۱۲

یک نکته از هزاران (10)؛

آن وقت بود که متوجه آیه «وَ ما رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْت» شدم

آن‌ طرف تپه هفت هشت جنازه را نشانم داد و گفت: «هر چه آرپی‌جی انداختی خورد تو آن‌هایی که پایین تپه بودند. گلوله‌ی آخری وسط آن دو نفر خورد که در حال پایین آمدن بودند». آن موقع بود که متوجّه مفهوم آن آیه (وَ ما رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ وَ لکِنَّ اللهَ رَمى) شدم. من فقط شلیک کردم. خدا تیر را هدایت کرد و به هدف زد.
کد خبر: ۲۴۵۴۵۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۴/۱۱

پربیننده ها