در گفتوگو با دفاع پرس مطرح شد؛
«برای خودم هم عجیب بود که چرا قبول کردم، چون محسن اصلا تا آن روز کار دیدبانی نکرده بود و من تقریبا از سال ۶۲ و والفجر چهار، تجربه کار داشتم؛ به هر حال موشک ۱۰۷ شلیک شد و در کمال ناباوری موشک دقیقا روی خودرو افتاد.»
کد خبر: ۲۴۵۱۱۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۴/۰۷
جانباز مصطفوی در تشریح خاطرهای از دوران اسارت خود گفت: پس از زیارت، نماز ظهر و عصر را در حرم مطهر حضرت علی (ع) اقامه کردیم و ناهار را در صحن حرم آن حضرت خوردیم. غذایی که بسیار دلچسب بود. لذتبخش از این جهت که بعد از هشت سال اسارت، برای اولین بار طعم خورش قیمه و چلومرغ را میچشیدیم.
کد خبر: ۲۴۵۰۷۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۴/۰۴
معرفی کتاب؛
کد خبر: ۲۴۲۲۶۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۳/۱۶
فرمانده گردان شهید قاضی گفت: «...متوجه شدم پیکر مطهری که جلوی چشم این عزیز، سر از تنش جدا شده، فرزندش بوده است و از همه جانسوزتر حکایت آن طنابی بود که دیدم دور کف پاهای این بسیجی شهید پیچیده شده است."»
کد خبر: ۲۴۱۷۷۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۳/۱۲
خرمشهر، شهر حماسههای ماندگار؛ (17)
برای جلب رضایت مادرم، نماینده امام (ره) در سپاه خوزستان و محافظینش، مسلح برای خواستگاری به خانه ما آمدند. مادرم وقتی در را باز کرد، ترسیده بود. بعد از اینکه ماجرا را متوجه شد به داخل خانه راهنماییشان کرد. پس از صحبتهای نماینده امام(ره) مادرم راضی شد.
کد خبر: ۲۴۱۴۱۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۳/۱۰
همسر شهید «حسینعلی محمدزمانی» در گفتوگو با دفاع پرس:
پسرانم میگویند: «مامان برای ما دعا کن که ما بتوانیم مدافع حرم بشویم»، من هم مخالفتی ندارم، مرگ حق است اگر به خانمها هم اجازه رفتن به این جنگ را بدهند من هم مدافع حرم میشوم. اول و آخر مرگ است پس چه بهتر که از شهدا باشیم، همیشه به همسرم میگفتم که هیچ چیز بهتر از شهادت نیست.
کد خبر: ۲۴۱۳۳۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۳/۰۹
خرمشهر، شهر حماسههای ماندگار؛ (16)
«راننده اتوبوس مسیر را گم کرد، ناگهان مقابل نیروهای بعثی قرار گرفتیم. در آن لحظه تنها اسارت در ذهنم خطور کرد. با فریادهای ما، راننده با همان سرعت، مسیر را دور زد. نیروهای بعثی به سمت ما شلیک میکردند. حاضر بودم تکهتکه شوم اما به اسارت در نیایم.»
کد خبر: ۲۴۱۳۲۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۳/۰۹
خرمشهر، شهر حماسه های ماندگار(15)
«از دیوار شکافتهی خانه، بعد از چندین ماه دوری، اولین نگاه را به خرمشهر میاندازم. گنبد مسجد جامع، تانکیهای فلکه مقبل، نورافکنهای استادیوم شهر و در اطرافم یک پل نصف و نیم، خانهمان را میبینم.»
کد خبر: ۲۴۱۳۱۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۳/۰۸
«کلاه سبزها» شامل 14 خاطره از نیروهای ویژه هوابُرد از سوی انتشارات سازمان عقیدتی سیاسی ارتش جمهوری اسلامی ایران منتشر شده است.
کد خبر: ۲۴۱۳۱۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۳/۰۸
عصر امروز برگزار می شود؛
برنامهی خاطرهگویی جمعی از رزمندگان و پیشکسوتان دفاع مقدس در حضور رهبر انقلاب، عصر امروز در حسینیهی امام خمینی(ره) برگزار میشود.
کد خبر: ۲۴۰۶۹۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۳/۰۳
بخشهایی از گپوگفت صمیمی با حمید داودآبادی، نویسنده دفاع مقدس؛ معرفی آثار جدید و بیان خاطرات شیرین و تلخ از دوران دفاع مقدس را از زبان او در ویدیوی زیر مشاهده کنید.
کد خبر: ۲۳۹۴۵۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۲/۲۵
یادداشت/ هوشنگ نوبخت
خرمشهر آنقدر عزیز است که قبل از اینکه راهیاش شوم وضو گرفتم تا حس کنم و احترام بگذارم به تابلویی که در اذهانمان هنوز نقشش جاری است و نوشته بود اینجا کربلا است، با وضو وارد شوید.
کد خبر: ۲۳۴۵۳۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۱/۲۰
تصویری کمتر دیده شده از سردار قاآنی جانشین فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در مقر نیروهای خراسان در منطقه جنوب در سال 1366 در کنار مقام معظم رهبری منتشر شد.
کد خبر: ۲۳۴۱۹۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۱/۱۸
طی مراسمی، از زحمات «گلعلی بابایی» در عرصه نگارش وقایع دفاع مقدس تقدیر به عمل آمد.
کد خبر: ۲۲۰۹۱۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۱۰/۱۹
عبدالحسین عفت نژاد محبی:
جنگ فارغ از نگاه های سیاسی، با همه خساراتی که برای کشور داشت، بن مایه عزت و سرافرازیی همیشگی ملت ایران نیز است.
کد خبر: ۱۰۱۹۳۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۷/۰۱
همزمان با روز قلم در مشهد:
کتاب ناگهان جنگ دربرگیرنده خاطرات سردار محمد غفاری است که در روز قلم در مشهد رونمایی شد.
کد خبر: ۹۰۰۲۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۴/۱۴
خاکریز خاطرات(11)
اسم دخترمان را گذاشت رقیه و گفت وقتی رقیه سه ساله شود من شهید میشوم.
کد خبر: ۶۷۳۰۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۱۱/۰۳
خاطرات جبه و جنگ(31)
لباسی همانند لباس های قبلی به من دادند. لباس های خودم را از تن بیرون آوردم و آن را پوشیدم. از من خواستند که روی برانکارد بخوابم. در دلم غوغایی برپا بود. هر لحظه انتظار رفتن داخل اتاقی اصلی عمل را داشتم...
کد خبر: ۶۷۰۵۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۱۰/۳۰
علی برای بردن گردان به خرمشهر به وسیله نقلیه و هماهنگی نیازداشت اما با او همکاری نمیشد، بهصراحت میگفتند: "نیرو باید بهصورت نظامی برود و ما شما را به عنوان نیروی نظامی نمیشناسیم" در همین کشوقوسها بود که خبر رسید خرمشهر سقوط کرد.
کد خبر: ۶۱۰۹۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۹/۱۴
اطراف ارتفاع 112 بود و در گوشه ای یک کامیون ایفای عراقی سوخته بود. «محمدرضا کاکا» از بچه های تهران که خدمت سربازی اش را همراه ما در تفحص می گذراند، کلید کرد که الا و بلا اینجا را بکنیم و شروع کرد به زیر ور و کردن خاک ها.
کد خبر: ۶۱۰۹۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۹/۱۴