سربازان بعثی

فیلم/ ماجرای برخورد سربازان بعثی با آزادگان در زمان حضور نیروهای صلیب‌سرخ در اردوگاه‌ها

حسین امینی از آزادگان استان خراسان رضوی در سخنانی به بیان به نحوه برخورد سربازان بعثی با اسرای ایرانی در زمان حضور نیروهای صلیب‌سرخ در اردوگاه‌ها پرداخت است.
کد خبر: ۶۸۷۳۲۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۰۷

وقتی سربازان بعثی به ایرانی‌ها التماس کردند

یکی از رزمندگان دوران دفاع مقدس تعریف می‌کند: «پس از فتح فاو، مشغول خاکریز زدن بودیم که صدای چند عراقی را شنیدیم. اول فکر کردیم آن‌ها دوباره فاو را پس گرفته‌اند؛ اما موضوع چیز دیگری بود.»
کد خبر: ۶۵۱۹۷۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۱/۲۸

سرباز بعثی فریاد زد: الله اکبر، خمینی رهبر، صدام کافر

یکی از آزادگان جنگ تحمیلی تعریف می‌کند: «وقتی اسیر شدم سرباز عراقی عکس امام (ره) را از زیر کلاهم پیدا کرد. منتظر بودم رگبار ببندد رویم که دستانش را مشت کرد و فریاد زد: «الله اکبر، خمینی رهبر، صدام کافر!»
کد خبر: ۶۳۸۷۵۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۹/۲۷

واکنش امام (ره) به خبر سقوط خرمشهر: «جنگ است، یک وقت ما می‌بریم، یک وقت آن ها!»

زمانی که خرمشهر سقوط کرد، محمود بروجردی مأمور رساندن این خبر به امام خمینی (ره) شد. وقتی خبر را به ایشان داد، امام با لحنی عتاب‌آلود فرمودند: «جنگ است، یک وقت ما می‌بریم، یک وقت آن ها!»
کد خبر: ۶۲۴۴۰۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۷/۲۷

سی و چهارمین سالگرد شهادت حاج ناصر اربابیان برگزار شد

سی و چهارمین سالگرد شهادت سردار تخریبچی شهید حاج «ناصر اربابیان» در جوار مزارش در قطعه سرداران گلزار شهدا برگزار شد.
کد خبر: ۵۳۴۴۱۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۴/۲۵

برکت خون دختر ۱۲ ساله در فراری دادن ارتش بعثی از هویزه + تصویر

سهام خیام دختر ۱۲ ساله اهل هویزه بود که شجاعتش در مقابل سربازان بعثی او را به یک قهرمان ملی تبدیل کرد.
کد خبر: ۴۶۱۸۰۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۳/۲۵

جنگ از نگاه سربازان صدام-9/

صدام به افسرانش دستور خودکشی داد

"وقتی مذاکره به بن‌بست رسید، فرماندهی دستور داد همه خودکشی کنند، فرماندهی این دستور را از قول صدام ذکر می‌کرد. این دستور، افسران را به دو گروه تقسیم کرد."
کد خبر: ۹۲۲۰۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۴/۳۰

رقص مرگ کابل ها بر بدن اسرا

دو نفر از بچه ها زیر بازوهایم را گرفتند و مرا کشان کشان بیرون بردند. به محوطه که رسیدیم یکی از سربازان بعثی که مرا در این حالت دیده بود به طرف مان آمد و پرسید: «چه شده؟» یکی از بچه ها به او فهماند که فلج شده ام. سرباز بعثی دستور داد مرا به حمام ببرند و قدری پاهایم را ماساژ دهند.
کد خبر: ۳۹۷۳۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۱۱/۰۹

پربیننده ها