مادر شهید رضا فرزانه گفت: یک شب آمد و گفت: من یک موقع اگر بروم سوریه ناراحت نمیشوی؟ گفتم: چرا، ناراحت میشوم. شما که میروی من هم عصای دستی جز شما ندارم. چشمهایم پر از اشک شد.
کد خبر: ۵۸۷۰۷۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۲/۱۵
به بهانه بازگشت پیکر سردار رضا فرزانه به وطن؛
شب ۲۲ بهمن عملیات بود؛ بچهها توی تل بودند، گفتم اگر نتوانیم مسئولیت کار را به عهده بگیریم بچهها توی محاصره میافتند.. حاج رضا سوار موتور شد، رفت سمت هوبر و دیگر هیج کس ازش خبردار نشد.
کد خبر: ۴۷۱۲۸۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۵/۲۰