بیست کیلومتری که دورتر شد صحنه غریبی دید. دوتا جوان با ساک در دست علامت می دادند که نگه دارد. مردد بود نگه دارد یا نه. کلت اهدایی تشویقی اش را همیشه توی داشبورت داشت؛ چون انگار یکی از آن دو تازه از لابه لای شمشادها بیرون جسته بود.
کد خبر: ۱۵۳۸۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۱/۱۹