ما آمادهایم-215/ دلنوشته ای از مقاومت رزمندگان در کانال کمیل و حنظله؛
"چندوقت پیش جنازه یکی از شهدا که پیدا شد و فرستادیم عقب واسه خانوادهاش. این شهید یک دختر بیست و چندساله داشت..." گفتند "چطور آرام می شود؟" سر پدرش را برایش آوردند در خرابه... آن را بغل کرد. "دخترشهید اصرار کرد که کفن را باز کنند...
کد خبر: ۷۴۷۶۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۱۲/۲۹
احمد رفت، حسین هم رفت. باطری بیسیم دارد تمام میشود. عراقیها عنقریب می آیند تا ما را خلاص کنند. من هم خداحافظی میکنم.
کد خبر: ۴۹۶۹۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۴/۲۲
وقتی احمد در مرحله سوم عملیات الیبیتالمقدس، آخرین تانک دشمن را با دستی گچ گرفته به آتش کشید و از بدنش خون جاری شد، رو به آسمان کرد و گفت: خدایا پاکم کن! خدایا راحتم کن! لحظاتی پس از این مناجات کوتاه، جسدش را با عجله از میدان خارج کردیم تا سبب تضعیف روحیه نیروهایش نشود.
کد خبر: ۱۸۶۷۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۲/۲۱