نفسم توی سینهام حبس شده بود و بالا نمیآمد. سر قطع شده را به دامن گرفتم. نوری در چهره شهید دیدم. سر بریده آقا امام حسین (ع) در ذهنم تداعی شد. در حالی که خون سر و صورت او را پاک میکردم، میگفتم: ای سر پر خون! از کجا آمدهای؟
کد خبر: ۴۷۲۶۳۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۵/۲۹
در سردخانه بیمارستان پیکر شهیدی را دیدم که به نظر میآمد زنده است. خوشحال شدم و با خود گفتم: توانستم بهموقع از مرگ نجاتش دهم. اما چند لحظه بعد به شهادت رسید.
کد خبر: ۲۵۶۵۶۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۶/۲۰
مشغول مداوای مجروحی بودم که بمباران شروع شد. چادرم را جلوی صورت او گرفتم. فکر میکردم با این کار میتوانم از اصابت ترکش به سر و صورتش جلوگیری کنم؛ ناگهان یک تکه ترکش از چادرم رد شد و به سر رزمنده اصابت کرد.
کد خبر: ۲۵۵۹۶۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۶/۱۴