حزب‌الله لبنان، قدرتی ملی اقلیمی یا بین‌المللی؟

تردیدی نیست که چه از منظر توانایی‌های خاص حزب‌الله در اثرگذاری بر مسایل منطقه‌ای و بین‌المللی و چه در منظر حضور حزب‌الله در یک بلوک قدرت منطقه‌ای و بین‌المللی، حزب‌الله اینک از مرز قدرت اقلیمی هم فراتر رفته است چه رسد به اینکه قدرت ملی دیده شود.
کد خبر: ۶۴۵۴
تاریخ انتشار: ۲۹ آبان ۱۳۹۲ - ۱۰:۰۰ - 20November 2013

حزب‌الله لبنان، قدرتی ملی اقلیمی یا بین‌المللی؟

به گزارش خبرگزاری دفاع مقدس، سعدالله زارعی استاد علوم سیاسی دانشگاه علامه طباطبایی و کارشناس مسائل بینالمللی در تحلیلی به بررسی میزان قدرت حزب الله در مسائل راهبردی منطقه ای و بینالمللی پرداخت.

حزبالله لبنان یک نیروی ملی است یا منطقهای و یا بینالمللی؟ رفتار حزبالله را در کدام چارچوب میتوان تجزیه و تحلیل کرد و در نهایت آیا حزبالله در «جایگاه خود» یک نیروی رو به کمال است یا نقصان؟

اگر حزبالله یک نیروی ملی باشد باید صرفا در چارچوب مسائلی که مستقیما به لبنان مربوط میشود عمل کند و دوست و دشمن خود را در چارچوب مرزهای جغرافیایی لبنان تعیین نماید و در مناقشههای خارج از مرزهای کشور خود مداخله نداشته باشد. حزبالله در قامت لبنانی یک جبهه در مقابل تنها دشمن مرزی این کشور به حساب میآید و لذا کارکرد امنیتی و نظامی حزبالله، زمانی موضوعیت پیدا میکند که رژیم صهیونیستی به لبنان حمله کند و یا این کشور را به حمله تهدید نماید. حزبالله ملی در محیط داخلی دارای کارکردی اجتماعی و فرهنگی میشود و الزاما باید در چارچوب قوانین، سنتها و اصول موضوعه حکومتی عمل کند و هرگونه اقدامی که خارج از چنین چارچوبی باشد، برخلاف فلسفه وجودی حزبالله خواهد بود. در این شکل در واقع حزبالله یک سازمان خدماترسان اجتماعی به حساب میآید که در صورت ضرورت نقشی هم در حوزه امنیتی و نظامی پیدا میکند.

اگر حزبالله یک نیروی اقلیمی (منطقهای) باشد باید نقش آن را در چارچوب مسائلی که مستقیما به منطقه مربوط میشود، مورد شناسایی و ارزیابی قرار داد. در این صورت حزبالله چه خود یک نیروی اقلیمی به حساب آید و چه بخشی از یک قدرت اقلیمی محسوب شود، نمیتواند در حوادث و رخدادهای مهم منطقهای بیموضع باشد.

قدرت اقلیمی با یک رخداد یا موافق است و یا مخالف و اگر سکوت کند حتما باید توانایی توضیح حکیمانه بودن سکوت خود را داشته باشد وگرنه منفعل دیده و خوانده میشود. شرایط انفعال از منظر یک ناظر آگاه، آغاز فروپاشی ارزیابی میشود. به عبارت دیگر قدرت اقلیمی بودن به میزان «بسیار زیاد»ی به درجه تحرک و کارآمدی منطقهای آن قدرت برمیگردد. در صورتی که حزبالله یک قدرت اقلیمی یا بخشی از یک قدرت اقلیمی باشد باید ظرفیتهای لازم را در حد یک اقدام منطقهای در خود پدید آورد. به این معنا که از جنبه نظامی و امنیتی یک قدرت اقلیمی باید سازوکار ورود به چالشهای امنیتی منطقهای را داشته باشد. این البته معمولا پس از آن صورت میگیرد که یک کشور یا یک جریان جای پای خود را در داخل محکم کرده باشد. به همین دلیل برخلاف روشی که برای ارزیابی یک قدرت ملی اتخاذ میشود، ارزیابی یک قدرت منطقهای با سنجش میزان اثرگذاری منطقهای آن انجام میشود.

اگر حزبالله یک نیروی بینالمللی باشد باید نقش آن را در چارچوب فعل و انفعالات بینالمللی مورد ارزیابی قرار داد. یک نیروی بینالمللی نمیتواند در برابر رخدادهای مهم جهانی موضع نداشته باشد و از تاثیرگذاری بر آن اجتناب نماید البته این به معنای آن نیست که یک قدرت بینالمللی الزاماً در هر حادثه مهم بینالمللی مداخله میکند.

آنچه که یک قدرت بینالمللی را از یک قدرت اقلیمی یا یک قدرت ملی متمایز میکند، داشتن موضع مشخص در قبال رخدادها و روندهای مهم جهانی و توان بالقوه یا بالفعل اثرگذاری بر این روندها و رخدادهاست. بر این اساس اگر حزبالله لبنان یک قدرت بینالمللی و یا بخشی از یک قدرت بینالمللی است باید در برابر روندها و رخدادهای مهم موضع بگیرد و ما هم باید موضعگیری آن را به رسمیت بشناسیم.

یکی از نشانهها و شاخصهای اندازهگیری قدرت یک کشور و یا یک نیرو، سطح مخالفت و موافقت با آن است. در برابر یک نیروی ملی معمولا تنها مخالفان ملی قرار دارند و در برابر یک نیروی اقلیمی مخالفان اقلیمی قرار میگیرند و علیه یک نیروی بینالمللی مخالفان و دشمنان بینالمللی وجود دارد. حضرت امام رضوانالله تعالی علیه در یک زمانی که تبلیغات جهانی علیه ایران در اوج بود میفرمودند (نقل به مضمون): شما مرتب علیه ایران تبلیغات میکنید و انواع هجمهها را علیه ما به راه میاندازید بعد هم میگوئید ایران چیزی نیست. خب اگر چیزی نیست پس چرا علیه آن اینقدر حرف میزنید این معلوم میشود که در اینجا اتفاق مهمی افتاده که همه شیاطین به دست و پا افتادهاند و به جایی هم نمیرسند. این سخن حضرت امام خمینی(ره) به وضوح یک شاخص ارزیابی را در اختیار ما قرار میدهد. با این شاخص میتوانیم بگوئیم اگر حزبالله یک قدرت صرفاً ملی است پس چرا آلسعود و وابستگان آن در منطقه، این همه علیه آن فعالیت میکنند و اگر حزبالله تنها یک قدرت ملی یا منطقهای و یا تنها بخشی از یک قدرت ملی و اقلیمی است چرا غربیها این همه علیه حزبالله فعالیت مینمایند. از سوی دیگر موافقان حزبالله و کمکرسانان به آن فقط مردم لبنان نیستند بلکه سطحی از مردم در منطقه و در جهان به حزبالله کمک میرسانند.

اگر نگاهی به صحنه بیاندازیم درمییابیم که حزبالله در محیط ملی با یک دشمن مشخص به نام اسرائیل مواجه است که هنوز هم بخشی از لبنان- مزارع شبعا- را در تصرف خود دارد و بارها به لبنان حمله کرده و حداقل دو بار آن را بطور کامل به اشغال درآورده است. از طرف دیگر حزبالله در محیط اقلیمی با دشمنی بنام «تکفیر و وهابیت» مواجه است که بارها تا مرز درگیر کردن حزبالله پیش رفته و افراد زیادی از حزبالله و مردم هوادار آن را به شهادت رسانده است. از آنجا که تکفیر بر مبنای نفی سایر مذاهب اسلامی و بخصوص نفی پیروان اهل بیت (صلواتالله علیهم) بنا شده و قدرت گرفتن خود را تنها در شرایطی امکانپذیر میداند که نیروهای منطقهای مخالف آن از صحنه خارج شده باشند، رو در روی حزبالله به حساب میآیند. برای اینکه این مسئله در اندازه خودش دیده شود و با بزرگنمایی یا کوچکنمایی تحریف نگردد، کافی است به رخدادهای 10 سال اخیر نگاه بیندازیم. جریان وابسته به عربستان در سال 1384 با متهم کردن حزبالله به طراحی ترور نخستوزیر فقید لبنان- رفیقحریری که در بهمن ماه 1383 در جریان انفجار خودرویش در حومه غربی بیروت به قتل رسید- سعی کرد اهل سنت لبنان را به جنگ علیه حزبالله وادار سازد که البته موفق نشد و حدود یک سال بعد رژیمصهیونیستی با این تجزیه و تحلیل غلط که اهل سنت لبنان در حذف حزبالله با تلآویو همکاری میکند، جنگ 33 روزه را به راه انداخت که البته راه به جایی نبرد.

حدود سه سال بعد در جریان درگیری اردوگاه فلسطینی «نهرالبارد» در استان طرابلس لبنان، عربستان سعی کرد حزبالله را با بحران امنیتی مواجه کند. با شروع بحران سوریه، عربستان سعودی در دو استان سنینشین لبنان- طرابلس و صیدا- بار دیگر به یک تحرک علیه حزبالله دست زد. در این میان تعداد زیادی هواداران حزبالله در این دو استان به شهادت رسیدند ولی این توطئه نیز راه به جایی نبرد. بعدا در جریان نبرد «القصیر» - منطقه حساس شمال استان سوری حمص - همین سعودیها که شعله درگیری را علیه حزبالله در لبنان بالا برده بودند، نصرالله را متهم کردند که از نبرد با اسرائیل به نبرد با مسلمانان رسیده است! این دشمنی مداوم سعودی - که از سالها پیش از بحران سوریه و حضور سمبلیک حزبالله در این کشور شروع شده - به خوبی بیانگر اقلیمی بودن قدرت حزبالله است. کما اینکه دوستداران حزبالله و کمکرسانی به آن هم ازسطح داخلی فراتر رفته است.

با این وصف تردیدی در این نیست که چه از منظر تواناییهای خاص حزبالله در اثرگذاری بر مسایل منطقهای و بینالمللی و چه در منظر حضور حزبالله در یک بلوک قدرت منطقهای و بینالمللی، حزبالله اینک از مرز قدرت اقلیمی هم فراتر رفته است چه رسد به اینکه قدرت ملی دیده شود.

اما قدرت حزبالله در یک روند داخلی شکل گرفته است و نقشآفرینی مددرسانان به آن واقعا یک مسئله فرعی و حاشیهای است. حزبالله برخلاف تبلیغات آمریکایی و سعودی یک عامل در دست ایران نیست. بله حزبالله متحد ایران است ولی رابطه آن با ایران یک رابطه آمر و مامور نیست. حزبالله یک نیرویی است که براساس مصالح و مسائلی که تشخیص میدهد، عمل میکند نه اینکه تشخیص را به یک کشور خارجی محول کرده باشد. حزبالله وقتی میجنگد با جمعبندی خود میجنگد و وقتی دستهایش را از روی ماشه برمیدارد، خودش به این نتیجه رسیده است. بله از آنجا که در این منطقه دوستان مشترک و دشمنان مشترک وجود دارند، بطور طبیعی دوستان مشترک به مواضع مشترکی درباره دشمنان مشترک میرسند. این اشتراک در دوستی و دشمنی خود به خود به درک مشترک میرسد و درک مشترک به عمل مشترک منجر میگردد. حزبالله از جایی دستور نمیگیرد و جایی هم به حزبالله دستور نمیدهد اصولا در جبهه مقاومت کسی نقش امر یا مامور را بازی نمیکند. جمهوری اسلامی البته در قلب جبهه مقاومت قرار دارد و رهبر معظم انقلاب اسلامی رهبر واقعی و برگزیده شده این جبهه است ولی این رهبری تشخیص مصالح و مفاسد در بخشهای مجزای جغرافیای مقاومت را به خود آنان واگذار کرده و آن را درستتر میداند و از این رو در یک فرایند کلی اجزاء این جبهه از تشخیص و تصمیم یکدیگر پشتیبانی مینمایند و لذا اصلا عجیب نیست که حزبالله به میزانی که احمدینژاد را قابل اعتماد میدانست به روحانی هم اعتماد میکند چرا که از نظر حزبالله، برگزیده شدن هر یک از این دو یک مسئله داخلی متحد استراتژیک خود است. اما البته بر مبنای قاعده قرآنی «تعاونوا علیالبّر و التقوی و لاتعاونوا علی الاثم و العدوان» هیچ یک از اعضای جبهه مقاومت، از اقداماتی که خارج از قواعد و اصول اسلامی، معنوی، اخلاقی و حقوقی باشد حمایت نمیکند و همپیمانی، آنان را به حمایت از «اثم وعدوان» وادار نمیسازد. در این چارچوب اگر حزبالله به کمک متحد استراتژیک خود در سوریه میرود این اقدام در عین توجه به اصول و قواعد پذیرفته شده توسط حزبالله است کما اینکه حمایت ایران از سوریه در همین چارچوب قابل تجزیه و تحلیل است.

در نهایت باید گفت حزبالله لبنان یک قدرت اقلیمی و بینالمللی است که به فراخور موقعیت خود به تجزیه و تحلیل رخدادهای مهم منطقهای و بینالمللی میرسد و براساس آن به اقدام خاصی دست میزند. حزبالله بر خلاف آنچه تبلیغ میشود یک قدرت مذهبی-شیعی نیست. بلی اعضای حزبالله را شیعیان تشکیل میدهند ولی این به معنای شیعی عمل کردن آنان نیست و دقیقا از همین روست که از سوی شهروندان سنی لبنانی و عرب و غیرعرب حمایت میشود.

نظر شما
پربیننده ها