روایت مادر شهید «رضا پناهی» از فرزندش در گفت‌وگو با دفاع پرس؛

تا به معشوقم نرسم آرام نمی‌گیرم

«مادر! همه چیز را به شوخی می‌گیری! من عاشق الله و امام زمان (عج) شدم؛ تا به معشوقم، به الله و امام زمانم نرسم آرام نمی‌گیرم».
کد خبر: ۱۰۵۱۳۵
تاریخ انتشار: ۰۲ مهر ۱۳۹۵ - ۱۲:۵۵ - 23September 2016

«معصومه حمامی اصل» مادر شهید «رضا پناهی»، کماندوی کم‌سن و سال اطلاعات و عملیات در گفت‌وگو با خبرنگار حماسه و جهاد دفاع پرس با اشاره به خصوصیات بارز شهید پناهی اظهار داشت: از خصوصیات بارز شهید احترام به والدین، ایمان و اخلاقش بود.

معصومه حمامی اصل افزود: من چهار فرزند دارم که رضا دومین فرزندم بود. از 2 سالگی، گوشه چادرم را می‌گرفت و با گریه از من می‌خواست نماز را با صدای بلند بخوانم. کم کم نماز خواندن را یاد گرفت و از سن چهار سالگی برای خواندن نماز کنارم می‌ایستاد.

وی ادامه داد: در دوران انقلاب اسلامی، هشت سال بیشتر نداشت، اما در دل شب دیوارنویسی می‌کرد. هر کاری که موجب پیروزی انقلاب می‌شد، انجام می‌داد.

مادر شهید پناهی گفت: رضا با انقلاب خو گرفته بود. وقتی امام (ره) دستور عضویت در بسیج را صادر کردند، از اولین کسانی بود که در بسیج ثبت نام کرد. با شروع جنگ تحمیلی از ما خواست تا اجازه دهیم که به منطقه جنگی برود. ابتدا مخالفت کردیم؛ اما در نهایت سال 61 اعزام شد. آن زمان 12 سال بیشتر نداشت.

مادر این کماندوی کوچک با یادآوری خاطرات پسرش، اظهار داشت: یک روز رضا با چهره‌ای برافروخته از مدرسه به خانه آمد. گفتم: «چه اتفاقی افتاده؟» معصومانه نگاهم کرد و گفت: «عاشق شدم». در پاسخش گفتم «عاشق کی شدی؟ بگو تا برایت به خواستگاری بروم». با ناراحتی گفت: «مامان همه‌چیز را به شوخی می‌گیری! من عاشق الله و امام زمان (عج) شدم. تا به معشوقم، به الله و امام زمان نرسم آرام نمی‌شوم». مانده بودم چه بگویم؛ وضو گرفتم و نماز خواندم. گفتم «خدایا! رضا عاشق توست در دل پدرش بیانداز؛ تا برای رفتنش به جبهه رضایت دهد».

وی ادامه داد: همسرم گفت: «خانم این بچه برای خداست. بهتر است با رضایت او را به منطقه بفرستیم». وقتی رضا فهمید پدرش به اعزام راضی شده، به گریه افتاد و گفت: «نمی‌دانم خواب می‌بینم یا رویاست».

مادر شهید با یادآوری خاطرات شهادت پسرش، تصریح کرد: قبل از شهادتش خواب دیدم 2 سجاده جلویم باز شده، که خیلی زیبا بودند. رضا سجاده‌ای را نشان داد و گفت: «روی این سجاده نماز بخوان». فهمیدم رضای من شهید شده است. فردا خبر شهادتش را به من دادند. در سردخانه وقتی می‌خواستم رضا را ببوسم، لبش باز شد و خندید.

مادر شهید پناهی با بیان اینکه اگر 10 پسر داشتم برای حفظ اسلام و انقلاب فدا می‌کردم، گفت: پسر دیگرم اتابک بعد از شهادت رضا در سن 14 سالگی به جبهه رفت و شیمیایی شد؛ اما به دنبال درصد جانبازی‌ نرفت.

این مادر شهید در پاسخ به الزام چاپ کتاب در حوزه دفاع مقدس برای کودکان و نوجوانان، گفت: چاپ و نشر کتاب حوزه ایثار و شهادت، فکر جوان‌ها را باز می‌کند؛ تا بدانند شهدا با خون پاک‌شان نگذاشتند کشورمان به دست دشمن بیفتد.

رضا پناهی بهمن سال 1348 در کرج متولد شد. او در عملیات والفجر 2 حین شناسایی مواضع دشمن با اصابت خمپاره قسمتی از سرش متلاشی شد و به شهادت رسید. او در وصیت‌نامه‌اش نوشت که او را در حیاط بقعه «بی‌بی سکینه» کرج دفن کنند.

کتاب «پرنده‌ها و بادبادک‌ها» و «پنجاه سال عبادت» به همراه «زندگی‌نامه رضا پناهی» در وصف این شهید بزرگوار به چاپ رسیده است.

انتهای پیام/ 131


نظر شما
پربیننده ها