به گزارش گروه سایر رسانه های
دفاع پرس، اگرچه رسول نجفیان را بیشتر با کارهای تصویریاش به یاد میآوریم اما انتشار تصنیف «رسم زمونه» در اواخر دهه هفتاد و فراگیرشدنش، نجفیان را به عنوان یک چهره موسیقیایی نیز شناساند. نجفیان در سال 83 آلبوم «با عاشورا میگریم» و در سال 89 آلبوم «ذوالجناح میآید، بیسوار» را در رثای امام حسین(ع) و کاروانیان کربلا منتشر کرد. وی برای تهیه این دو آلبوم تحقیقات و پژوهشهای فراوانی انجام داد و برای آینده نیز برنامههای آیینی و سنتی زیادی در دست دارد. به بهانه آغاز ماه محرم با وی گفتوگو کردیم.
به عنوان هنرمندی که در حوزه عاشورا و محرم فعالیت داشتید چه تعریفی از موسیقی عاشورایی وجود دارد؟
نخستین اصلی که در هنر وجود دارد ضرورت است. یک زمانی کار گِل میکنیم و یک زمانی کار دل. نوحه نواهای عاشورایی که من جمعآوری کردم در روستاها از دل هنرها و نیازهای ضروری و عاطفی مردم جوشیده است. اغلب این نوحهها سینه به سینه رسیده است و گاهی خوانندگان آن اعتقاد داشتند که قدمتی 500 ساله دارند. به تعبیری موسیقی عاشورایی زاییده نیاز و ضرورت بوده است. این نواها و آهنگها از دلهای سوخته و شکسته برآمده است.
بنده در کار جمعآوری این نوحه نواها عجله فراوانی داشتم زیرا متأسفانه هنرمندانی در این روستاها هستند که با مرگشان هنرشان نیز از بین میروند و چیزی از آنها ثبت نشده است. نکته جالب در این میان این است که هنر شگفتانگیزی در این نوحه نواها دیدم؛ ریتمهای کار به فراخور لحظهها متفاوت بود مثلاً هنگام جنگ که خوانده میشود «اکبر به میدان میرود آه و واویلا» ریتم چهار چهارم مارش رزمی و به شدت حماسی است اما هنگامی که اسرا را گرفتهاند و زنجیر کردهاند، ریتم مانند کاروان شتر و کاملاً سه چهارم است و انگار کاروان نالان میرود.
در واقع هنر والای نوحهنواهای عاشورایی جوشیده از دل سوخته مردم ناشی از علاقه به ائمه اطهار و امام حسین(ع)است. حتی اگر میلیاردها پول هم خرج شود امکان ندارد که نمونه مشابهی از این نواها درست شود.
شما در حوزههای شاهنامه خوانی، مثنوی خوانی و ...نیز فعالیت میکنید؛ اما ابتدا به دنبال نواهای عاشورایی رفتید. دلیل این کار چه بود؟
بله. درست است. من در بین ساکنان این روستاها دنبال نوحهخوان و شاهنامهخوان میگشتم و آنها را پیدا میکردم. کارهایشان را میشنیدم و جمعآوری میکردم. در عرض حدود بیست سال یک مجموعه غنی از شاهنامهخوانیها، لالاییها، مثنویخوانیها و نوحهنواهای عاشورایی جمع کردم. حالا اینکه چرا اول از همه سراغ نوحههای عاشورایی رفتم و آنها را زودتر جمع و جور کردم و منتشرشان کردم، دلیل دارد. این حس را داشتم که نواهای عاشورایی عرف در جامعه، روز به روز بیشتر به سمت ابتذال کشیده میشوند. طرف از یک ترانه لسآنجلسی خوشش میآید و ملودیاش را با یک سری از شعرهای عاشورایی ادغام میکند و در هیأتها میخواند و مردم هم به محض اینکه آنرا میشنوند، به جای اینکه منقلب بشوند، غش غش میخندند که این همان آهنگ فلانیاستها.
در حالی که ما نوحههایی بسیار با ارزش داریم که قطعاً ارزش و اعتبار فرهنگیشان خیلی بیشتر و بالاتر است. موسیقی محلی ایران سرشار از نغمههایی است که هر یک به نوعی با باورهای دینی و ملی ما گره خورده است. این ویژگی را به نحو بسیار بارزتری در نوحههایی که از قدیم برجای مانده، میتوان مشاهده کرد، اما آنچه تأسفآور است بیتوجهی به این ثروت غنی در زمان حال است، در صورتی که با تکیه بر این داشتهها میتوان در حوزه نغمات عاشورایی به دستاوردهای بسیار فاخری دست یافت.
نظر شما درباره اشعاری که بعضاً در برخی از هیأتها و مراسم خوانده میشود چیست؟
یکی از دلایلی که بنده این نواها را خواندم -با وجود اینکه من مداح نیستم- این بود که این نکته را ترویج کنم که نوحههای اصیل اینهاست نه اینکه روی آهنگهای سخیف لسآنجلسی شعر بگذارند و مردمی هم که میشنوند بهجای گریه، بخندند. نباید اجازه بدهیم این فضا به ابتذال کشیده شود، سلیقه مردم را نازل نکنیم. اینها باعث توهین و تحقیر نسبت به فرهنگ خودی میشود.
بنده برای شناساندن نوحههای درست از نادرست به تهیه این آلبومها اقدام کردم هرچند که از سوی مسوولان فرهنگی مورد توجه قرار نگرفت و ما این آلبومها را رایگان در اختیار صدا و سیما قرار دادیم.
ما حدود ده مداح بزرگوار داریم که کاملاً قابل احتراماند و سینه به سینه این میراث را حفظ کردهاند.
آنها همیشه آن اصالت را حفظ کردهاند و این خیلی مهم است. نباید آنها را با بقیه و کارهای در اصطلاح به روز یکی کرد. در دوران نوجوانی من یک سری مداح پرسنوسال بودند که واقعاً کارهایشان بینظیر و فوقالعاده بود.
اما در حال حاضر بعضی جوانان که نه هیچ اطلاعی از تاریخ دارند و نه هیچ اطلاعی از عاشورا و موسیقی و شعر دارند، میآیند و برای یک چنین کارهای مقدسی ترانه میسازند. این تفکر را دارند که برای عاشورا کار ساختن هم مثل ترانه ساختن برای جوانان و موسیقی پاپ است که همه با آن به هوا بپرند و خوش بگذرانند. این معضل باید آسیبشناسی و هر چه زودتر برای آن راهحلی ارائه شود. کارهای شاخص بتهوون، باخ و موتزارت از روستاها گرفته شده و حاصل ضرورت زمان و مکان آن زمان بوده است.
منبع: صبح نو