به گزارش خبرنگار فرهنگ و هنر
دفاع پرس، شب چهارم محرم متعلق به طفلان حضرت زینب (س)، محمد و عون است این دو شهید بزرگوار همراه مادرشان از مدینه تا کربلا همراه امام حسین (ع) بودند و در روز عاشورا به شهادت رسیدند.
«عبدالله» فرزند جعفر بن ابیطالب و اسماء بنت عمیس، همسر حضرت زینب (س) و نخستین مولود مسلمان در حبشه بود. وی در سال هفتم بعد از هجرت با پیامبر (ص) بیعت کرد و در حمایت از امام علی(ع) در جنگهای جمل و صفین شرکت داشت. وی تا زمان صلح امام حسن (ع) با معاویه، با آن حضرت همراه بود.
او در واقعه کربلا حضور نداشت، اما دو تن از فرزندانش به نامهای عون و محمد، در روز عاشورا به شهادت رسیدند و برخی دیگر از فرزندانش نیز در واقعه حره کشته شدند.
بنابر برخی روایات، هنگامی که جعفر در جنگ موته به شهادت رسید، عبداللّه را، باتوجه به حدیثی از پیامبر(ص) در شان جعفر، ابن ذیالجناحین خواندند.
عبدالله در زمان خلافت ظاهری امام علی (ع) با او بیعت کرد و بعد از شرکت در جنگ جمل در کوفه ساکن شد.
او در جنگ صفین در کنار امام علی (ع) بود و بر قبایل قریش، اسد و کنانه ریاست داشت و پیادگان سمت راست سپاه را فرماندهی کرد.
معاویه وی را سید بنی هاشم لقب داد، اما عبداللّه چنین لقبی را مختص به حسنین(ع) میدانست. برخی احترام معاویه به عبداللّه بن جعفر را برخاسته از تلاش وی برای جذب بزرگان و سران قبایل، و شاید برای کاستن از مقام فرزندان امام علی (ع) دانستهاند.
واقعه کربلا
در جریان حرکت امام حسین (ع) از مکه به سوی کوفه، عبداللّه توسط پسرانش، عون و محمد، برای امام حسین (ع) نامهای به این مضمون نوشت «شما را به خدای متعال سوگند می دهم که از این سفر منصرف شوید زیرا من
میترسم که به واسطه این سفر شما را به شهادت رسانیده و اهل بیت شما آواره
شوند. اگر کشته شوید، نور اهل زمین خاموش خواهد شد. شما امروز پناهگاه و
پیشوای مومنان و مقتدای هدایت یافتگان هستید. پـس در این سفـر شتاب مکنید و
من هم به دنبال نامهام به شما خواهم پیوست.»
عبدالله بن جعفر نزد عمروبن سعید فرماندار مدینه رفت و از او خواست که اماننامهای برای ابیعبدالله (ع) بنویسد و از او بخواهد که از این سفر باز گردد. عمروبن سعید امان نامهای برای آن حضرت نوشت و وعده پاداش و احسان داد.
عبدالله بن جعفر اماننامه را به همراه برادر خود یحیی بن سعید برداشته و به سوی امام به راه افتاده و در میان راه به حضور امام رسیدند و اماننامه را تقدیم داشت.
حضرت نپذیرفت و فرمود: «من پیغمبر خدا را در خواب دیدم و به من دستور داد تا به سفر خود ادامه دهم.»
سپس حضرت جواب نامه عمروبن سعید را نوشت و آن را به عبدالله بن جعفر داد. عبدالله چون از انصراف امام مایوس شد، به فرزندان خود عون و محمد سفارش کرد که در طول سفر و جهاد در رکاب آن حضرت باشند و خود با یحیی بن سعید بازگشت.
مقتل طفلان زینب (س)
در روز عاشورا حضرت زینب (س) لباس نو بر تن عون و محمد کرد و آنها را از گرد و غبار تمیز نمود و سرمه بر چشمانشان کشید و شمشیر به دستشان داد، و آنها را آماده شهادت ساخت. حضرت زینب کبری (س)، وقتی دو فرزند خود را مهیای نبرد کرد به آنها تعلیم داد که اگر با امتناع امام حسین (ع) مواجه شدید دایی خود را به مادرش فاطمه (س) قسم دهید تا اجازه میدان رفتن بگیرید.
سپس آن دو را به حضور برادرش حسین (ع) آورد و اجازه خواست که آنها به میدان بروند.
امام نخست اجازه نمی داد، حتی فرمودند: شاید همسرت عبدالله خشنود نباشد، زینب (س) عرض کرد: چنین نیست، بلکه همسرم به خصوص به من سفارش کرد که اگر کار به جنگ کشید پسرانم جلوتر از پسران برادرت به میدان بروند. زینب (س) بیشتر اصرار کرد، سرانجام امام اجازه داد.
ابتدا عون به میدان رفت و این رجز را خواند: به خداوند شکایت میکنم از دشمنی دشمنان، قوم ستمگری که کورکورانه به جنگ با ما برخاستهاند. نشانههای قرآنی را که محکم و مبیّن و آشکارکننده کفر و طغیان است را ترک کردند و پس از نبردی نمایان، به شهادت رسید. سپس محمّد بن عبدالله بن جعفر، به میدان پا نهاد و ۱۰ تن را کُشت و عامر بن نَهشَل تمیمى، او را کُشت.
گفتنى است که عبد الله بن جعفر، دو فرزند به نام «عون» داشته است. از این رو، یکى از آنها «عونِ اکبر» و دیگرى «عونِ اصغر» نامیده شدهاند. مادر یکى از آنها حضرت زینب (س) و نام مادر دیگرى، جُمانه دختر مُسَیَّب، گزارش شده است. در این که کدام یک از آنها در کربلا شهید شده و مادرش کیست، میان مورّخان، اختلاف نظر وجود دارد.
ابوالفرج اصفهانی عون اکبر را فرزند زینب (س) مى داند و مىگوید که عون اصغر، در واقعه حَرّه [در مدینه] به شهادت رسیده است.
امّا بیشتر منابع مانند تاریخ طبری عونِ شهید در کربلا را فرزند «جُمانه» مىدانند.
نام وى در زیارتهاى «ناحیه» و «رجبیّه» آمده است. در «زیارت ناحیه مقدّسه» مىخوانیم: «سلام بر عَون، پسر عبد الله، پسر جعفرِ پرواز کننده در بهشت ؛ آن هم پیمان ایمان، و همنشین بزرگان، و مُخلص براى [خداى] مهربان، و پیرو آیه ها و قرآن! خدا، قاتل او، عبد الله بن قُطبه نَبهانى را لعنت کند!»
هنگامی که عبدالله بن جعفر از کشتهشدن دو پسرش خبر یافت و مردم برای تسلیت به حضورش میآمدند، یکی از وابستگانش گفت: مصیبتى که دیدهایم، از جانب حسین به ما رسیده است!
عبدالله بن جعفر، او را با کفشش زد و سپس گفت: اى پسر زنِ بدبو! آیا به حسین(ع)، چنین مىگویى؟ به خدا سوگند، اگر در کنارش حاضر مى بودم، دوست مىداشتم که از او جدا نشوم تا همراهش کشته شوم! به خدا سوگند، آنچه دلم را به از فدا شدن دو پسرم راضى و مصیبت آن دو را بر من، سبُک مى کند، این است که در راه از خود گذشتگى براى برادر و پسرعمویم حسین (ع) و پایدارى در کنار او، کشته شدهاند. خدا را بر شهادت حسین (ع) مىستایم که اگر نتوانستم با دستانم او را یارى کنم، دو پسرم، او را یارى دادند.
امام حسین علیه السلام بعد از شهادت فرزندان خواهر بدن های خون آلودشان را بغل گرفت و در حالی که پاهایشان بر روی زمین کشیده می شد، را به خیمه ها آورد. هنگام بازگشت امام حسین(ع) از مقتل عون و محمد حضرت زینب (س) به استقبال نرفت تا مباد آثار مصیبت فرزندانش در چهره نمایان شود و برادرش از این حالت شرم کند.
منابع:
سوگنامه آل محمد / محمدی اشتهاردی
مناقب ابن شهرآشوب / ابن شهرآشوب
تاریخ طبری / مجمد بن جریر طبری