چرایى دشمنى امریکا و غرب با نظام جمهورى اسلامى

دشمنی که مدام تغییر ماهیت می‌دهد

علت اصلى مخالفت امریکا با ایران نه بخاطر سلاح ‏هاى اتمى و هسته ‏اى بلکه به دلیل تغییر مرکزیت قدرت در منطقه است.
کد خبر: ۱۳۱۱۴
تاریخ انتشار: ۱۴ اسفند ۱۳۹۲ - ۱۴:۴۷ - 05March 2014

دشمنی که مدام تغییر ماهیت می‌دهد

خبرگزاری دفاع مقدس، موضع و موضوع دشمنى امریکا و غرب در قبال ایران (بعد از پیروزى انقلاب اسلامى) سال هاست که هزینه هاى فراوانى را به جامعه جهانى و به ویژه دول و ملل آزاده و آزاداندیش وارد کرده است. دشمنى که همواره در چارچوب ها و قالب هاى متفاوت نظامى، سیاسى، اقتصادى و فرهنگى تغییر ماهیت مى دهد.

نقاب صلح وامنیت جهانى، حقوق بشر و حقوق زنان، تروریسم و سلاح هاى کشتار جمعى، بهانه اى بیش نیست. بهانه اى که حیاط خلوت اهداف استراتژیکى خاصى است. امریکا و غرب سال هاست که با راهبردهاى مختلف که متناسب با مقتضیات زمانى و مکانى متغیرند، با تحرکات منطقه اى و فرامنطقه اى به دشمنى با نظام جمهورى اسلامى ایران پرداخته اند.

به راستى چه مؤلفه و بازوى قدرتى در نظام جمهورى اسلامى ایران وجود دارد که دشمنى عینى و ضمنى قدرت هاى استعمارى و استکبارى جهان را به همراه داشته است؟ این بازو چگونه عمل مى کند که همواره غالب جبهه تقابل است؟

نظام سلطه رقیب نمى خواهد

خوى استعمارى و استکبارى قدرت هاى امریکایى و غربى پذیراى قدرت هاى نوین جهانى نیست و نمى توانند رقیبى را در عرصه جهانى و بین المللى براى خود تصور کنند. بنابراین همواره در پى حفظ سلطه گرى خود در معادلات مختلف جهانى اند و اگر قدرتى در حوزه جهانى بروز و ظهورنماید و بتواند و یا بخواهد توازن معادلاتى آنان را درعرصه بین المللى به هم بریزد، با تمام قوا و با استفاده از تمام ظرفیت هاى فعلى و فکرى خود به مقابله با او برمى خیزند.

یکى از این قدرت هاى نوظهورجمهورى اسلامى ایران است که بعد از شکل گیرى انقلاب در ایران و پیروزى آن در بهمن ماه 1357، پا به عرصه نهاد و دنیاى امپریالیسم شرق و غرب را درهم ریخت. بنابراین موضع گیرى امپریالیسم جهانى شرق و غرب در برابر نظام جمهورى اسلامى ایران به رهبرى امریکا و اروپا در راستاى حفظ منافع و مواضع ملى و فراملى آنهاست و شعارهاى اصلاح طلبى جهانى آنان، بهانه اى بیش نیست.

اقتدار نظام جمهورى اسلامى، مشکل اصلى امریکا و غرب

مشکل اصلى امریکا و قدرت هاى متحد اروپایى، آسیایى و آفریقایى او این است که نمى توانند با پیشرفت و اقتدار منطقه اى و فرامنطقه اى جمهورى اسلامى ایران و تاثیرگذارى راهبردى او در عرصه معادلات بین المللى کنار بیایند و نمى توانند ببینند که کشورى با این همه آماج تهدید و تحریم، به این سطح از پیشرفت و اقتدار نائل آید.

یک مؤسسه اطلاعاتى در امریکا با عنوان مؤسسه اطلاعاتى استراتفور وجود دارد که بعضاً آن را با عنوان شعبه اى از سازمان جاسوسى CIA نامگذارى مى نمایند. این مؤسسه چندى پیش در یکى از گزارشات اطلاعاتى خود قید مى نماید که "علت اصلى مخالفت امریکا با ایران نه بخاطر سلاح هاى اتمى و هسته اى بلکه به دلیل تغییر مرکزیت قدرت در منطقه است."

با این تعابیر و تفاسیر اطلاعاتى که از زبان موسسه هاى اطلاعاتى و راهبردى خود امریکا بیان مى شود، به این مهم واقف مى شویم که نظام جمهورى اسلامى از چنان قدرتى در منطقه و متعاقباً فراتر از منطقه برخوردار است که بدنه نظام هاى سلطه و قدرت هاى جهانى را به لرزه انداخته و آنان در پى مهار این قدرت نوظهور جهانى اند.

در جاى دیگر این واقعیت به گونه اى دیگر و با تعبیرى متفاوت تر از زبان کیسینجر (نظریه پرداز پرآوازه امریکایى) بیان مى شود. در جایى که این تحلیلگر سیاسى در مصاحبه اى با یکى از نشریات امریکایى مطرح مى نماید که "در رقابت قدرت، ما ابرقدرت هستیم، اما مانع اصلى ایران است که توازن قدرت را به هم زده است."

بنابراین پیداست که این چالش ها و سناریوهاى براندازانه سیاسى، اقتصادى و نظامى که به رهبرى امریکا و همراهى دول همگراى غربى و عربى علیه نظام جمهورى اسلامى ایران طرح ریزى مى شوند، نزاع براى بقا و حیات سیاسى آنان است و این خود ضعف راهبردى آنان را در تقابل استراتژیک با نظام جمهورى اسلامى ایران نشان مى دهد.

شاخص هاى قدرت در نظام جمهورى اسلامى ایران

نظام جمهورى اسلامى ایران داراى کدامین شاخص قدرتى تأثیرگذار در عرصه جهانى است که حیرانى نظام سلطه را به همراه داشته و قدرت تفکر و تعقل را از آنان ربوده است؟ قدرت، کدامین بُعد خود را در نظام جمهورى اسلامى نمودار ساخته که قدرت هاى نظامى و اقتصادى جهان را به زانو درآورده است؟

مؤلفه هاى قدرت در نظام جمهورى اسلامى ایران عبارتند از؛

1- اولین نظام سیاسى و حکومت دینى مستقل و مقتدر در جهان

2- موقعیت مهم ژئوپلیتیک و ژئواستراتژیک در عرصه جهانى (قرار گرفتن در مسیر جاده ابریشم و پل ارتباطى آسیا، آفریقا و اروپا و تسلط مطلق بر منطقه خلیج فارس، تنگه هرمز و دریاى عمان)

3- دارابودن ذخایر عظیم نفتى و گازى

4- قدرت بلامنازع و تأثیرگذار منطقه اى و برخوردار از دیپلماسى فعال سیاسى در معادلات سیاسى جهان

5- حمایت قاطع ملت از نظام و مردمى بودن حاکمیت

6- رکن قدرتمند ولایت مطلقه فقیه در رأس نظام و حاکمیت

7- جهانى سازى و جهانشمولى حکومت دینى از سوى نظام جمهورى اسلامى.

با توجه به شاخص هاى فوق الذکر متوجه این نکته خواهیم شد که امریکا و غرب در دشمنى با نظام جمهورى اسلامى ایران، در پى نیل به اهداف زیرند؛

1- از بین بردن حکومت دینى در عرصه معادلات سیاسى جهان

2- اسلام ستیزى و مبارزه با آموزه هاى دینى و اسلامى و اشاعه سکولار امریکایى و غربى در جهان

3- مبارزه علنى با رکن ولایت مطلقه فقیه در رأس هرم حاکمیت

4- تسلط بر منابع عظیم نفتى و گازى ایران

5- تأمین هزینه هاى هنگفت حضور فرامنطقه اى خود و متحدان.

بنابر این با پیش فرض ها و احتمالات غیرمنطقى و در قالب هایى چون انرژى هسته اى، تروریسم، حقوق بشر و... ایران را خطرى در جامعه جهانى معرفى مى کنند و دشمنى خود را در قالب ائتلاف هاى جهانى، منطقه اى و فرامنطقه اى شکل مى دهند.

اما در مقابل نظام جمهورى اسلامى درایران توانسته با استفاده و بهره ورى مؤثر از شاخص هاى قدرت منطقه اى و فرامنطقه اى خود، تمرکز قواى بین المللى را از بین ببرد و به نوعى توازن قدرت را در عرصه جهانى برقرار نماید.

در حقیقت ایران با تغییر مرکزیت قدرت از بلوک شرق و غرب به خاورمیانه و ایجاد بسترهاى تعامل و همگرایى با دیگر دول منطقه اى و فرامنطقه اى، تک قطبى و دوقطبى بودن قدرت را از بین برده و قدرت یکپارچه جهانى را جایگزین نموده است.

به این ترتیب همه دول آزاد و مستقل جهانى احساس قدرت مى کنند و خواهان رشد و بالندگى سیاسى خود هستند و بانگ استعمارگریزى را سر داده اند، اما این قدرت یکپارچه جهانى به مزاق سردمداران نظام سلطه ناخوشایند نیست و آنان در پى تضعیف و تخریب آن برآمده اند.
 

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار