جستاری در چیستی و چگونگی شکل‌گیری رفتارهای تروریستی

کد خبر: ۲۰۱۴۹۵
تاریخ انتشار: ۲۴ دی ۱۳۹۱ - ۱۱:۵۴ - 13January 2013
مصطفی انتظاری/
ترور؛ واژه‌ای آشنا برای همه کسانی است که زیستن در جهان مدرن را تجربه می‌کنند. جهانی که همپایه پیشرفت‌های فرهنگی و تکنولوژیکی، مصائبی همچون شیوه‌های نوین آدم‌کشی و تجاوز به حقوق دیگران را نیز با خود به همراه آورده است.

اگرچه به عقیده بسیاری از صاحبنظران، ترور به معنای عام خود، یعنی قتل چهره‌های شناخته شده به منظور دستیابی به امتیازات سیاسی، در تاریخ ایران و جهان سابقه‌ای بس طولانی داشته و در ادوار مختلف رخ داده است، مانند قتل خسروپرویز به دست درباریان، کشته شدن خواجه نظام‌الملک طوسی، وزیر سلجوقیان و یا به هلاکت رسیدن ناصرالدین‌شاه قاجار و...، اما شکل‌گیری شبکه ترور و به عبارتی دیگر «تروریسم»، بی‌تردید محصول پیچیدگی جامعه امروز است که خود تحت شرایطی ویژه پدید آمده و به تعبیر هانا آرنت، معلول ناکامی شدید قوه عمل در جهان جدید می‌باشد.

زایش فرزند شوم دنیای مدرن

برخی اندیشمندان، رواج تروریسم را حاصل تحولات ربع پایانی قرن بیستم می‌دانند و معتقدند که در این دوره، ترور جایگزین کنش‌های دیگر سیاسی همچون جنگ و انقلاب‌های کلاسیک شد. آنگونه که وزارت امور خارجه آمریکا گزارش داده است، تنها از سال ۱۹۶۸ تا ۱۹۸۲ بیش از ۸هزار عملیات تروریستی در جهان رخ داده(۱) با این حال ریشه‌شناسی واژه ترور نشان می‌دهد که این واژه از زمان انقلاب فرانسه در سال ۱۹۷۳ که منجر به مرگ ۲۰ هزار نفر از روحانیون مسیحی و هواداران سلطنت شد، بر سر زبان‌ها افتاد و بار معنایی منفی به خود گرفت.(۲)

پراکندگی معنایی یک پدیده

اما برای تاریخ‌نگاری تحولات معنایی تروریسم، ابتدا باید تعریف مشخصی از این واژه داشت. براساس برخی گردآوری‌ها، تاکنون ۲۱۲ تعریف برای ترور و تروریسم ارائه شده و هریک از منظری به این مفهوم پرداخته‌اند.

اگرچه در یک تعریف کلی می‌توان گفت که هر ترور(terreur)، پدیده‌ای معنادار و کنشی معطوف به هدف بر مبنای محاسبه سود و زیان است و چون هم‌ریشه با ترس(ters) است، همراه با خشونت و ترس می‌باشد اما طیف گسترده تعاریف مرتبط با تروریسم نشان از پیچیدگی مفهوم ترور در جهان امروز دارد.

به عنوان مثال، درحالی که در سال ۱۹۹۰ وزارت دفاع آمریکا تروریسم را «کاربرد غیرقانونی یا تهدید به کاربرد زور یا خشونت بر ضد افراد یا اموال آنان برای مجبور یا مرعوب ساختن حکومت‌ها یا جوامع، اغلب به قصد دستیابی به اهداف سیاسی، مذهبی یا ایدئولوژیک صورت می‌گیرد»، می‌داند،‌ دانشنامه بریتانیکا از تروریسم به عنوان «کاربرد سیستماتیک ارعاب یا خشونت پیش‌بینی‌ناپذیر بر ضد حکومت‌ها، مردمان یا افراد برای دستیابی به هدف سیاسی» نام برده (the new Encyclopedia Britanica, ۱۹۸۶, P.۶۵) و اندیشمندی چون ریچارد دهنل در کتاب «تروریسم؛ شکل جدید جنگ» ترور را یک ترس فلج‌کننده شدید یا بیم از آن می‌داند. وی تروریسم را تلاش آگاهانه برای اعمال ترور از طریق یک عمل نمادین می‌خواند که استفاده از زور مهلک غیرطبیعی را به منظور نفوذ بر یک شخص یا گروه هدف در بر دارد.(۳)

اندیشمندان دانشگاه کلمبیا نیز در تعریفی دیگر از تروریسم، آن را استفاده غیرقانونی یا بهره‌گیری تهدیدآمیز از نیرو یا خشونت فردی یا گروهی سازمان یافته علیه مردم و دارایی آن‌ها به قصد ترساندن یا مجبور کردن جوامع یا حکومت‌ها، اغلب به دلایل ایدئولوژیک یا سیاسی می‌دانند.

اشتراکات معنایی ترور

با وجود این تعاریف گسترده و بعضا ناهمگون، می‌توان ویژگی‌های مشترکی را برای تروریسم در نظر گرفت و گفت که ترور اولا سیاسی است، ثانیا همراه با خشونت و یا تهدید به خشونت است، ثالثا بر عقلانیت سودمحور تکیه دارد و رابعا معنادار و حامل پیام می‌باشد. اگر بپذیریم که این عناصر چهارگانه همواره در تروریسم دخیل است و به آن معنا می‌دهد، آن وقت می‌توان دسته‌بندی‌های متفاوتی از تروریسم ارائه داد و بر مبنای آن به تحلیل آنچه امروزه به عنوان «ترور» مطرح می‌شود پرداخت. در واقع گذار معنایی هر یک از این چهار عنصر در طول تاریخ، باعث شده است تا پدیده ترور امروزه در مختصاتی که می‌شناسیم و لمسش می‌کنیم ظاهر شود و بی‌تردید بدون ریشه‌یابی این عناصر، قادر به تحلیل شرایط موجود نخواهیم بود.

زیرشاخه‌های تروریسم

به عنوان مثال در آنچه که امروز به‌عنوان «تروریسم سنتی» از آن یاد می‌شود، به دلیل تعبیری اولیه از خشونت، «حذف فیزیکی چهره‌های برجسته» بیشتر مدنظر تروریست‌ها قرار گرفته و آنان از این راه تلاش می‌کردند تا مقاومت خود نسبت به روند حاکم را نشان داده و امتیازاتی را طلب کنند، اما در «تروریسم مدرن»، حذف عناصر برجسته سیاسی، اقتصادی و... جای خود را به حذف جمعی مردم داده و به این ترتیب مردم به صحنه جنگ قدرت کشیده شدند. در واقع در این شکل جدید، نه فقط اهداف سیاسی و یا نظامی، بلکه امنیت عمومی شهروندان هدف قرار گرفته و خدشه به احساس امنیت تمامی شهروندان مدنظر است اما این پایان تحولات معنایی تروریسم و نیز زیرشاخه‌های این پدیده هراس‌انگیز نیست؛ چراکه «تروریسم پست‌مدرن» محصول تضعیف دولت‌های ملی به دلیل ورود به عصر جهانی‌شدن، باعث گردید تا شکل نوینی از پدیده ترور رخ نمایانده و تخریب شخصیت افراد مورد هدف از طریق رسانه‌ها یا دستکاری بازارهای مالی به روش اختلاس و به هرج و مرج کشاندن اقتصادی جایگزین شیوه‌های کلاسیک ترور شود. به‌عبارت دیگر می‌توان گفت که اگرچه تروریسم قدیم، منفعت‌محور بوده، اما تروریسم نوین تحریک‌کننده است و به‌شدت بر روی رسانه‌ها سرمایه‌گذاری کرده است. «تروریسم مجازی» که با بهره‌گیری از شبکه اینترنت، زیربنای انرژی، حمل و نقل، فعالیت‌های دولتی و ارزش‌های فرهنگی جوامع را دچار تغییر هدفمند می‌سازد نیز محصول همین روند تروریسم پست‌مدرن می‌باشد که به دلیل فراگیری در عصر کنونی، به عنوان یک زیرشاخه مورد توجه قرار گرفته است.

بنابراین بسته به اینکه تروریست‌ها کدام امتیازات سیاسی را طلب کرده، چه پیامی را می‌خواهند منتقل کنند و عقلانیت سودمحور آنان چه‌اندازه از خشونت را مجاز می‌داند، زیرگروه‌های چهارگانه تروریسم بروز یافته و مورد توجه قرار می‌گیرد.

رهیافت‌های چهارگانه برای درک تروریسم

اما رهیافت‌های تحلیل تروریسم نیز بسته به اینکه کدام ناظر از کدام دریچه آن را رصد می‌کند نیز دارای انواع مختلفی است. به عنوان مثال، رهیافت مذهبی تحلیل تروریسم که به‌ویژه پس از حملات ۱۱سپتامبر رواج یافت، ریشه رفتارهای تروریستی را تعصبات مذهبی می‌داند یا رهیافت روانشناختی‌اجتماعی، تروریست‌ها را انسان‌هایی می‌داند که از اختلالات شخصیتی و تعارضات روانشناسانه رنج می‌برند. رهیافت فلسفی برای تحلیل تروریسم اما جهانی‌شدن و قدرت‌یافتن خرده فرهنگ‌ها در عصر کوچک شدن دولت‌های ملی را عامل اصلی حرکت تروریست‌ها به سوی تروریسم قلمداد کرده و خشونت حاصل از آن را از پیامدهای مدرنیته تلقی می‌کند.

در نهایت، رهیافت منطقی‌عقلانی، ترور را کنشی اجتماعی معطوف به هدفی مشخص می‌داند که نه ناشی از اتفاق و تصمیم آنی، بلکه زاییده اندیشه‌ورزی برای گرفتن امتیازات و منافع بیشتر است.

طبیعی است، هریک از اندیشمندان، بسته به اینکه خود در کدام دستگاه فکری سیر کرده و کدام پدیده تروریستی را مدنظر قرار داده باشند، رهیافتی متفاوت نسبت به تروریسم را برگزیده و برمبنای آن تن به توصیف و تحلیل می‌دهند. اگرچه به عقیده برخی اندیشمندان، تروریسم نه یک مکتب نظری، بلکه استراتژی و عملی است که تنها ابزاری برای کسب منافع به‌شمار می‌آید، اما به نظر می‌رسد که تروریست‌ها نمی‌توانند بدون برخورداری از یک منظومه فکری دست به اقدامات تروریستی زده و فجایعی را گاه در حد و اندازه‌های جهانی رقم بزنند. چنین است که نوع انتخاب رهیافت لازم برای تحلیل رفتارهای تروریستی می‌تواند درک بهتری از این رفتارها و پیش‌بینی آینده این نوع حرکات به دست دهد.

امواج ویرانگری که جهان را لرزاند

اما فارغ از رهیافت‌های معناشناختی تروریسم، در تاریخ جهان، ۴ موج عظیم ترور را شاهد بوده‌ایم که هر یک، برگی از دفتر تاریخ تروریسم را ورق زده‌اند. این امواج تروریستی بیشتر معطوف به شکل‌گیری تروریسم بین‌المللی بوده و در واقع حاصل برنامه‌ریزی شبکه‌های چندملیتی تروریستی بوده است.

دیوید راپوپورت (Davaid C.Repoport) محقق انگلیسی در تشریح این چهار موج تاثیرگذار، اولین آن‌ها را به رفتارهای آنارشیستی در دهه ۱۸۸۰ منسوب کرده است. در این موج ۴۰ساله، «قتل افراد تاثیرگذار» تاکتیک تروریست‌ها محسوب می‌شد. در موج دوم اما تعصبات قومی و رفتارهای ضداستعماری، محور تحرک قرار گرفته و برپایه ایدئولوژی‌های ناسیونالیستی، موجی از حمله به اهداف نظامی استعمارگران از دهه ۱۹۲۰ آغاز گردید و تا ۱۹۶۰ ادامه یافت. در دهه ۱۹۹۰ اما موجی مارکسیستی مورد توجه قرار گرفت. این موج که با رفتارهای جدیدتر نسبت به روش‌های پیشین، هواپیماربایی را در دستورکار خود داشت، با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی خاتمه یافت.

و اما با افول ایدئولوژی‌های آنارشیستی، ناسیونالیستی و مارکسیستی، از سال‌های پایانی دهه ۱۹۹۰ افراط‌گرایی مذهبی باعث ایجاد موج جدیدی از رفتارهای تروریستی شد. پیش‌بینی می‌شود که این موج تا سال ۲۰۱۵ ادامه یافته و سپس جای خود را به رفتارهای نژادگرایانه‌ای دهد که جدیدترین نمونه آن در حمله تروریستی اخیر یک نروژی به جوانان حزب حاکم نمود یافت.

ایران؛ همیشه قربانی

با نظر به آنچه درباره ریشه‌های فکری و تاریخی تروریسم گفته شد، می‌توان دریافت که سخن گفتن از این پدیده شوم، با دشواری‌های زیادی روبروست. تکثر معانی و نیز تشدد در درک مصادیق، همه و همه باعث شده است تا ترور، همچون اختاپوسی هراسناک وجوهی باورنکردنی داشته باشد.

با این همه به روایت تاریخ، ایران سال‌هاست که قربانی رفتارهای تروریستی از اشکال مختلف خود بوده و تاکنون بخش عمده‌ای از سرمایه‌های این کشور کهن صرف مبارزه با این پدیده نامیمون شده است. ایران که در چهارراه فرهنگی جهان قرار گرفته و جامعه‌ای متکثر از نظر فرهنگی، مذهبی، سیاسی، قومیتی و... دارد، طی دهه‌های اخیر چنان از ریشه‌ دواندن تروریسم ضربه خورده است که شاید بزرگترین جنگ‌ها و بلایای طبیعی نیز نتواند چنین ضربه‌های پیدا و پنهانی را بر پیکره جامعه ایرانی وارد آورد. با این همه ایران اسلامی در زیر ضربه‌های پیاپی گروهک‌های تروریستی تاکنون ایستاده و حتی بسیاری از اندیشه‌های افراطی را در درون خود هضم کرده است.

با این وجود، شناسایی گروهک‌های تروریستی در تاریخ این مرز و بوم، ضمن یاری رساندن به شناخت بهتر تاریخ کشور، به‌ویژه تاریخ معاصر، می‌تواند درک آینده را آسان‌تر کرده و رهیافت‌هایی بومی برای مقابله با رفتارهای ناصواب را در اختیارمان قرار دهد.

پی نوشت:

۱. فیرحی، داوود، تروریسم؛ تعریف، تاریخچه و رهیافت‌های موجود در تحلیل پدیده تروریسم، سیاست، پاییز ۱۳۸۷ ص۱۴۶.

۲. پورسعید، فرزاد، تحول تروریسم در روابط بین‌الملل، مطالعات راهبردی. صص۱۴۵-۱۷۰.

۳. دهنل، ریچارد، تروریسم؛ شکل جدید جنگ، ۱۳۸۳، ص۱۳۶.

نظر شما
پربیننده ها