استمرار پدیدهها نشاندهنده تداوم منابع مولّد آنهاست. دیرینگی ترور در جوامع بشری نیز از پیوستگی حضور عواملی حکایت میکند که روابط انسانی را به سوی خشونت و ارعاب سوق میدهد. تحمل نکردن و اقدام به حذف فیزیکی و غیرفیزیکی حریفان، فینفسه نشانه ضعف پویایی در ساماندهی مراودات و ارتباطات در یک مجموعه انسانی است. این مقاله، با مروری بر تاریخچه ترور در ایران و جهان روشن میسازد که ترور، معلول شکافها، تبعیضها و نابرابریهایی است و بیتوجهی به آنها، دوام ترور و گسترش دامنه آن را در آینده موجب میگردد.
ترور پدیدهای است که عمری برابر عمر تاریخ بشر دارد. از یک منظر، انسان موجودی فزونطلب، استیلاجو، تملّکگرا و رقابتپیشه است و مجموعه این ویژگیهاست که او را به کسب قدرت وادار میکند. از این منظر انسان موجودی جستجوگر قدرت تلقی میشود که چگونه کسبکردن قدرت برای وی مهم نیست. نماینده این نگرش ماکیاولی است که برای نخستینبار سیاست عاری از تقیّدات اخلاقی، دینی و تعهدات انسانی را مطرح کرد. او به شاهزاده سفارش میکند در پی تحقق سه اصل بر محوریت قدرت باشد:
۱ــ کسب قدرت. هدف کسب قدرت است و این مهم نیست که چگونه آن را بهدست میآوری، با تزویر، ریا یا کشتن رقیب. زیرا شمشیر مظهر قدرت است و هرکس آن را بهدست آورد، صاحب قدرت است. پس اگر رقیب قدرتی خود را نکشی، مطمئن باش، شاهزاده، او تو را خواهد کشت. پس در میدان قدرتطلبی راهی جز چشم برهم گذاشتن بر روی ارزشها و باورهای ساختگی دست قدرتها نیست. برای کسب قدرت جز بیرحمی و خشونت چارهای نیست. مدل ماکیاولی، سزار بورژیا، حاکم فلورانس و مظهر خباثت و جنایت، بود. همانگونه که مدل خواجه نظامالملک در پیادهکردن اندیشه سیاسی ایرانشهری، اردشیر بابکان و انوشیروان بود که مزدک و مزدکیان را که رقیب قدرت او بودند، قتلعام کرد.
۲ــ حفظ قدرت. بر صاحب قدرت واجب است برای حفظ قدرت روی تمام وجدانیات پاگذارد. (همانگونه که شاهعباس صفوی دو فرزندش را کشت و دو فرزند دیگرش را کور کرد، زیرا تصور میکرد که رقبایش را در دامان خود پرورش میدهد.)
۳ــ اعمال قدرت یا نمایش قدرت. صاحب قدرت باید برای ایجاد وحشت و اطاعت میان پیروان خود، قدرتش را به انحای مختلف به رخ آنان بکشد، زیرا نمایش قدرت موجب میشود قدرت حفظ گردد و تقویت شود.(۱)
قدرت در پی سلطه است و سلطه از زمانی بهوجود آمد که یک نفر بر دیگران یا اقلیتی بر اکثریتی مسلط شد و همچنین در اینجا علائم شکلگیری دولت پدیدار گردید. بنابراین دولتها خود را مسئول دفاع از قدرت خویش برای تامین و تضمین اصل بقا میدانند و به همین اعتبار در جستجوی امنیت از طریق آمادگی برای جنگ هستند و جنگ وسیلهای است برای مهار تهدید و خشونت که میتواند امنیت و قدرت دولت را متزلزل کند و تروریسم شکلی از خشونت و تهدید در مقابل عامل تهدیدکننده قدرت و امنیت است.
آیزنهاور، رئیسجمهوری امریکا، در دهه ۱۹۵۰ معتقد بود «تا زمانی که جنگ در نظام بینالمللی وجود دارد، عدم آمادگی نظامی به همان اندازه درگیری نظامی، فاجعهآمیز است.»(۲) براساس یک نظریه استراتژیک، صلح محصول قدرت است و امنیت در سایه سلطه و برتری بر دشمن بهدست میآید. به عبارت دیگر امنیت هر ملتی محصول قدرت آن ملت نسبت به ملتهای دیگر است.
بنابراین تروریسم حاصل جمع تعارض و تقابل مدعیان قدرت است که برای کسب یا حفظ قدرت از این روش خشن علیه رقیب بهره میگیرند. البته جدال میان صاحبان قدرت و مدعیان آن ضرورتاً و صرفاً بر سر قدرت سیاسی نیست که دولت متولی آن است. جدال بر سر مسائل اقتصادی، جدال برای اثبات حقانیت و مشروعیت فرقههای دینی و حساسیت بر سر برتری قومی و نژادی، همه مواردی هستند که تروریسم را بهوجود میآورند.
معمولا ترور و تروریسم یک اقدام سیاسی در جهت حذف رقیب سیاسی به منظور رسیدن به هدف سیاسی است. اما گاهی ممکن است گروههایی در پناه اندیشه ایدئولوژیک بهعنوان مدعیان قدرت سیاسی، فرد یا افراد وابسته به صاحبان قدرت سیاسی را ترور کنند، ولی درنهایت هدف این گروهها رسیدن به قدرت سیاسی و استقرار ایدئولوژی خود است. همچنین ممکن است صاحبان قدرت اقتصادی، با ترور، رقبای اقتصادی خود را به وحشت اندازند یا به منظور بیرون راندن رقبای خود از میدان رقابت اقتصادی، آنان را با ترور حذف کنند.
بنابراین ترور هم میتواند حربهای باشد در دست صاحبان قدرت علیه ناقدان قدرت ــ که این گروه دوم میتوانند تهدیدی علیه صاحبان قدرت باشند ــ و هم میتواند وسیلهای باشد در دست فاقدان قدرت در مقابل گروههایی که میل به سلطهگری دارند.
هدف مقاله اثبات این موضوع است که ماهیت و اهداف ترور و تروریسم از گذشته تاکنون تفاوت چندانی نکرده، بلکه روش و تاکتیکها و حوزه عملکرد آن پیچیدهتر و گستردهتر شده است. دیگر اینکه تروریسم در گذشته واکنشی محلی و ملی بود، اما امروز اشکال دولتی ــ بینالمللی به خود گرفته و با توجه به فرآیند جهانیشدن و در کنار عوارض ناشی از جهانیشدن، مثل ایدز، آنفولانزای مرغی و گرمشدن کره زمین، از حوزه قدرتهای ملی فرا رفته و به صورت یک معضل بینالمللی درآمده است. از سوی دیگر با توجه به عصر انقلابات اطلاعاتی ــ مخابراتی که فناوریهای متنوع ارتباطی را در دسترس تمام ملتها قرار داده است، امکان کنترل تروریسم برای هیچ دولتی به تنهایی مقدور نیست، زیرا امروزه تروریسم در چارچوب جنگهای نامتقارن، «تروریسم اطلاعاتی» (Info Terrorism)، «تروریسم رایانهای» (Cyber Terrorism) و «تروریسم هستهای» (Nuclear Terrorism) به صورت نگرانکنندهای امنیت جهان را بهخطر انداخته است و متاسفانه هر روز به صورت ترور کور، جان هزاران شهروند بیگناه را میگیرد.
در سایهروشن توضیح و تعریف تروریسم دو نکته مهم پنهان است: اول اینکه هر دولتی از دیدگاه منافع، سلیقه و ایدئولوژی خود به تروریسم مینگرد و تعریف خاصی را ارائه میدهد. بههمین دلیل گاه از تروریسم تعبیر به دفاع مشروع میشود. دوم اینکه سازمان ملل متحد و دیوان بینالمللی کیفری طی سه دهه گذشته به دلیل اختلاف دیدگاه نتوانستهاند تعریف واحدی از این اقدام ناپسند ارائه دهند که مقبول عام باشد.[۳]
تعریف ترور و تروریسم
در لغتنامه روابط بینالملل ذیل کلمه Terrorism آمده است: ترور و تروریسم به فعالیتهای بازیگران دولتی و غیردولتی اطلاق میشود که شیوه و تمهیدات خشن را در اعمال خود برای رسیدن به اهداف سیاسی به کار میبرند.(۴)
همه منابع بر این مساله تاکید میکنند که ترور یک اقدام خشن سیاسی برای نیل به اهداف سیاسی است، اما در این میان نوع این اقدام اهمیت چندانی ندارد. ممکن است یک قهرمان حریف خود را یا یک سرمایهدار رقیب خویش را با کشتن از سر راه بردارد. معمولا ترور دو حالت دارد: در حالت اول شخص یا اشخاصی با انگیزه سیاسی فرد یا افرادی را میکشند تا مانع یا موانعی را از سر راه اهداف سیاسی خود بردارند. حالت دوم عبارت است از احساسات و عکسالعملهایی که این ترور در جامعه بهوجود میآورد؛ یعنی رعب و وحشت شهروندان را در برمیگیرد و دولت برای نمایش قدرت و مهار تهدید، خود نیز به رفتارهای رعبآور دست میزند.
در ترورهای محلی و ملی، معمولا ترور به دو شکل اجرا میشد: یکی «ترور سرخ»؛ یعنی تروری که با اسلحه، اعم از سرد یا گرم، و به قصد کشتن اجرا میشود که گاهی ممکن است به قتل منجر نشود که در این صورت ترور ناموفق نامیده میشود. از آنجایی که هدف تروریسم حذف فیزیکی رقیب یا رقبا از صحنه سیاست است، گاهی ممکن است ترور به صورت غیرمستقیم صورت گیرد. مثل تصادفهای ساختگی با اتومبیل، انفجار هواپیمای حامل مقامات سیاسی ــ نظامی یا انفجار قطار برای بهنمایش گذاشتن قدرت، انتقامگیری از دولتها یا تهدید آنان. انفجار قطار در سال ۲۰۰۴ در اسپانیا که طی آن بیش از سیصد نفر از شهروندان به قتل رسیدند و نیز انفجار متروی لندن در سال ۲۰۰۴ به منظور هشدار به این دو دولت به دلیل حمایت از حمله آمریکا به عراق بود. از دیگر اقدامات تروریستی میتوان به مسمومکردن مخالفان اشاره کرد؛ شیوهای که در دوره دوم سلطنت رضاشاه رواج داشت. این جنایت را شخصی به نام الیمالدوله انجام میداد که دفتری در پادگان عشرتآباد داشت. هرکسی که رضاشاه به او بدگمان بود میبایست در دفتر الیمالدوله قهوهای نوشجان میکرد که مواد سمی به آن افزوده شده بود.
نوع دوم «ترور سرد» است که گاهی به ترور شخصیتی شهرت دارد. در این نوع ترور، عامل ترور به منظور تخریب و حذف رقیب، به هیاهو و جنجالآفرینی، تبلیغات از طریق رسانههای جمعی، از جمله انتشار کتاب و مقاله و حتی ساخت فیلم، دست میزند و گاهی رقیب را به مصرف مواد مخدر، داشتن روابط نامشروع و رشوهدهی و رشوهگیری نیز متهم میکند. این شیوه معمولا در دنیای هنر، ورزش و گاهی اقتصاد به کار میرود. اما همانگونه که قبلا یادآوری شد، اصطلاح ترور عمدتا اهداف سیاسی را تعقیب میکند.
یکی از تعاریف آکادمیک و جامع از تروریسم، تعریف آلکسی پ. اشمید (Alex P. Schmid) است. اشمید که از مساعدت بیش از پنجاه دانشپژوه در بسط و پالایش تعریف خود بهره برده است، نتیجه میگیرد: تروریسم شیوه اقدامات تکراری به منظور ایجاد دلهره، رعب و وحشت است که به دلایل سلیقهای، جناحی یا سیاسی، گروههای مختلف از آن استفاده میکنند. البته تعریف اشمید به همینجا خاتمه نمییابد و در ادامه بین نوع اهداف موردنظر، تاثیر موردنظر، تصادفی یا انتخابی بودن عمل و... تفکیک قائل میشود.(۵) بهرغم اینکه تعریف اشمید از ترکیب صد و نه تعریف حاصل شده، خود وی معتقد است که هنوز تعریف او جای انتقاد دارد.
وزارتخارجه امریکا از سال ۱۹۸۳ تعریف مندرج در سند ۲۲ از قانون ایالاتمتحده، ماده ۲۶۵۶، بند «د» را به کار میبرد: «واژه تروریسم به معنای خشونت عمدی و با انگیزه سیاسی است که علیه اهداف عمومی نظامی، سیاسی و اقتصادی توسط گروههای فراملی (Trans national) یا فروملی (Subnational) و یا عوامل پنهانی و معمولا با قصد نفوذ در مخاطبان صورت میگیرد.»
ادامه دارد...
پی نوشت:
(۱)ــ برای مطالعه بیشتر رک: علی بیگدلی، تاریخ اندیشه سیاسی در غرب، ج ۱، ذیل عنوان ماکیاول.
(۲)ــ جان گرنویل، تاریخ جهان در قرن بیستم، ج اول، زیرنظر هرمز همایونپور، تهران، فرزان، ۱۳۷۷، ص۵۱۰
(۳) - Alin McLEAN, The Concise Oxford Dictionary of Politics New York, University Press, ۱۹۷۵
(۴) - The International Relations Dictionary, Jack Planc, Fourth Editior, Western Michigan University, ۱۹۸۰
(۵) ــ توماس جی بدی، «تعریف تروریسم بینالملل»، ترجمه: سیدرضا میرطاهر، فصلنامه مطالعات راهبردی، شماره ۵ و ۶، پاییز و زمستان ۱۳۷۸