اوریانا فالاچی روزنامهنگار ایتالیایی بود با گرایشات چپ که به سال 2006 بر اثر بیماری سرطان درگذشت. اگرچه فعالیت های فالاچی زیاد و کتاب های متعددی را هم به چاپ رسانده بود ولی آنچه بیشتر به معروفیت وی کمک کرد مصاحبه هایی بود که با شخصیت های مشهور جهان مانند امام خمینی(ره)، یاسر عرفات، ایندیرا گاندی، ذوالفقار بی نظیر بوتو، گلدامایر و... انجام داده است.
متن پیش رو قسمت سوم و پایانی مصاحبه فالاچی است با محمد رضا پهلوی که زمان سلطنت او در ایران این گفتگو انجام شده است. فالاچی با این مقدمه مینویسد:
فالاچی : حقیقت دارد که ایران امروز از نظر نظامی خیلی قوی است؟
شاه: خیلی قوی است. ولی نه آنقدر که بتواند در مقابل روسها دوام بیاورد. این مسلم است. مثلاً ما بمب اتمی نداریم. ولی من احساس میکنم که اگر جنگ سوم جهانی شروع شود بتوانیم دوام بیاوریم. بله، من گفتم جنگ سوم جهانی، بعضیها فکر میکنند جنگ سوم جهانی ممکن است از مدیترانه شروع شود، ولی من میگویم که خیلی سادهتر و آسانتر ممکن است از ایران شروع گردد. اوه بله. خیلی آسانتر. در واقع ما هستیم که مواد اولیه انرژی را در دنیا کنترل میکنیم، نفت برای رسیدن به بقیه دنیا از مدیترانه نمیگذرد بلکه از طریق خلیج فارس و اقیانوس هند میگذرد، بنابراین اگر شوروی حمله کند، ما مقاومت خواهیم نمود و خواهی نخواهی ما در آن آغشته خواهیم شد و کشورهایی که کمونیست نیستند دست روی دست نخواهند گذاشت، و دخالت خواهند نمو. و جنگ سوم جهانی شروع خواهد شد.
مسلم است، دنیای غیر کمونیست از دست دادن ایران را تحمل نخواهد کرد چون میداند که با آن همه چیز را از دست خواهد داد. متوجه شدید؟
فالاچی: کاملاً و بصورت بیرحمانهای، عالیجناب برای اینکه شما از جنگ سوم جهانی طوری صحبت میکنید مثل اینکه همین فردا به وقوع خواهد پیوست.
شاه : در مورد آن صحبت می کنیم چون امکانش هست با امید آنکه هرگز اتفاق نیفتد. اما جنگ کوچکی با یکی از همسایهها را از نزدیک می بینم. در اصل بجز دشمن در مرزهای خود دوستی نداریم. فقط عراق نیست که ما را ناراحت می کند.
فالاچی : و دوستان بزرگ شما، عالیجناب ،مثل ایالات متحده که از نظر جغرافیائی دور هست؟
شاه: اگر منظور شما این است که بهترین دوست ما کیست، خواهیم گفت آمریکا یکی از آنهاست. برای اینکه آمریکا تنها دوست ما نیست، کشورهای دیگری نیز هستند که با ما دوستی میکنند و ما را قبول دارند و اهمیت ایران را درک میکنند.
آمریکائیها ما را بهتر درک میکنند چون منافع زیادی در اینجا دارند. منافع اقتصادی بطور مستقیم و منافع سیاسی بطور غیر مستقیم ... همین حالا به شما گفتم ایران کلید یا یکی از کلیدهای دنیا است. فقط میتوانم اضافه کنم که آمریکا مانند تزمونرو میتواند در داخل مرزهای خود باقی بماند. آمریکاییها مجبورند به مسئولیتهایشان نسبت به دنیا احترام بگذارند بنابراین از ما دفاع میکنند و این مطلب به هیچ وجه استقلال ما را به خطر نمیاندازد و دوستی ما با آمریکا، ما را برده آنها نمینماید. تصمیمهایمان را در تهران میگیریم نه در جای دیگر، نه در واشنگت ، من با نیکسون هم عقیده هستم، همانطور که با دیگر روءسای جمهور آمریکا موافق بودهام. اگر ببینم که با من مثل یک دوست رفتار میکنند میتوانم به دوستیام ادامه بدهم. دوستی که در سالهای آینده یکی از قدرتهای جهان خواهد شد.
فالاچی: آمریکاییها دوستان خوب اسرائیلیها هستند و این اواخر شما روش سرسختانهای در مورد آنان بکار بردهاید و یا اعراب کمتر و در ضمن سعی کردهاید روابطتان را با آنها بهتر کنید.
شاه: سیاست ما بر پایه و اساسی ساخته شده که نمیتوانیم قبول کنیم کشوری با زور اسلحه زمینهای دیگران را غصب کند. برای اینکه اگر امروز این بلا بر سر اعراب آمده ممکن است فردا بر سر ما هم بیاید. به من خواهید گفت که همیشه اینگونه بوده، و مرزها مرتباً با جنگها تغییر یافتهاند. قبول؛ ولی دلیل خوبی نمیتواند باشد که این نوع استدلال با ارزش باشد. در ضمن ایران در سال 1976 راه حل سازمان ملل متحد را قبول نموده، اگر اعراب اعتمادشان را نسبت به سازمان ملل از دست دهند چگونه به ایشان بفهمانیم که شکست خوردهاند؟ باید جلویشان را بگیریم که دوباره جنگ نکنند تا پیروز شوند؟ نکند با استفاده از اسلحه نفت؟ نفت بسرشان خواهد زد. در واقع بسرشان دارد میزند.
فالاچی : عالیجناب، شما حق را به اعراب می دهید و به اسرائیل نفت میفروشید.
شاه: نفت از طریق شرکتهای نفتی فروخته میشود. نفت ما به همه جای دنیا میرود. برای چه به اسرائیل نرود؟ اگر به اسرائیل میرود، چرا باید برایم مهم باشد؟ هرجا میرود برود. در مورد روابطمان با اسرائیل، ما در اورشلیم سفارتخانه نداریم، ولی تکنسینهای اسرائیل در ایران هستند. ما مسلمان هستیم ولی عرب نیستیم و در سیاست خارجی کاملاً مستقل می باشیم.
فالاچی: در این صورت آیا فکر میکنید در آینده روابط سیاسی با اسرائیل برقرار نمائید؟
شاه: نه. یا بهتر بگویم: تا زمانیکه مسئله زمینهای اشغالی اعراب از طرف اسرائیل حل شده و آنها نیروهای نظامی خود را ازآنجا بیرون ببرند. اگر واقعاً اسرائیلیها بخواهند در صلح و صفا زندگی کنند در این مورد شانس دیگری ندارند، فقط اعراب نیستند که مقادیر متنابهی پول برای مصارف نظامی بکار میبرند بلکه اسرائیلیها نیز به همین منوال عمل میکنند و نمیتوانم درک کنم که اعراب و اسرائیلیها تا کی میتوانند همچنان بدین کار ادامه بدهند، درضمن، در اسرائیل نارضایتیها و اتفاقات جدیدی مانند اعتصاب به وقوع پیوسته. اسرائیل تا کی میخواهد رویای خارق العاده پیش از تشکیل اسرائیل را ادامه دهد؟ من بیشتر در مورد اسرائیلیهای جوان فکر میکنم و اسرائیلیهاییکه از اروپای شرقی آمدهاند و میخواهند که با ایشان غیر از دیگران رفتار شوند.
فالاچی: عالیجناب، چند لحظه قبل گفتید که ایران در آینده یک قدرت جهانی خواهد شد. منظورتان همان پیش بینی اقتصاددانان است که گفتهاند تا سی و شش سال دیگر، ایران باید ثروتمندترین کشور دنیا باشد؟
شاه: گفتن ثروتمندترین کشور دنیا شاید اغراق باشد اما گفتن یکی از پنج کشور بزرگ و قوی اغراق آمیز نیست، ایران هم سطح شوروی، آمریکا، ژاپن و فرانسه خواهد شد. چین را به حساب نمیآورم چون ثروتمند نیست و نخواهد بود چون پیش بینی میشود تا بیست و پنج سال دیگر جمعیت آن یک میلیارد و چهارصد میلیون نفر خواهد شد و ما تا بیست و پنج سال دیگر حداکثر شصت میلیون خواهیم بود. اوه، بله ثروت بزرگ، قدرت بزرگ منتظر ماست، کمونیستها هرچه میخواهند بگویند. بی جهت نیست که کنترل تولید مثل را برنامه ریزی کردهایم. به نکتهای که میخواهم برسم این است: اگر کشوری بطور اقتصادی ثروتمند باشد از هر جهتی ثروتمند خواهد شد. در زمینه بین المللی قوی خواهد شد. منظور من از اقتصاد فقط نفت نیست بلکه اقتصاد موازنه شده است که تمام محصولات را در بر میگیرد. صنعت، کشاورزی، هنر دستی، تا الکترونیک میبایستی از فرش به کامپیوتر برسیم؛ نتیجه اینکه فرش را نگهداشتیم و بدان کامپیوتر اضافه کردیم. فرشهای دستی میبافیم ولی ماشینی آنرا نیز میسازیم. موکت نیز تولید میکنیم. هرساله محصولات خود را دو برابر میکنیم. نشانههائی وجود دارند که نشان میدهند در آینده ما قدرت بزرگی خواهیم شد. مثلاً ده سال پیش زمان انقلاب سفید، فقط یک میلیون دانش آموز داشتیم، امروز سه میلیون و صد هزار نفر هستند و تا ده سال دیگر به پنج یا شش میلیون خواهد رسید.
فالاچی: عالیجناب، همین حالا فرمودید که ثروتتان فقط نفت نیست. ولی همه میدانیم که داشتن کامپیوتر، ماشین آلات مخصوص، فرش ماشینی و غیره را از طریق نفت بدست آوریدهاید همچنین ثروت آیندهتان را بدان مدیون هستید. بالاخره آیا میخواهید در مورد سیاست نفتی کشورتان نسبته به غرب صحبت نمائید؟
شاه: ساده است. این نفت را من دارم و نمیتوانم بنوشمش. ولی میدانم که میتوانم حداکثر استفاده را از آن بکنم، بدون اینکه از آن به عنوان حربه بر ضد باقیمانده دنیا بکار برم. بنابراین سیاستی پیش گرفتم که به همه بفروشم بدون اینکه فرقی بگذارم انتخاب مشکلی بود؛ و هرگز فکر نکردم که با کشورهای عربی همگام شده و دنیای غرب را از حربه آن بترسانم و قبلا هم گفتم: ایران کشوری است مستقل، و همه میدانند که کشور من مسلمان است ولی عرب نیست و تصمیمی که اعراب میگیرند برای ایران نیز قابل عمل نمیباشد، ایران احتیاج مبرمی به پول دارد و با نفت میشود پول زیادی بدست آورد. اوه، تفاوت من با اعراب در همین است. برای اینکه کشورهاییکه میگویند (ما نفت به غرب نمیفروشیم) نمیدانند با پول آن چیکار کنند، بنابراین در مورد آینده فکر نمیکنند. اغلب این کشورها ششصد یا هفتصد هزار نفر جمعیت دارند و یا پول زیاد در بانک میتوانند سه چهار سال زندگی کنند بدون آنکه یک قطره نفت پمپ بزنند و بفروشند. من نه، من سی و یک و نیم میلیون نفر جمعیت دارم و اقتصادی که باید پیشرفت نماید، رفرمی که باید انجام شود. بنابراین من احتیاج به پول دارم. من میدانم با پول آن چکار باید بکنم و نمیتوانم به خودم اجازه بدهم که پمپ نزنم و نمی توانم به خودم اجازه بدهم که به هرکسی نفروشم.
فالاچی: ضمن اینکه قذافی شما را خائن مینامد.
شاه: خائن؟ خائن به من که پنجاه و یک درصد سهام را بدست گرفتم که قبلاً فقط در دست شرکتهای نفتی خارجی بود؟ فکر نمیکردم قذافی چنین توهینی به من بکند و ... ببینید، این آقای قذافی را من اصلاً قبولش ندارم. من فقط میتوانم به او بگویم که، امیدوارم بتواند به کشورش خدمت کند و بخاطرش میآورم که نباید زیاد لاف و داد بزند چون منابع نفتی لیبی تا ده سال دیگر تمام خواهد شد. در عوض نفت من حدود سی، چهل سال طول خواهد کشید تا تمام بشود. و شاید پنجاه شصت سال. البته منوط بر این است که منابع جدید نفتی پیدا بشود یا خیر که امکان زیادی دارد که منابع جدید کشف گردد. اگر هم کشف نکنیم بازهم محترمانه ما میتوانیم به آنجاییکه میخواهیم برسیم. محصولات ما روز به روز بیشتر میشود و با چشم قابل رویت است: در سال 1976 ما میتوانیم هشت میلیون باریل در روز تولید کنیم. هشت میلیون باریل خیلی زیاد است، خیلی.
فالاچی: عالیجناب، در هر صورت دشمنان زیادی برای خودتان تراشیدهاید.
شاه: این را من هنوز نمیدانم، در واقع اوپک هنوز تصمیم به نفروختن نفت به غرب نگرفته و ممکن است عقیده من در مورد استفاده نکردن نفت به عنوان حربه بر ضد غرب را اعراب نیز تقلید نمایند، اگر همه اعراب نکنند بعضیهایشان چرا تقلید خواهند نمود. بعضی کشورها مانند ایران مستقل نیستند و مهندسینی که ما داریم آنها ندارند و ملتی که پشت سر من هست آنها ندارند. من میتوانم دستور بدهم، ولی آنها نمیتوانند. فروختن نفت بطور مستقیم چندان هم آسان نیست و سالهای سال انحصار آنرا فقط شرکتهای خارجی در اختیار داشتند و حتی اگر اعراب راه مرا دنبال کنند ... اوه، خیلی آسانتر و مسلمتر خواهد بود اگر کشورهای غربی فقط خریدار باشند و ما فروشنده. دشمنی و نفاق، حق السکوت وجود نخواهد داشت ... بله، شاید من مثال خیلی خوبی باشم من راه خود را مستقیم ادامه میدهم، دروازه های ما برای همه باز است و هر کسی میخواهد میتواند بیاید و قرارداد ببندد، و خیلیها پیش قدم شدهاند. انگلیسها،آمریکائیها، هلندیها، آلمانیها و ژاپنیها. اول آنچنان خجالت میکشیدند. اما حالا تمایلشان بیشتر است.
فالاچی: و ایتالیاییها؟
شاه: و در حال حاضر به ایتالیاییها زیاد نمیفروشیم و در حال مذاکره در مورد یک موافقت نامه مهم با انی می باشیم با (انی) می توانیم روابط خیلی خوبی داشته باشیم همچنان که همیشه با ایتالیاییها روابط خوبی داشته ایم از زمان ماتهای بود که با او موافقت نامهای در سال 1957 امضاء کردم؟ نمیدانم دیگران در مورد او چه میگویند و برای من مشکل است که در مورد او دقیقاً نظر بدهم، از او خیلی خوش میاید. مرد خیلی خوبی بود و قادر بود آینده را بخواند، شخصیت واقعاً والایی بود.
فالاچی : در واقع او را کشتند.
شاه: شاید. ولی نمیبایستی با آن هوای بد پرواز میکرد. در میلان زمستان مه خیلی غلیظ میشود و نفت میتواند واقعاً یک نفرین بشود. اما شاید تقصیر بدی هوا نبود. در هر صورت واقعاً حیف شد، حتی برای ما. در هر صورت نمیتوانم بگویم که با مرگ ماتهای روابط ما با انی متوقف شد. نه، نه، در حال حاضر به یک موافقت نامه خیلی مهم نزدیک میشویم، ماتهای بیشتر از آن نمیتوانست انجام بدهد چون ما با به حداکثری که میتوانیم برسیم داریم میرسیم. اگر ماتهای زنده بود با این موافقت نامه زودتر میرسیدیم.
فالاچی: عالیجناب، میخواهم نکته اولی را روشن و تمام کنم، فکر نمیکنید که اعراب بالاخره بخواهند از حربه نفت استفاده کرده و شیر آن را بر روی غرب ببندند؟
شاه: جواب آن مشکل است. خیلی مشکل است گفتن آره یا نه. بیتشر به این عقیدهام که بگویم نه. بستن نفت بروی غرب، در واقع به این معنی است که از منشاء سود چشم بپوشند و این تصمیمی است مشکل. تمام اعراب راه قذافی را نمیروند بعضیها احتیاج به پول ندارند ولی عدهای دیگر خیلی بدان محتاج میباشند.
فالاچی: آیا قیمت نفت بالا خواهد رفت؟
شاه: مسلماً گرانتر خواهد شد، اوه مسلماً، مسلماً. این خبر بد را کسی خواهد داد که در این مورد صاجب نظر است. در مورد نفت همه چیز را میدانم و واقعاً تخصص من است. و من متخصص میگویم: قیمت نفت بالا برود، راه حل دیگری وجود ندارد. راه حلی که شما غربی ها خواستید یا اگر ترجیح میدهید، میگویم، راه حلی که تمدن صنعتی شما بود که اینطور خواست. قیمت گندم را سیصد درصد اضافه کردید، و همینطور شکر قیمت مواد پتروشیمی تبدیل کرده و صدبرابر چیزیکه به ما پرداختهاید میفروشید. بما جنس گران میفروشید. و حالا درست که ما نیز به شما نفت را گرانتر بفروشیم. میگوییم ده برابر بیشتر.
فالاچی: ده برابر بیشتر؟!؟
شاه: شما هستید که مرا مجبور میکنید قیمت نفت را بالا ببرم. مسلماً دلایلی برای خودتان دارید. معذرت میخواهم منهم برای خودم دارم. در اصل نمیتوانیم تا ابد جدال کنیم؛ تا صد سال دیگر داستان نفت به پایان خواهد رسید. احتیاج به نفت روز به روز زیادتر میشود و منابع آن تمام خواهد شد و مجبورید که انرژیهای دیگری کشف کنید. چه میدانم خورشیدی، اتمی، راه حلهای زیادی باید باشد یکی کافی نیست. مثلاً: توربینهاییکه با امواج دریا به کار میافتند تا جائیکه در فکر این هستم که آب شور دریا را با وسائل اتمی شیرین کنم. یا اینکه باید تا ده هزار متری زیر کف دریا را سوراخ کرد تا به نفت رسید، یا در قطب شمال. نمیدانم، فقط میدانم که باید کاری کرد. نباید نفت را بیخودی حرام کرد. یک جنایت است که اینگونه از نفت خام استفاده میکنیم. اگر فقط فکر کنیم که به زودی نفت تمام خواهد شد، اگر بخاطر بیاوریم که میشود دهها هزار ماده پتروشیمی از نفت گرفت ... برای همیشه یک شوک است؛ مثلاً مصرف آن نفت خام برای به کار انداختن ژنراتورهای برق، بدون در نظر گرفتن ارزش از دست رفته، اوه، زمانیکه از نفت صحبت میشود چیز مهم پول نیست، بایکوت کردن نفت از طرف قذافی نیست، مسئله این است که نفت تا ابد وجود ندارد و باید انرژیهای دیگری جستجو نمود.
فالاچی: این نفت نفرین شده. این نفرین شده بنام نفت.
شاه: بعضی مواقع فکر میکنم اینطور نیست. زیادی در مورد این نفت نفرین شده نوشته شده است، باور کنید از یک طرف خوب است و از طرف دیگر یکی از بزرگترین ناراحتیها. برای اینکه خطر بزرگی را معرفی میکند. دنیا ممکن است به خاطر این نفت نفرین شده منفجر شود و اگر همه مثل من علیه این خطر مبارزه کنند. میبینم که میخندید. چرا؟
فالاچی: میخندم، عالیجناب، برای اینکه وقتی از نفت صحبت میشود کاملاً عوض میشوید روشن میشوید، میلرزید، شخص دیگری میشوید، عالیجناب و من ... بدون اینکه شما را بشناسم میرم از طرفی آنچنان قدیمکی، و از طرفی دیگر آنچنان مدرن و ... شاید این عناصر باشند که درون شما مخلوط می شوند یکی غربی و دیگری شرقی که ...
شاه: نه ما ایرانیها با شما غربیها زیاد تفاوت نداریم. اگر زنان ایران چادر دارند، شما هم دارید، چادر کلیسای کاتولیک. اگر مردان ما چند زن دارند، شما هم دارید. زنان شما معشوقه نامیده میشوند.
همانطور که ما به خواب نمایی اعتقاد داری ، شما هم بدان اعتقاد دارید. اگر شما احساس برتری میکنید ما کمبودی نداریم. فراموش نکنید تمام آن چیزهاییکه دارید ما سه هزار سال پیش به شما یاد داده ایم.
فالاچی: سه هزار سال پیش ... میبینم که شما نیز حالا می خندید، عالیجناب آن حالت غمگین را دیگر ندارید. آه حیف که در مورد لیست سیاه نمی توانیم توافق کنیم.
شاه: آیا واقعاً شما در لیست سیاه هستید؟
فالاچی: عالیجناب. اگر شما نمیدانید که شاه شاهان هستید و همه چیز را میدانید. اما به شما گفتم شاید من در لیست سیاه همه هستم.
شاه: حیف، هرچند مهم نیست. اگر هم در لیست سیاه دستگاه حکومتی هستید من شما را در لیست سفید قلبم میگذارم.
فالاچی: عالیجناب، مرا میترسانید. متشکرم، عالیجناب.
تهران ، اکتبر 1973