نام كردستان همواره اذهان را به سوي مشقتها، زحمات، تلاشها و ايثارگريهاي مردمي شجاع ميكشاند كه با وجود هجمهها و حيلههاي دشمنان داخلي و خارجي در به ثمر نشاندن درخت انقلاب و آرمانهاي آن دوشادوش ساير آحاد ملت تلاش كردهاند. كردستان مهد جنگاوران بيادعايي است كه شجاعت و مردانگي در وجود دريايي آنها موج ميزد. «كردستان» را همه اين رشادتها، شجاعتها و مظلوميتها «كردستان» كرده است. يكي از موارد قابل توجه در اين استان نسبت به ساير استانهاي كشور اين است كه كردستان سالها در كمال محروميت و مظلوميت با دو دشمن داخلي و خارجي به مقابله پرداخت و ايستادگي كرد. مردان كردستان در جبههها و زنانش در پشت جبهه بيشترين مقاومتها را از خود نشان داده و حماسهها آفريدند. استاني كه در طول مبارزه با رژيم منحوس پهلوي و بعد از پيروزي انقلاب اسلامي و در دوران پرافتخار دفاع مقدس ۵۲۹۲ شهيد تقديم اسلام و قرآن كرد. دشمنان اسلام و ضد انقلاب بسيار تلاش كردند تا كردستان و مردم شريفش را مخالف نظام جمهوري اسلامي نشان داده و آنها را براي اعلام خودمختاري در اين خطه ترغيب نمايند، اما كردستان هميشه بيدار، بيانيه امام خميني (ره) را كه در تاريخ ۲۸ آذرماه ۱۳۵۸ قرائت فرمودند به خاطر دارد كه «نه اهالي كردستان با ما مخالفند و نه اهالي آذربايجان، همهشان اعلام همبستگي به جمهوري اسلامي نمودهاند، آخر چطور امكان دارد كه يك طايفهاي از مسلمين با اسلام بد باشند.» در اين ميان بودند روحانيون و بزرگمرداني از مردم شريف كردستان كه همواره تلاش كردند تا چهره دروغين منافقان را براي مردم آشكار نموده و وجود پليد همه آنها را از صفحه روزگار محو نمايند. شهيد ملامحمد كريميان يكي از آن دلاوران اهل تسنني است كه اقدامات و فعاليتهايش، انزجار گروهكهاي معاند و ضدانقلاب را به همراه داشت. از آنجا كه تهديدها، فشارها و تحقيرهايشان نتوانست او را از مبارزه منصرف نمايد، سرانجام كريميان را به شهادت رساند و پيكرش را در مقابل ديدگان همسر و فرزندانش به همراه كتب و قرآنهايش به آتش كشيدند. براي آشنايي با اين شهيد بزرگوار، همراه شديم با فرزندش خالد كريميان و هم صدا با او زمزمه كرديم.
آنكه دائم هوس سوختن ما ميكرد كاش ميآمد و از دور تماشا ميكرد
عالم و مبارزي دلير
من خالد كريميان متولد ۱۳۳۷ و فرزند شهيد ملامحمد كريميان هستم. ما ۵ خواهر و ۳ برادر هستيم. زمان شهادت پدرم ۲۴ سال داشتم. پدرم ملامحمد كريميان در سال ۱۲۹۶ در روستاي مران از توابع شهرستان ديواندره در يك خانواده روحاني و متدين به دنيا آمد. پدربزرگم ملاحسين كريميان، مردي مؤمن و عالمي روحاني بود كه در روستاي مران كشاورزي ميكرد و امام جماعت مسجد روستا بود و به خاطر ارادتش به پيغمبر خاتم (ص) نام فرزندش را محمد گذاشت.
پدربزرگ و پدرم، بسيار زحمتكش بودند، كسب رزق حلال را بركت خانه و خانواده ميدانستند. پدرم در دوران كودكي به آموختن قرآن و خواندن و نوشتن و مقدمات علوم صرف و نحو در محضر پدر و عموي خود استاد ملاعبدالحكيم پرداخت. پدرم در كنار تحصيل علم دوشادوش پدربزرگم به كشاورزي هم مشغول بود. او پس از طي دوره مقدماتي مانند ساير طلبههاي آن زمان كردستان، جهت تحصيل علوم ديني از روستاي زادگاهش خارج و به شهرستان سقز رفته و در يكي از محافل علوم ديني نزد مرحوم استاد شيخ ملامحمد امين مشغول تحصيل شد. ملامحمد مدتي را هم به «بياره» رفت و در آنجا معتكف شد تا اندكي در صفاي باطن خود بكوشد و به سلوك عوالم روحاني بپردازد. او در آن دوران برخي از كتابهاي مهم در زمينه بلاغت، كلام، تفسير و نحو عرب را هم مورد مطالعه قرار داد. او به ديوان اشعار كردي شاعراني نظير مولوي و قانع هم توجه داشت.
پدرم بعد از اتمام دوران تحصيل و علماندوزي و گذراندن علوم ۱۲ گانه از محضر علما اجازه اجتهادش را كسب نمود و به زادگاهش روستاي مران، بازگشت. پدر پس از بازگشت به ترويج احكام و معارف اسلامي و تبليغ مسائل ديني در بين مردمان روستايش مشغول شد و تا آنجا كه در توان داشت به ارشاد و هدايت روستاييان پرداخت.
خار چشم كومله و ضد انقلاب
ملامحمد ضمن فعاليت علمي و ديني در زادگاه خود به روستاهاي اطراف هم سفر ميكرد تا مردم ديگر نقاط هم از تبليغ و ارشاد او برخوردار شوند. بسياري از شاگردان پدرم كه تحت آموزش او بودند، امروزه به عنوان افرادي شاخص و عالم در مساجد و مراكز علوم ديني در سنگر دفاع از اسلام خدمت ميكنند. پدرم پس از ازدواج در روستاهاي منطقه اوباتو به عنوان امام جماعت مساجد به تعليم طلبههاي ديني پرداخت. شهيد ملامحمد كريميان قبل از انقلاب اسلامي و در زمان رژيم منحوس پهلوي با حضور در مساجد و در خطبههاي جمعه و منبر جماعت روستاها، مردم را ارشاد ميكرد و آنها را نسبت به ظلم و مظالم رژيم استكبار آگاه مينمود. همين اقدامات او بهانهاي شد كه دستنشاندههاي رژيم در منطقه كردستان با شهيد ملامحمد به دشمني بپردازند. وي در سال ۱۳۵۵ به سنندج مهاجرت كرد و در مسجد محله حاجيآباد به عنوان امام جماعت، مردم را از كارها و خيانتهاي رژيم طاغوت آگاه و آنها را به پشتيباني از امام و نهضت اسلامي ايشان دعوت كرد. پس از پيروزي انقلاب اسلامي، پدر به افشاي هويت خائن، پليد و تملقگراي گروهكهاي كومله پرداخت و مردم را از نيتهاي شوم آنان براي نابودي اسلام و حذف آيين اسلام از زندگي مردم آگاه ساخت، گفتارها و كردار و اعمال پدر دليل محكمي شد تا ضد انقلاب به دنبال افشاي شرارتهايشان آشكارا به آزار و اذيت او بپردازند. به همين دليل منطقه سارال را به قصد عزيمت به محله حاجيآباد شهرستان سنندج ترك كرد. ايشان مدتي امام جماعت مسجد بود و همچنان در تمام سخنرانيهاي خويش در اين مسجد درونمايه افراد چاپلوس گروهك را براي مردم ترسيم مينمود و مردم را به مبارزه با آنان تشويق ميكرد. زيرا آنها را از كفار ميدانست. او در سازمان پيشمرگان مسلمان كرد، به تدريس قرآن، علوم و احكام ميپرداخت.
كه من گر بسوزم به مستي رواست
بعد از مدتي وابستگان منفور به شرق و غرب، يعني گروهكهاي ملعون كومله و دموكرات پدر را چون خاري در چشم خود ديدند، به تهديد و آزار او روي آوردند، اما پدر هيچگاه از اين تهديدها ترسي به دل راه نداد و چراغ اسلام را چون هدايتگري براي راه و مسير خود قرار داد و دست از تعليم و تعلم علوم ديني و اقدامات دشمنستيزانه خويش برنداشت اما اقدامات او، انزجار و كينه ضدانقلاب را به دنبال داشت تا اينكه در بيست و يكم فروردين ۱۳۶۱ شبانه به منزلمان در محله حاجيآباد حمله كردند و با تيراندازي به منزل پدرم را به شهادت رساندند اما ياغيان كومله و دموكرات از آنجايي كه كينهاي عميق از اقدامات پدر در دل داشتند، با تهديد و زور و تيراندازي به سمت مادر و خواهر و برادرانم ما را از منزل بيرون كرده و پس از به شهادت رساندن پدر، با پرتاب نارنجك پيكر ايشان را در ميان كتابها و قرآنهايش و حتي كتاب قرآني كه به خط خود نگاشته بود، به آتش كشيدند. خانوادهام در حالي كه پيكر شهيد به صورت سجده بر زمين افتاده بود و در ميان شعلههاي آتش ميسوخت، نظارهگر بودند. صحنه دلخراشي كه هيچگاه از اذهانمان پاك نشد. اينگونه بود كه اين مزدوران دشمني خويش را با قرآن و اسلام به اثبات رساندند. مردم مؤمن و خداجوي كرد پيكر مطهر شهيد را در بهشت محمدي سنندج به خاك سپردند. يادش گرامي و خط سرخ شهادت همچنان به روي رهيافتگان مفتوح باشد، انشاءالله.
گذر از جان در راه اعتلاي اسلام
ملامحمد كريميان، روحاني شريفي بود كه همواره به كمال فكر ميكرد. همواره در پي كشف نكتههاي تازه در علوم ديني بود. به آموزش علوم ديني علاقهمند بود. شاگرداني داشت كه به او به چشم ارادت نگاه ميكردند. پدر براي تفهيم شاگردان و علاقهمندان، برخي از كتابهاي عربي را به زبان كردي ترجمه كرد. اهل ذوق و طبع شعر بود. شعر ميسرود و با خطي خوش آنها را مينوشت. او مردي شجاع بود كه از بيان كلام حق، بيم نداشت. وقتي ظلمي ميديد براي رفع آن تلاش ميكرد براي همين در زمان حكومت طاغوت، فساد و جور رژيم را براي مردم بيان و از هم مهمتر اينكه راههاي مبارزه با آنان را براي مردم بيان ميكرد. هنگامي كه انتخابات فرمايشي مجلس سنا برگزار شده بود مردم را نسبت به فرمايشي بودن انتخابات آگاه و هويت نمايندگان خودفروخته را براي آنان روشن كرد. از دست دادن جانش در راه اعتلاي اسلام چندان مهم نبود، آنچه براي او اهميت داشت آشكار ساختن چهره ناپاك ضدانقلاب و گروهكهايي چون كومله و دموكرات بود. شهيد ملامحمد براي امرار معاش به كار كشاورزي و باغداري هم ميپرداخت. او علاوه بر تأمين مايحتاج خانواده، توجه خاصي به رفع حاجات نيازمندان و درماندگان داشت.
فرازي از كلام شهيد ملامحمد كريميان
مراقب دشمن درون باشيد. اگر كسي بخواهد از درون به شما آسيب برساند از آن روي كه روش او روش مبارزه رويارو نيست راحتتر ميتواند بر شما غلبه بيابد، در مثل كه در برابر بادي كه از درون خانه بوزد، مقاومت نميتوان كرد. روزگار ما، روزگار وزش چنين بادهايي است بدين جهت، بايد خود را براي مقابله با آنان آماده و مجهز كنيم، گروهكهايي كه به اسمهاي مختلف و با وعدههاي ميان تهي ميخواهند جوانان را بفريبند، هدفي جز از ميان بردن مردم و جوانان رشيد و زدودن اسلام از زندگي ما ندارند بدين لحاظ مراقب باشيد كه فريب ظاهر آنها و گفتار آنها را نخوريد!
صغري خيل فرهنگ