به گزارش خبرگزاری دفاع مقدس، چهار عملیات بزرگ ثامنالائمه، طریقالقدس، فتحالمبین و بیتالمقدس از مقاطع حساس و عملیاتهای اصلی دوره سرنوشتساز جنگ هستند. برکناری ابوالحسن بنیصدر از فرماندهی کل قوا، موجب تحول در جنگ شد، یعنی نگرش به جنگ، استراتژی نظامی، فرماندهی میدان نبرد، سازمان عملکننده، طرحریزی و تاکتیکهای به کار گرفته شده تغییر کرد و اندیشه جنگ سنتی با آموزه جنگ انقلابی در هم آمیخت.
همچنین در یک سال نخست جنگ، تداوم عملیات، به دست آوردن تجربیات، افزایش کارآیی کادرها و دستاندرکاران عملیاتها، توانایی جذب هرچه بیشتر نیروهای داوطلب و به کارگیری مناسبتر آنان، به تدریج زمینههای لازم را برای بهبود اوضاع جنگ و ایجاد وضعیت جدید فراهم کرد.
در آن وضعیت نوین، سپاه که طی یک سال نخست جنگ بیشترین توان خود را به مسائل فرهنگی و امنیتی معطوف کرده بود، به سمت نظامیگری گرایش یافت و ضمن گسترش سازمان رزم خود، استعداد گردانهای مستقل را تا سطح تیپ افزایش داد و امکان جذب انبوه نیروهای مردمی را فراهم آورد، به گونهای که توانست در چهار عملیات مزبور، نیروی کادر و بسیجی خود را از ۲۵۰۰ تن در عملیات ثامنالائمه به شصت هزار تن در عملیات بیتالمقدس افزایش دهد.
(۱)
با برکناری بنیصدر در سال ۱۳۶۰ تحول در مدیریت و فرماندهی ارتش به یک ضرورت تبدیل شد و انتخاب سرهنگ علی صیاد شیرازی به سمت فرماندهی نیروی زمینی ارتش تأثیر بهسزایی در روند جنگ و همکاری سازنده ارتش و سپاه برجای گذاشت.
ارتش عراق به همان نسبت که در مناطق وسیعی زمینگیر شده بود، نیروهای ایران را نیز درگیر پدافند کرده بود؛ بنابراین، در انتخاب منطقه عملیاتی، اهدافی تعیین میشد که افزون بر آزادی زمین، بتواند نیرو را نیز از خطوط پدافندی آزاد کند.
در عمل، با استفاده از یگانهای آزاد شده ارتش از خطوط پدافندی و نیز با استفاده از سازمان رو به گسترش سپاه پاسداران، نیروهای مسلح ایران برای اجرای عملیات بر قدرتشان افزودند. به این ترتیب، متناسب با رشد توان نیروی خودی، وسعت مناطق عملیاتی انتخاب شده نیز افزایش یافت آن چنان که در چهار عملیات بزرگ، استعداد به کار گرفته شده افزایش چشمگیری داشت.
یعنی از ۲۵ گردان در عملیات ثامنالائمه به ۳۲ گردان در عملیات طریقالقدس، ۱۳۵ گردان در فتحالمبین و ۱۴۴ گردان در عملیات بیتالمقدس رسید و متناسب با آن وسعت مناطق عملیاتی نیز به ترتیب از ۱۵۰ کیلومترمربع به ۶۵۰، ۲۵۰۰ و ۵۴۰۰ کیلومترمربع گسترش یافت. (۲)
زنجیرهای بودن این عملیاتها از دیگر ویژگی آنها بود. به این معنا که اجرای هر یک از عملیاتهای بزرگ به موفقیت عملیات قبلی بستگی داشت. به همین دلیل، ترتیب و توالی آنها نیز بسیار مهم بود.
با این مقدمه میتوان فرضیه زیر را دربار ه دلایل نظامی شکست عراق در چهار عملیات بزرگ، عنوان کرد. تغییر در فرماندهی جنگ به دگرگونی در رویکرد نظامی ایران و انتخاب آموزه جنگ انقلابی - مردمی منجر شد. عراق این تغییر و همچنین اثرات آن را برای مدتی طولانی درک نکرد.
در نتیجه، تغییری در استراتژی نظامی از جمله شکل خطوط پدافندی این کشور روی نداد؛ بنابراین، شکل ویژه خطوط پدافندی آن در داخل خاک ایران مناسبترین فرصت را برای نیروهای نظامی فراهم آورد تا طی چهار عملیات بزرگ پیدرپی، ضربههای خردکنندهای را به ارتش عراق وارد آورند و بخشهای وسیعی از مناطق اشغالی را آزاد کنند. به این ترتیب، دو دلیل عمده نظامی را میتوان برای شکستهای عراق برشمرد:
الف) انتخاب آموزه جنگ انقلابی - مردمی از سوی ایران؛ و ب) شکل ویژه خطوط پدافندی ارتش عراق در خاک ایران.
ب) انتخاب آموزه جنگ انقلابی - مردمی
مدتی پس از هجوم سراسری ارتش عراق، ارتش ایران چهار عملیات گسترده را در چارچوب استراتژی آزادسازی سرزمینهای اشغال شده، طرحریزی و اجرا کرد که در صورت موفقیتآمیز بودن آنها، نه تنها سرزمینهای اشغالی آزاد و مرزهای بینالمللی در استان خوزستان تأمین میشد، بلکه دشمن نیز تا حومه بصره و العماره به عقب رانده میشد.
اما در چارچوب نگاه سنتی به جنگ، ابزار کافی برای اجرای این استراتژی وجود نداشت و توان به کار گرفته شده برای نیازهای عملیاتی کافی نبود؛ بنابراین، تلاش یاد شده به نتیجه نرسید و جنگ با بنبست روبرو شد.
۱) تجربه ناموفق
عملیات پل نادری
این عملیات در تاریخ ۲۳مهرماه ۱۳۵۹ در منطقه غرب دزفول اجرا شد. طبق پیشبینی انجام شده، نیروهای مسلح ایران باید از دو محور اندیمشک - دهلران و اندیمشک - چنانه - فکه به نیروهای عراقی تک میکردند و ضمن عقب راندن آنها، مرزهای بینالمللی را تامین مینمودند و با پیشروی به سمت «حلفائیه و چزابه»، عقبه نیروهای عراقی مستقر در منطقه عمومی بستان و سوسنگرد را میبستند و ضمن محاصره آنها منطقه را آزاد میکردند. به عبارت دیگر، این عملیات در صورت موفقیت میتوانست در سرنوشت جنگ، تأثیر کلی داشته باشد، اما ضعف در برآورد و طراحی عملیات و نیز نداشتن شناسایی کافی از زمین و دشمن به شکست عملیات مزبور انجامید. (۳)
عملیات ۳ آبان ۱۳۵۹
قرارگاه فرماندهی اروند این عملیات را طراحی و اجرا کرد، اما این عملیات نیز به دلیل تناسب نداشتن نیروهای خودی با نیروهای عراقی، بیتجربگی در زمینه جنگ در گرمای سوزان خوزستان، آتش سنگین نیروهای عراقی و به طور کلی، ضعف در طراحی و اجرا در همان روز با شکست روبهرو شد. هدف از این عملیات، آزادسازی منطقه شرق کارون و شکستن حصر آبادان بود. (۴)
عملیات نصر (هویزه)
ارتش جمهوری اسلامی ایران طراحی و اجرای این عملیات را بر عهده داشت. براساس طرح عملیات، پیشبینی شده بود که لشکرهای ۱۶ و ۹۲ زرهی ضمن انجام تک به نیروهای عراقی در منطقه جنوب غربی اهواز، این نیروها را از پادگان حمید وجفیر بیرون کنند و در ادامه با آزادسازی خرمشهر نیروهای عراقی را تا کناره شرقی رود دجله به عقبنشینی وادار کند. (۵)
این عملیات در تاریخ ۱۵دی ماه ۱۳۵۹ آغاز شد. هرچند توان به کار گرفته شده در این عملیات با وسعت منطقه عملیاتی و اهداف آن متناسب نبود، اما مرحله نخست عملیات با موفقیت چشمگیری اجرا شد و ۸۰۰ تن از نیروهای عراقی به اسارت درآمدند، اما در ادامه بر اثر فشار دشمن که از نظر سازماندهی، تجهیزات و جنگ زرهی بر نیروهای خودی برتری داشت نه تنها ادامه عملیات ناممکن شد، بلکه حفظ منطقه آزاد شده نیز به مشکل برخورد. در نهایت، با عقبنشینی بدون برنامه، غنایم به دست آمده در منطقه باقی ماند و جمعی از نیروهای مسلح کشورمان نیز شهید یا اسیر شدند.
عملیات توکل
پس از اجرای ناموفق عملیات ۳ آبان ۱۳۵۹ در منطقه عمومی آبادان، عملیات توکل با فرماندهی ستاد اروند و زیرنظر ستاد مشترک ارتش طرحریزی و در تاریخ ۲۲ دی ماه همان سال اجرا شد. طبق پیشبینی انجام شده، یگانهای خودی باید در چند مرحله از شمال شرقی آبادان تا مرز شلمچه پیشروی میکردند.
مرحله نخست این عملیات از سه محور آغاز شد، اما به دلیل ناهماهنگی نیروهای هر سه محور ادامه عملیات با شکست روبهرو شد. با ناکامی مرحله نخست، اجرای مراحل بعدی عملیات نیز منتفی شد. این آخرین عملیات گسترده به شیوه سنتی بود و تا زمان برکناری ابوالحسن بنیصدر از فرماندهی کل قوا و دگرگونی استراتژی جنگ، عملیات دیگری روی نداد.
به این ترتیب، مشاهده میشود که پس از انجام چهار عملیات بزرگ و در عین حال ناموفق، آموزه جنگ سنتی صرف به بنبست رسید. تنها راه رهایی از این بنبست، با تغییر رویکرد فرماندهان و مسئولان نسبت به جنگ، امکانپذیر بود؛ بنابراین، هرچند گریزی از استراتژی آزادی سرزمینهای اشغالی نبود، اما باید ابزارها و روشها تغییر میکرد، ولی بنیصدر در مقام فرمانده کل قوا به جای به کارگیری عناصر ارتش و نیروهای مردمی و ایجاد هماهنگی لازم میان آنها تنها به نیروهای ارتش تکیه کرده بود؛ ارتشی که پس از پیروزی انقلاب با مشکلات متعددی روبهرو بود و در مرحله انتقالی از ارتش شاهنشاهی به ارتش جمهوری اسلامی قرار داشت.
بنیصدر پس از ناکامی نبردهای پل نادری، نصر و توکل، باید عملکرد خود را در طول پنج ماه بازنگری میکرد. وی برای فرار از پاسخگویی و نیز عدم توانایی برای حل مشکل جنگ، بحرانهای داخلی را تشدید کرد تا با کسب موفقیت در این بحرانها سرپوش مناسبی را برای شکستهایش بیابد.
وی با این اقدام، عملا زمینههای برکناری خود را از مقام فرماندهی کل قوا و ریاست جمهوری قطعی کرد. در همین راستا، به فرمان بنیصدر ارتش از آغاز سال ۱۳۶۰ استراتژی پدافندی را در پیش گرفت. (۷) در پی این امر و به دستور رهبر انقلاب، در تاریخ ۲۱ خراد۱۳۶۰ وی از مقام فرماندهی کل قوا برکنار و پس از چند روز با تصویب مجلس شورای اسلامی از مقام ریاست جمهوری نیز عزل شد.
۲) ثبات و هماهنگی
برکناری بنیصدر از فرماندهی کل قوا، استراتژی آزادسازی سرزمینهای اشغالی را تغییر نداد، اما به طور کلی، دیدگاه مقامات عالی سیاسی و نظامی جنگ را درباره روشها و ابزارها عوض کرد. تغییر در رویکرد نظامی ایران ابعاد گوناگونی داشت که درنهایت، به آزادسازی بخشهای وسیعی از سرزمینهای اشغالی منجر شد. این ابعاد عبارت بودند از:
گسترش سازمان رزم سپاه
تاثیرات ناشی از وحدت و یکپارچگی داخلی به افزایش حضور مردم در جبهههای جنگ منجر شد. پیش از آن، در زمان فرماندهی بنیصدر، سپاه پاسداران از تجهیزات، امکانات و توجه اندکی برخوردار بود و نسبت به آن بیمهری میشد، اما با دگرگونی شرایط، سپاه توانست توان خود را افزایش و ظرفیت بهکارگیری متمرکز نیروهای مردمی را گسترش دهد و از این عامل اساسی در راستای پیشبرد اهداف نظامی استفاده کند.
به گونهای که ظرف مدت دو ماه، سپاه توانست در آستانه عملیات ثامن الائمه، ۲۵ گردان رزمی را فراهم کند و در ادامه این روند، تعداد گردانهای رزمی خود را در سه عملیات بعدی به ترتیب به ۳۲، ۱۳۵ و ۱۴۴ گردان افزایش دهد. (۸)
همکاری و هماهنگی ارتش و سپاه
وحدت ارتش و سپاه از ویژگیهای دیگر آموزه جنگ انقلابی - مردمی بود. در این رویکرد، زمینههای نزدیکی نیروهای مسلح سنتی به نیروهای مسلح انقلابی فراهم شد و ارتش با قرار گرفتن در کنار سپاه، روحیه از دست رفته خود را دوباره به دست آورد. نقطه ثقل این استراتژی را میتوان در نوع برخورد با دشمن، بر اساس بهرهگیری از ضعفهای پدافندی یگانهای عراقی دانست. (۹)
افزایش نوآوری و خلاقیت در صحنههای جنگ
فضای بسیار مناسبی که در اثر تغییر آموزه جنگی ایران ایجاد شده بود به افزایش خلاقیت و نوآوری در صحنههای جنگ منجر شد. هر چند تا پیش از آن، رزمندگان از انواع امکانات، تجهیزات و ملزومات مورد نیاز در صحنه جنگ استفاده میکردند، اما موفق نشدند دشمن را از مناطق اشغالی بیرون کنند.
ولی با تغییر اوضاع حاکم بر کشور، بار دیگر روح ابتکار و خلاقیت بر فضای جبههها حاکم شد که تغییر توازن نظامی به سود نیروهای مسلح ایران از دستاوردهای آن به شمار میرفت. انجام تکها و حملهها در تاریکی شب و خودداری از حملات جبههای و بهرهگیری از نقاط ضعف خطوط پدافندی عراق از جمله ابتکارات و نوآوریهایی بود که میتوان آنها را نتیجه انتخاب آموزه جدید دانست.
عدم درک عراق از وضعیت جدید
عراق از روند شکلگیری تحولات جدید که اساساً بر حضور گسترده مردم در میدانهای جنگ و وحدت و یکپارچگی در صحنه سیاسی داخلی مبتنی بود، درک درستی نداشت. همین مسئله موجب شد تا عراق، به دلیل باور و ذهنیت نادرست خود نسبت به تاکتیک رزمندگان اسلام، غافلگیر شود و به ناچار از مناطق اشغالی عقبنشینی کند.
ب) شکل ویژه خطوط پدافندی ارتش عراق
شکل ویژه خطوط پدافندی عراق و دیدگاه غلط سر فرماندهی ارتش عراق در تخصیص نیرو در طول خطوط پدافندی دومین دلیل عمده نظامی بود که به شکست عراق در چهار عملیات بزرگ منجرشد. هر دو عامل یاد شده به اهداف استراتژی نظامی عراق در آغاز جنگ بازمیگشت.
در آغاز جنگ استراتژی نظامی عراق شدیداً از نظام بینالمللی و اوضاع داخلی و خارجی ایران متأثر بود و این شرایط در تعیین حدود و گستردگی اهداف عراق، نقش مهمی را ایفا میکرد.
هدف اصلی عراق از تهاجم به جمهوری اسلامی ایران تصرف خوزستان و تأسیس کشوری به نام عربستان بود. با نگاهی به وضعیت داخلی ایران و اوضاع بینالمللی به نظر میرسید که دستیابی به چنین هدفی صددرصد امکانپذیر است.
اما با توجه به وسعت استان خوزستان، عراق باید بیش از پنج لشکری که برای این کار در نظر گرفته بود نیرو و امکانات به کار میگرفت. (۱۰) در آغاز جنگ، استراتژی عراق بر دو تفکر نظامی و سیاسی استوار شده بود. براساس تفکر نظامی، منطقه میانی مرز ایران، همواره باید تأمین میشد تا پایتخت عراق از حمله متقابل ایران در امان باشد. براساس اندیشه سیاسی، با زدن نخستین جرقه جنگ- هرچند محدود- با پشتیبانی قدرتهای خارجی و سود بردن از وضعیت داخلی ایران، قادسیه جدیدی انتظار میرفت.
در ماههای نخست جنگ، دو عامل ارتش عراق را متوقف کرد: ۱) آشکار شدن تصور نادرست پیروزی برقآسا برای فرماندهان عراقی و پی بردن به عدم تناسب میان ابزار (توان ارتش عراق) و هدفهای تعیینشده ۲) ایستادگی نیروهای ارتش در مرز با انجام عملیات تأخیری و نیروهای مردمی در شهرها. اصولاً اهداف عراق در جنگ بیشتر سیاسی بود.
بنابراین، پیکان حمله نیروهای عراق رو به سوی شهرها و مراکز اقتصادی و جمعیتی قرار داشت. در نتیجه، ارتش عراق به سرعت به سوی شهرهای عمده پیشروی کرد و در همین راستا، به مدت چهار روز در غرب کرخه تا عمق پنجاه تا هشتاد کیلومتری (بسته به اینکه از چه منطقه مرزی محاسبه شود) پیش رفت، اما در خرمشهر، فاصله هفت کیلومتری تا پل نو را در هفت روز پشت سر گذاشت. (۱۱)
به دلیل درک نادرست از اوضاع داخلی ایران و دخالتهای قدرتهای خارجی در نظام تصمیمگیری عراق، میان تدابیر و اهداف نظامی از یکسو و مقاصد سیاسی از سوی دیگر پیوند منطقی وجود نداشت. (۱۲) به این ترتیب، در تقسیم و تخصیص نیروها در مناطق گوناگون، اشتباه آشکاری روی داد. اختصاص پنج لشکر به جبهه میانی برای تأمین بغداد در نهایت به زمینگیر شدن آنها انجامید و ارتش عراق را در منطقه اصلی جنگ، یعنی خوزستان با کمبود شدید نیرو روبهرو کرد؛ امری که با اصل تمرکز قوا تناقض آشکار داشت. (۱۳)
جدا از ایستادگی و مقاومت نیروهای مردمی در برابر حمله ارتش عراق، اقدامات و عملیاتهای ارتش جمهوری اسلامی ایران در چهار ماهه نخست جنگ و اتخاذ استراتژی پدافند پس از شکست چهار عملیات بزرگ سال ۱۳۵۹، شرایط روانیای را پدید آورد که رهبران و فرماندهان عراقی تصور کردند نیروهای ایران توان باز پسگیری مناطق اشغالی را ندارند.
بنابراین، مسئولان عراقی اعم از سیاسی و نظامی بدون توجه به آرایش نادرست نیروهای عراقی در خوزستان تصور کردند حضور نیروهای عراقی در مناطق اشغالی عامل مؤثری برای دستیابی به اهداف سیاسی مورد علاقه آنها خواهد بود.
مجموعه چنین عوامل و شرایطی موجب شد تا ارتش عراق که پیشروی خود را بر اساس تحلیلهای سیاسی و استراتژیک آغاز کرده بود، پس از روبهرو شدن با واقعیتهای صحنه جنگ و درک عملی مشکلات موجود آن، ضمن تعدیل اهداف استراتژی نظامی خود، در پشت خطوط پدافندی ناموزن و نامطمئن توقف کند. این امر دومین دلیل عمده نظامی شکست عراق در چهار عملیات بزرگ سالهای۱۳۶۰-۱۳۶۱ بود.
با نگاهی به نقشه خطوط پدافندی عراق در منطقه خوزستان، درمییابیم که ارتش این کشور به ابتداییترین اصول مربوط به جنگ در این مورد بیتوجه بوده است. ارتش عراق بیشتر به اهداف سیاسی توجه میکرد تا هدفهای نظامی؛ بنابراین، در تلاش برای کسب برتری سیاسی، به گونهای پیشروی کرده بود که بتواند با حداکثر سرعت مراکز شهری و اقتصادی خوزستان را تصرف کند.
با این تحلیل پیکان اصلی حملات عراق متوجه سه محور دزفول - اندیمشک، سوسنگرد - اهواز و خرمشهر - آبادان بود. در نتیجه، نخستین شکاف اصلی بین نیروهای عراقی در میان این سه محور پدید آمد. به طور کلی، با در نظر گرفتن این محورها و مناطق اشغالی در جنوب چهار منطقه عملیاتی قابل تشخیص بود: الف) منطقه شرق کارون ب) منطقه غرب کارون و دشت آزادگان ج) منطقه بستان د) منطقه غرب دزفول و شوش.
ماخذ:
۱. مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ؛ اطلس جنگ ایران و عراق؛ تهران: مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ، ۱۳۷۹، ص ۴۴.
۲. همان.
۳. محمد جوادیپور، علی نیکفرد و سید یعقوب حسینی؛ «نبردهای غرب دزفول» هشت سال دفاع مقدس؛ ج ۱، تهران: انتشارات سازمان عقیدتی سیاسی ارتش جمهوری اسلامی ایران، ۱۳۷۳، صص ۱۳۵ - ۱۳۹.
۴. محمد جوادیپور و سید یعقوب حسینی؛ «نبردهای آبادان»، هشت سال دفاع مقدس؛ تهران: انتشارات سازمان عقیدتی سیاسی جمهوری اسلامی ایران، صص ۱۵۶ - ۱۵۹.
۵. مسعود بختیاری و محمدحسن لطفی؛ «نبردهای غرب اهواز، جلد دوم»، هشت سال دفاع مقدس؛ تهران: انتشارات سازمان عقیدتی سیاسی جمهوری اسلامی ایران، صص ۱۱۰ - ۱۳۷.
۶. غلامعلی رشید؛ «نگاهی اجمالی به نحوه شکلگیری و نتایج عملیاتی استراتژی آزادسازی»، ماهنامه نگاه سال دوم؛ شماره ۱۵- ۱۶ ویژه جنگ ایران و عراق، شهریور و مهر ۱۳۸۰، ص۱۱.
۷. همان.
۸. مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ؛ پیشین، ص ۴۴.
۹. مجید مختاری و محسن رشید؛ «استراتژی نظامی ایران و عراق در آستانه عملیات ثامنالائمه»، ماهنامه نگاه؛ شماره ۱۵ - ۱۶ ویژه جنگ ایران و عراق، شهریور و مهر ۱۳۸۰، ص۴۳.
۱۰. مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ؛ پیشین، ص۲۲، این یگانها عبارت بودند از: لشکرهای ۳، ۹و۱۰ زرهی و لشکر ۱و۵ پیاده مکانیزه.
۱۱. جواد زمان زاد؛ «عوامل موثر بر استراتژی عراق در آغاز جنگ» ماهنامه نگاه؛ شماره۱۵- ۱۶ ویژه جنگ ایران و عراق، شهریور و مهر ۱۳۸۰، ص۴۱.
۱۲. همان.
۱۳. جواد زمان زاد؛ پیشین، ص۴۱.