به گزارش خبرنگار 
دفاعپرس از سمنان، مهنازالسادات عمادی، همسر شهید سیدرضی موسویچاشمی — یار دیرین شهید حاجقاسم سلیمانی — مهمان اختتامیه دومین جشنواره رسانهای «حریم رسالت» با عنوان طنین در سمنان بود تا از روزهایی بگوید که میان آتش و ایمان سپری شد.
او سخنش را با آرامشی عمیق آغاز کرد و گفت: در این چهل سال زندگی مشترک، تنها سفری که رفتیم، به روستای چاشم در استان سمنان بود. همه عمرمان در میدانهای مقاومت گذشت؛ میان لبنان، سوریه و دل خطر و فقط جهاد بود و مقاومت.
این بانوی مقاوم، نیمی از عمر خود را در لبنان و نیمی دیگر را در دمشق گذرانده است؛ جایی که همسرش، شهید سیدرضی موسوی، در کنار حاجقاسم سلیمانی، از ارکان جبهه مقاومت به شمار میرفت. او می گوید: هر بار سید به مرخصی میآمد، حاجقاسم با لبخند به او میگفت: فقط ده روز فرصت داری برگردی خانه؛ و سید هیچوقت طاقت ده روز ماندن نداشت. زودتر میرفت، انگار دلش در سنگر جا مانده بود.
وی ادامه داد: بعد از شهادت حاجقاسم، سید دیگر آرام نداشت. هر شب گریه میکرد، مشکی میپوشید. حتی در عروسی دخترمان، فقط دو ساعت لباس مشکی را کنار گذاشت. 
همسر شهید سرلشکر سیدرضی موسوی اظهار داشت: سالها در مناطقی زندگی کردیم که با وجود خطرها، هیچوقت احساس ترس نکردم. از صبح تا نیمهشب کار میکردم، گاهی تا دو یا سه بامداد. خدا به من توان میداد. فرزند معلولم هم نه مانع، بلکه برکت زندگیام بود.
وی گفت: دو ماه قبل از شهادتش، هدیهای برایم آورد و گفت شاید دیگر نباشم. به پسرمان گفت تو باید جانشین من باشی و از مادرت و خواهرت مراقبت کنی من آن روز فهمیدم که بوی رفتن گرفته است.
وی ادامه داد: بعد از شهادت حاجقاسم، سید چهار سال تمام، دمشق را حفظ کرد. چهل سال شب و روز کار کرد، بیهیچ فرصتی برای استراحت. او مردی بود که خستگی را نمیشناخت، چون همه زندگیاش را برای خدا گذاشته بود.
روایت مهنازسادات عمادی، فقط روایت یک همسر شهید نبود؛ روایت زنی از تبار صبر بود که چهل سال کنار مردی زیست، که زندگیاش را برای پاسداری از حرم اهلبیت (ع) و عزت ایران فدا کرد.
انتهای پیام/