سازمان مجاهدین خلق ایران که بعد از انقلاب به منافقین معروف شدند، در شهریور 1344 به وسیله سه تن از اعضای نهضت آزادی ایران به نام های محمد حنیف نژاد، سعید محسن و علی اصغر بدیع زادگان بنیان گذاشته شد.
* منافقین از پیدایی تا فرجام
این سازمان با تکیه بر دو اصل مبارزه مسلحانه و تأکید بر ضرورت تشکیلات مکتب یا ایدئولوژیک بودن مبارزه، فعالیت خود را آغاز کرد. در واقع نقطه ضعف سازمان در راستای مبارزه ایدئولوژیک از همین جا و با اصالت دادن به آموزه های مارکسیستی به عنوان علم مبارزه شکل گرفت. دوری این تشکیلات از مبارزین مذهبی و روحانیت، باعث شد تا در اندک زمانی افراد این سازمان به سمت مبارزات براساس آموزه های گروه های چپ که اصالت را به مبارزات مسلحانه می داد، گرایش پیدا کنند.
خرداد 1360 ، سالروز ورود سازمان منافقین به فاز مسلحانه است. از این روز به بعد سازمان منافقین، کینه خود از نظام را بر سر مردم بی گناه کوچه و خیابان فرو ریخت و 12 هزار انسان بی گناه را در دهه 60 به شهادت رساند؛ انسانهایی که تنها گناهشان این بود که طرفدار نظام جمهوری اسلامی ایران بودند، یا ریش داشتند و یا عکس امام(ره) را در مغازه خویش نگه می داشتند.
این رویه منافقین در انجام عملیات تروریستی از جمله فاجعه هفتم تیر و هشتم شهریور، به زودی نظام را به برخورد قاطع با آنان واداشت. پس از فرار مسعود رجوی به پاریس و کشف خانه های تیمی منافقین که اصلی ترین آن در 19 بهمن سال 1360 بود، با کشته شدن افرادی مثل موسی خیابانی نفر دوم سازمان و اشرف ربیعی همسر مسعود رجوی، مرکزیت سازمان منافقین متلاشی شد و منافقین در عمل توان اجرایی خود را در داخل کشور از دست دادند.در خارج از کشور مسعود رجوی به دنبال مستمسک هایی بود که ضمن مشغول کردن اذهان هواداران از سیاست های غلط سازمان، به مطامع خود نیز برسد.
طرح انقلاب ایدئولوژیک مسعود رجوی که در واقع بنیان کیش شخصیت پرستی مسعود رجوی می باشد، از همین زمان و در پاریس پی ریزی شد. مهمترین رکن این انقلاب به اصطلاح ایدئولوژیک به همسری گرفتن زن مهدی ابریشمچی یعنی مریم قجر عضدانلو، بود؛ پیش از این که مدت زمان شرعی طلاق او از همسر سابقش سپری شود.
در روز 19 بهمن 1360 ، خانه تیمی اصلی منافقین توسط نیروی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، شناسایی گردید و در عملیاتی موفق، مرکزیت سازمان متلاشی شد.در پی شدت یافتن عملیات های تروریستی سازمان منافقین در هدف قرار دادن مسئولین نظام جمهوری اسامی و مردم عادی در کوچه و خیابان، دستگاه های امنیتی نظام با انجام یک سری کارهای اطلاعاتی و امنیتی و با کمک مردم توانستند مخفیگاه ها و خانه های تیمی منافقین را شناسایی و در موقع مقتضی بهترین ضربه را به آنها وارد کنند.
یکی از مسئولان وقت درباره انجام این عملیات چنین توضیح می دهد: «خانه تیمی موسی خیابانی نیز هم زمان با بقیه اماکن مورد نظر مراقبت شد و از همان ابتدا هویت ساکنان آن مشخص گردید. از طریق تردد افراد مستقر خانه (که 17 نفر بودند) مراکز و انبارک ها و نیروهای دیگر آنها شناسایی شد که بعدا به طور هماهنگ و هم زمان ضربه خوردند. در مورد خانه مرکزی تکی مشکل تاکتکیی وجود داشت، سعی شد هنگامی ضربه وارد شود که حداکثر تعداد نفرات در آنجا مستقر باشند که به علت درگیری و تبادل تیراندازی بسیار شدید، هر 20 نفر کشته شدند. »
یکی از پاسداران شرکت کننده در عملیات کشف این خانه تیمی منافقین، در مورد نحوه انجام عملیات در خاطرات خود می گوید: «بیست و یک نفر از افراد کادر مرکزی و رده بالای سازمان، من جمله موسی خیابانی فرد شماره دو سازمان منافقین، در این خانه که به قول خودشان دارای هفت حلقه حفاظتی بود سکونت داشتند.
ما حدود پانزده نفر بودیم که در دهه فجر سال 60 ؛ در روز 19 بهمن ماه، با رمز یا ابوالفضل ادرکنی، این عملیات را شروع کردیم. در اواسط درگیری بودیم که دیدیم که دو بچه گریه کنان در میان رگبار گلوله ها، وحشت زده به این طرف و آن طرف می دویدند و فریاد می زدند.
علی رغم بی توجهی منافقین به این بچه ها، ما آتش را قطع کردیم و برادر شهیدمان سید ابوالقاسم دهنوی، با شجاعت و دلیریی که داشت، به محض شنیدن صدای بچه ها، آرام آرام خودش را به بچه ها رساند تا آنها را از مهلکه نجات بدهد. در مدت زمانی خیلی کوتاه؛ سردسته منافقین در حین فرار با یک دستگاه اتومبیل زرهی )ضد گلوله( که از طرف بنی صدر به این ها هدیه داده شده بود، مورد اصابت قرار گرفت و به جهنم فرستاده شد و طومار غائله به اصطلاح مقاومت مدافعان خلق، به دست توانای پاسداران کمیته انقلاب اسلامی در هم پیچیده شد. »
واقعیت که مسعود رجوی توانست در نبود کادرهای باسابقه و قدرتمند سازمان، عنان این گروهک را در دست گرفته و آن را تبدیل به یک تشکیلات شخصی وابسته به خود نماید ،نمی تواند از دید کسانی که در حوزه تاریخ تحولات پس از پیروزی انقلاب اسامی در ایران تحقیق و پژوهش میکنند، نادیده بماند.
در واقع پس از اینکه مسعود رجوی با ارائه تزهای عجیب و غلط در تعامل این سازمان با نظام جمهوری اسلامی، باعث جنایتهای بی شماری در حق مردم بی گناه ایران و حتی اعضاء و هواداران فریب خورده سازمان شد؛ این بستر برای وی فراهم آمد تا بتواند با حذف اعضای باسابقه سازمان که شاید می توانستند در برابر زیاده خواهی ها و ادعاهای غیرواقعی و قدرت نمایی های پوشالی مسعود رجوی مقاومت کنند، زمینه را برای حکومت مطلق العنان خود بر عده ای وامانده و فراری فراهم کند. جنایتها و خیانتهای بعدی مسعود رجوی از همین جا سرچشمه می گیرد.
* 19 بهمن آغازی بر تبدیل گروهک منافقین به فرقه رجویه
او توانست آنقدر بی شرمانه بحث انقلابهای ایدئولوژیک و همکاری با صدام، دشمن ملت ایران را با شعارهای پرآب و تاب، به مرحله اجرا بگذارد، از همین خالی بودن عرصه از هر نوع رقیب نشأت می گرفت.به سادگی می توان فهمید که در صورت حضور یک عنصر هم وزن و شاید تا حدی وزین تر از رجوی در سازمان مثل موسی خیابانی - که به طور قطع رجوی نمی توانست او را مثل علی زرکش از میدان خارج کند-، دیگر فکر رهبری خاص الخاص را، رجوی باید از سر بیرون می کرد.
و در صورت حضور اشرف ربیعی که همسر مسعود رجوی بود، دیگر ازدواج های مکرر انقلابی رجوی و انقلاب ایدئولوژیک او از محالات بود؛ چون با هیچ دلیل و توجیهی نمی توانست اعضا و کادرهای سازمان، به خصوص همسر قانونی اش را تابع امیال خودش کرده و سازمان منافقین را از یک سازمان سیاسی نظامی به یک فرقه خطرناک مافیایی و مزدور تبدیل کند.
* چرا ابریشمچی زن خود را به عقد رجوی درآورد
در تاریخ 19 اسفند 63 اعلان ازدواج غیر مترقبه و حیرت انگیز نفر اول سازمان (رجوی) با همسر فرد دوم سازمان (ابریشمچی) توجه بسیاری را به این حادثه معطوف ساخت. مرکزیت سازمان در بیانیه خود کوشید تا اعضا و هواداران را برای جاانداختن شکل نوین رهبری آماده سازد. ظاهراً چنین نمایانده شد که این برنامه از مدتها قبل توسط رجوی در حلقه پیرامونش مورد بحث و پذیرش قرار گرفته بود و مدتها روی طراحی و چگونگی اجرای آن کار شده بود.
از همان مرحله آغازین اجرای این طرح کادرها در مقیاس وسیعی اقدام به تقدیس و ستایش و اعلام تسلیم در برابر رهبری نوین کردند. به رغم آشکار بودن جنبه غیرشرعی این ازدواج که قبل از سپری شدن مدت شرعی بین طلاق و ازدواج دوم زن انجام شده بود، در تبلیغات انبوه سازمان تلاش شد تا با تشبیه و استناد موضوع به اسلام و سنت پیامبر صورت مقدس نیز برای این اقدام پرداخته شود. حال آنکه شگفتی و تحیر ناشی از این ماجرای عجیب و بی سابقه وجوه عاطفی و انسانی ایجاد جدایی بین یک زوج دارای فرزند 3 ساله و تصاحب اقتدارگرایانه همسر یک دوست و همکار را نیز در اذهان برجسته ساخته بود.
* روایت خواهرزن اول از ازدواج سوم
مینا ربیعی خواهر اشرف ربیعی همسر اول مسعود رجوی که از سازمان جدا شده است. طی نشستی درباره بررسی انقلاب ایدئولوژیک درباره ماجرای ازدواج سوم رجوی میگوید: رجوی از اواخر پاییز 63 آمد در خفا انقلاب ایدئولوژیک را طراحی کرد. وی با فیروزه بنی صدر ازدواج کرده بودند و آن طور که آقای بنی صدر در نوشتههایشان بیان میکنند، یک ازدواج با نهایت عشق و علاقه و خارج از مسائل سیاسی بوده. (البته به ما این طور نگفتند و ما هم این طورندیدیم! که این مبحث جدایی دارد.) آقای رجوی در شرایطی که همسر خانم فیروزه بنی صدر بودند، در شرایطی که مهدی ابریشمچی و مریم عضدانلو زندگی مشترکی آن طور که خودشان در نشریاتشان اعلام میکنند، کاملاً موفق و بر مبنای علاقه با هم داشتند.
در چنین شرایطی تصمیم گرفتند که انقلاب ایدئولوژیک را طراحی و به اجرا بگذارند، ولی در پنهان. قبل از اینکه انقلاب ایدئولوژیک را اعلام کنند تحت عنوان اینکه رژیم نفوذی داخل سازمان فرستاده، بچهها را در منطقه کردنشین عراق خلع سلاح کردند و زندانهایشان را آماده کردند. دستبندها، شکنجهگران، نقابها و آن چشم بندها آماده شد و بعد از خلع سلاح بچهها تحت عنوان نفوذیهای رژیم 750 نفر را بازداشت و زندانی کردند. بعد از اینکه بچهها را زندان کردند، در اسفند ماه در درون تشکیلات مسئله انقلاب ایدئولوژیک را مطرح کردند و بعد از آن هم با برنامهای (که خود مبحث جدایی دارد) ترتیب جدایی مسعود رجوی و فیروزه بنی صدر را دادند و به فاصله کوتاهی بین مریم عضدانلو و مسعود رجوی اعلام ازدواج کردند.
کمتر کسی بود که این خبر را بشنود و با شگفتی برای چند روز به این مسئله فکر نکند. این چه معنایی دارد که آقایی که همسرش را دوست دارد از او جدا شود و آقای دیگری حتی بدون رعایت مسائل دینیاش که باید چهار ماه صبر کنند، که شاید این زوجین به هم برگشت کنند؛ شاید بخواهند ادامه دهند، بدون در نظر گرفتن این موارد ازدواجشان را اعلام کردند.
البته در اغلب انتقادات اعضای سابق سازمان و شورای مقاومت از منظر اخلاقی ابتدا و پیش از رجوی این ابریشمچی بود که آماج حملات اولیه واقع میشد که چرا و چگونه حاضر شده است از همسر خود به سود رفیق تشکیلاتیاش گذشت کند و به این موضوع تن دهد.