زیباترین منظره اى که خاطرم هست مراجعه برادران پرشور و حماسه آفرین و سرنوشت ساز همافر بود. می توان گفت پیوند ارتش با انقلاب را آنها شکل دادند.
در آن ایام هجوم سیل آساى نهادهاى مختلف مردمى به بیت امام قابل توجه بود که به نوعى بیعت و پیوستگى خودشان را به انقلاب و امام اعلام می داشتند. ما هر روز لیست و برنامه اى از نهادها و وزارتخانه هاى مختلف داشتیم که مسئولینش به صورت رسمى و دسته جمعى به حضور امام مشرف می شدند. و فردى به نمایندگى از طرف آنان پیامى را قرائت می کرد و اعلام همبستگى می نمود.
زیباترین منظره اى که خاطرم هست مراجعه برادران پرشور و حماسه آفرین و سرنوشت ساز همافر بود. می توان گفت پیوند ارتش با انقلاب را آنها شکل دادند. آنها برادران پرسنل نیروى هوایى بودند که قبلاً با مرحوم مفتح هماهنگى نموده و قرار بود که در حضور امام با لباس فرم رژه روند و اعلام رسمى همبستگى کنند. براى این کار مهم وسایلى مورد نیاز بود که این وسایل تهیه شد و برادران نیروى هوایى با لباس فرمشان به طور منظم از آن محیط تا مدرسۀ علوى رژه رفتند و من براى آنکه امام هم آماده شوند به ایشان مراجعه کردم. جالب آن بود که آن روز امام بر اثر خستگى ناشى از پذیرایى مستمر مردم تب داشتند و ما با شرمندگى به ایشان گفتیم که برادران نیروى هوایى از قبل وقت گرفته اند و امروز می خواهند به شما بپیوندند و اجازه می خواهند که شما از ایشان سان ببینید. امام با لبخند زیبا و صمیمیت و فروتنى خاصى اعلام آمادگى کردند. کسالت امام به حدّى بود که ما نگران این مسأله بودیم که یادم هست به مرحوم مطهرى رضوان اللّه علیه که در آنجا حضور داشتند، عرض کردم شاید امام با این حالت تب و کسالت نتوانند از یک نیروى حماسى و شجاع و فداکارى که این چنین خودش را در تاریخ ثبت می کند و به آغوش مردم برمی گردد، آنطور که شایسته است سان ببیند.
محسن رفیق دوست
منبع: برداشتهایى از سیره امام خمینى(س)، ج 1، ص 153.