در همان دوران حضوری فعال در مسجد داشت و پای ثابت راهپیمایی ها و تظاهرات مردمی بود. مدتی هم جهادگر در استان های سیستان و یلوچستان، کردستان، تهران و اردکان بود و به مرئم خدمت رسانی می کرد.
در تاریخ 1 بهمن ماه سال 61 سنگری تازه برای جهاد یافته بود، بدون معطلی به جبهه خود جوش دفاع مردمی در ممنطقه فکه شتافت.
و سرانجام در همین منطقه و عملیات والفجر مقدماتی؛ 22 بهمن سال 61 بعد از فرستادن بچه های باقی مانده به عقب، تنهای تنها با خدا همراه شد.
علی س سالها گمنام وغریب در فکه مانده تا اینکه چهارم اردیبشهت 74 در یکی از عملیات های جستجوی مفقودین پیکر پاکش حال استخوان هایی بیش نبود کشف در تشیع شد.
شهيد آثاري جواني شوخ طبع و در عين حال اهل عبادت و تعبد شبانه بود. در شب قبل از عملیات که در آن شهید شد ريش خود را حنا كرده و بر دستانش نوشته بود يا زيارت يا شهادت. او به رغم اصرار پدر مبني بر ادامه تحصيل معتقد بود جبهه بر تحصيل مقدم است. ميتوان در فرصتهاي بعدي به تحصيل پرداخت ولي شايد جبهه و فرصت شهادت ايثار و دفاع بگذرد و ديگر برنگردد.
وی در وصيتنامه كوتاه خود چنين مي نويسد: حال كه بعد از مدتها انتظار و تحمل تنگي نفس دنيا و فراق ياران، خدا توفيق شهادت تصميم نموده بنا به وظيفهاي كه دارم چند كلمهاي به عنوان وصيتنامه براي تمامي امت اسلامي مينويسم. چرا كه نوشتن وصيتنامه به ما نشان ميدهد، مسلمان بايد داراي زندگي هدف دار باشد. آن هدف نيز بايد آن قدر والا و پر اهميت باشد كه نه تنها خودش را فداي آن نمايد بلكه بعد از مرگ نيز همگان را به آن هدف فراخواند.
از تمامي مسلمين ميخواهم تحت لواي پرچم اسلام و قرآن با هم يد واحد بوده تا درسايه آن مقدمات ظهور حضرت مهدي (عج) فراهم آيد. بر مردم مسلمان به خصوص مردم ايران واجب است تا آخرين نفس از امام پشتيباني و پيروي نمايند . همه بايد بدانند اگر ميخواهند در دنيا و آخرت پيش خدا و خلق خدا سرافراز باشند راه پيروي از ولايت فقيه و جمهوري اسلامي را در پيش گيرند كه اين تنها راه سعادت و نجات است. از تمام دوستان ، آشنايان به خصوص اقوامي كه نتوانستم حقانيت امام و جمهوري اسلام را ثابت كنم معذرت ميخواهم و اميدوارم شهادتم بهترين برهان من در حقانيت ولي فقيه و جمهوري اسلامي باشد.