به گزارش دفاع پرس از یزد، روحانی شهید «حاج شیخ محمدجعفر اخوان رحیمی» بیش از 13 سال از عمرش را در غربت گذرانید و از شهری به شهر دیگر هجرت نمود تا مردم را ارشاد کند.
وی در سال 95 شهید شاخص روحانی استان یزد معرفی شد.
این شهید گرانقدر در سال 1322 در محله صاحب الزمان شهر زارچ در یک خانواده عمیقاً مذهبی به دنیا آمد. در کودکی نزد مادرش قرآن یاد گرفت. بر اثر فقر مادی نتوانست به مدرسه برود. پس از چند سال 2 سالی در اکابر درس خواند بر اثر عشق و علاقه ای که به طلبگی داشت در 14 سالگی به مدرسه علمیه خان رفت و در آنجا به فراگیری علم مشغول شد. هوش و استعداد وی زبانزد اساتید حوزه بود. در مدتی که درس می خواند به کار نیز مشغول بود.
در سال 1343 ازدواج نمود که ثمره آن، پنج فرزند می باشد او مبارزه خود را از 15 خرداد 42 شروع کرد. شجاعت و نترسیدن او از دشمن زبانزد همه مردم بود. در سال 1346 به شهر شیراز هجرت نمود و به محض رسیدن به مدرسه علمیه شیراز توسط چند روحانی نما لو رفت و توسط ساواک دستگیر و پس از چندی آزاد شد.
شهید اخوان رحیمی پس از چند سال به شهر بم هجرت کرد و در آنجا لحظه ای از تلاش و کوشش در جهت ارشاد و هدایت مردم باز نایستاد. از سال 1349 و اوایل 50 در شهر بم بسریردو در همین ایام بود که توسط دژخیمان شاه در بم دستگیر شد پس از آزادی به ابراهیم آباد رفت و تا اوایل 1351 در شهر ابراهیم آباد به ارشاد و هدایت مردم مشغول بود. در اوایل 1352 به شهر جوز از توابع شهربابک هجرت نمود و تا اواخر سال 1357 مشغول تبلیغ و ارشاد مردم بود و در آنجا به مبارزه پیگیر بر علیه رژیم و فرقه ضاله بهائیت پرداخت.
بهائیت نسبت به شهید اخوان رحیمی کینه و عداوتی عجیب داشتند زیرا دیگر این فرقه ضاله نتوانست در منطقه فعالیت کند و مردم را از مسیر حق منحرف نماید.
شهید اخوان رحیمی در اکثر تظاهراتی که در یزد برگزار می شد، حرکت می نمود. در قبل از انقلاب در حادثه تسخیر ساواک یزد فعالیت زیادی داشت. او در شهر جوز نیز لحظه ای از کوشش و تلاش در جهت افشای رژیم پهلوی مضایقه نمی کرد. در ایامی که در شهر جوز بود به شهر انار رفت و به تبلیغ پرداخت و مأموران پهلوی پس از شنیدن سخنان شهید اخوان رحیمی شبانه به خانه میزبان او ریخته و شهید اخوان را دستگیر نمودند و به ژاندارمری انار بردند. در همین موقع شهید اخوان از موقعیت استفاده نموده و مدارک و اسنادی که در جیب داشت و موجب لو رفتن عده ای از رفقایش می شد به همسر میزبانش تحویل می دهد و پس از چندی به علت اعتراض مردم انار و ترس دژخیمان از اهالی وی را آزاد کردند. در اواخر سال 1357 به بخ و گاریز از توابع شهرستان تفت رفت و به ارشاد مردم پرداخت و در همین ایام به حج مشرف گردید و از آن پس به شهر هرات رفتند. تمامی مردم هرات او را می شناختند و از صمیم قلب او را دوست می داشتند.
شهید رحیمی پس از شهادت آیه الله بهشتی و هفتاد و دو تن هم رزمانش، سراسر وجودش را غم و اندوه فراگرفته بود اما با این حال مردم را دلداری می داد و خود نیز نومید نبود زیرا امیدش این بود انقلابی که به قدرت لایزال الهی باشد به هیچ وجه از مسیر خود منحرف نگشته و نابود نخواهد شد. پس از چندی با به شهادت رسیدن دو یار عزیز امام برادر شهید حجه الاسلام باهنر و برادر شهید رجایی متوجه شد که درخت انقلاب احتیاج به آبیاری کند و از هرات به یزد آمد و پس از دیدار با حضرت آیه الله شهید صدوقی گفت: دعا کنید که خداوند شهادت را نصیبم سازد. و از طرف حوزه علمیه قم همراه با عده ای از طلاب عازم جبهه شد. او در خط مقدم جبهه گیلان غرب فعالیت می کرد و در آنجا رزمندگان را به نبرد تشویق می نمود و در خط مقدم نیز لحظه ای از تلاش و کوشش باز نایستاد. از این جبهه به آن جبهه رفت. شهید اخوان رحیمی در نامه ای به خانواده اش چنین می نویسد: اگر به شهادت رسیدم شما در تربیت فرزندانم کوشا بوده و با آن ها خوش رفتاری کنید و به آنان قرآن و احکام آن و نماز یاد بدهید تا در آینده فردی مفید برای اسلام و جامعه اسلامی باشند.
شهید اخوان رحیمی اولین روحانی شهید استان یزد سرانجام در روز چهارشنبه 7/7/1360 در حین انتقال از جبهه ای به جبهه ای دیگر همراه با چند تن از هم رزمانش بر اثر ترکش خمپاره مزدوران عراقی به لقاء الله پیوست و به آرزوی دیرینه خود که همانا شهادت بود رسید. آری او رفت و به لقاء الله پیوست.