به گزارش خبرنگار دفاع پرس از خوزستان، همسر شهید دشتی اولین شهردار شهید آبادان همانند سالهای خون وحماسه با شور و اشتیاق به بیان خاطرات جنگ می پردازد. شیر زن آبادانی همرزم همسرش بوده و هنوز هم در جبهه فرهنگی و اعتقادی در حال مبارزه است.
لباسهای همسر شهیدش به عنوان یک نماد گویا؛ به دیوار خانه نصب شده تا یادآور تاریخ خون و حماسه در عصر حاضر باشد هر چند که روح جهاد و حماسه در سراسر زندگی اش نمایان است.
وی به عنوان بانویی فداکار و ارزشی با اینکه در عرصه های مختلف اجتماعی فعالیت می کند ولی هرگز برای این کار پولی دریافت نکرده است و همه را به قصد رضای خدا و به یاد شهیدش و آنچه در دوران دفاع مقدس آموخته به کار بسته است.
هنوز در همان فضا با گذشت 35 سال از شهادت همسرش زندگی می کند، بانویی که با وجود فرزندان خردسال و بارداری تعلیم نظامی می بیند و تا لحظه شهادت در کنار همسرش از وطن خویش دفاع می کند.
همسر شهید دشتی در واحد فرهنگی دفتر امام جمعه، در کمیته امداد و در مجتمع کم بینایان نیز به تازگی خدمت می کند، سه روز در هفته در دفتر فرهنگی امام جمعه به انجام امور فرهنگی، رسیدگی به ایتام و ترویج ارزش های اسلامی می پردازد و در کمیته امداد به رسیدگی و ارائه مشاوره به زوج های جوان و رفع اختلافات خانوادگی می پردازد و همچنین در مجتمع نابینایان به رسیدگی و کمک در فراهم آمدن و برطرف کردن نیازهای معلولان این مجتمع همت می گمارد.
در این مجال گفتوگویی با کبری آتش پنجه همسر شهید دشتی اولین شهردار آبادان در مورد نقش و حضور بانوان در روزهای آغاز جنگ ترتیب دادیم که در شرح آن در زیر می آید:
با توجه به فضایی که انقلاب برای حضور بانوان درجامعه اسلامی فراهم آورده بود و با پیشنهاد حسین آتش پنجه برادرم که در هلال احمر مسئول بود دورهای مقدماتی، پیشرفته و بیمارستانی هلال احمر را به همراه تعدادی از خواهران آموزش دیدیم و نیز مباحث قرآنی و عقیدتی را نیز در مسجد مهدی موعود(عج) آبادان فرا گرفته بودیم.

آغاز جنگ
البته قبل از پیروزی انقلاب اسلامی هم «مسجد» مرکزی برای فعالیت های انقلابی بود و به ویژه از حضور سخنرانانی همانند شهید مطهری (ره)، شهید مفتح و شهید بهشتی بهرهمند می شدیم و همین سخنرانی ها نقش اساسی در روشنگری و بیداری مردم علیه نظام ستم شاهی ایفا می کرد.
روزهای اولی که عراق شهرمان را مورد هدف قرارمی داد، هرگز باورمان نمی شد که جنگ رخ داده است.
تشکیل بانک خون
در کمال ناباوری و در حالی که شکه از وقایع روزهای اول جنگ بودیم، یادگیری دوره های کمک های اولیه در آن شرایط نامساعد و جنگی به فریادمان رسید. تعدادی از خواهران به کمک مجروحان پرداخته و عده ای نیز از افراد داوطلب که همگی بانوان امدادگر بودند شروع به خون دادن کردیم.
در بین بانوان تعدادی باردار بودند که خون می دادند. با ذخیره کردن گروه های خونی بانک خون تشکیل دادیم.
تهیه مواد منفجره و آتشزا، جمع آوری پارچههای سفید برای کفن شهدا، جمع آوری و بسته بندی مواد غذایی که مردم به مسجد می آوردند و ... از دیگر فعالیت های نیروهای مردمی مستقر در مسجد به همت خواهران بود.
شرایط نامساعد افراد ناتوان در ابتدای جنگ
افرادفلج، نابینا و ناشنوایی در شهر بودند که در هنگام بمباران باید آنها را به جای امن منتقل می کردیم. روزهای اول جنگ ابتدا آنها را به مسجد مهدی موعود (عج) می بردیم ولی پس از گذشت چند روز ترتیب انتقالشان را با همکاری نیروهای مردمی به خارج از شهر آبادان دادیم.
وضعیت افرادکر و لال در هنگام بمباران از بقیه ناراحت کننده تر بود چرا که از شدت اضطراب لباسهایشان را تکه تکه می کردند.
مسئولیت تهیه غذای 600 رزمنده با بانوان بود
600 برادر رزمنده در مسجد رفت و آمد داشتند و مسولیت تامین غذا و تدارکات آنها با خواهران بود.
از برادران سپاه خواستیم برای ما در انتهای مسجد آشپزخانه درست کنند و حدود 80 خواهر در امر تهیه غذا برای رزمندگان شبانه روزی کار می کردیم.
مردم که متوجه حضور نیروهای رزمنده در مسجد شده بودند دامهایشان (گوسفند و مرغ) را قبل از خروج از شهر یا حتی در صورت ماندن در شهر به مسجد می آوردند که بعضی روزها مجبور بودم 150 مرغ راسر ببرم زیرا حیوانأهای زبان بسته با حملات دشمن از ترس جان می دادند.
هر غذایی که درست می شد به صورت ساندویج تهیه می شد. حتی برنج را نیز لای نان به صورت ساندویج میپیچیدیم تا راحت تر بتوانند در صحنه نبرد؛ رزمندگان استفاده کنند. البته باید بگویم مردم آبادان و خرمشهر به دلیل وجود گمرگ و امکاناتی که قبل از جنگ داشتند روزهای بسیار سختی را در روزهای ابتدای جنگ و بعد از آن می گذراندند.
خواهران امدادگر
تعدادی از خواهران امدادگر هلال احمر در سه شیفت کاری مجروحان جنگ را مداوا می کردند. خواهرانی همانند کریمی و علم الهدی دست هایشان را می شستند و به جراحی آسیب دیدگان جنگ می پرداختند و نه تنها جسمشان را التیام می بخشیدند که با حضور بانوان محجبه و معتقد روح رزمندگان نیز به آرامش رسیده و ابراز می کردند که از دیدن برخی پرستارها که حجاب و رفتاری اسلامی ندارند ناراحت هستند. تازه انقلاب پیروز شده بود و هنوز پرستاران بی حجابی در بیمارستانها بودند.
روزها آشپزی در مسجد و شبها کشیک در بیمارستان داشتیم و هر روز به صورت نوبتی جاهایمان را با یکدیگر (خواهران) عوض می کردیم. تنها دلخوشی خواهران دیدن آلبوم های عکس خانوادگی بود که به عنوان تنها یادگار از خانه هایشان آورده بودند. گاهی اوقات رزمندگانی که از خط مقدم می آمدند و خبر از پیشرویهای رزمندگان اسلام می دادند جزء بهترین ایام حضور خواهران در بیمارستان محسوب می شد.
انتهای پیام /191