وصیت سردار شهید «جواد رهبر دهقان» خطاب به همسرش؛

زینب جان! در دنیای دیگر زحمات تو را جبران خواهم کرد

کد خبر: ۲۳۲۱۶۴
تاریخ انتشار: ۰۸ فروردين ۱۳۹۶ - ۰۱:۰۰ - 28March 2017

 به گزارش خبرنگار دفاع پرس از البرز، حضرت امام خمینی (ره) در مورد اهمیت مطالعه وصیت نامه های شهدا می فرماید: «اين وصيت نامه هايي را  كه اين عزيزان می نويسند، مطالعه كنيد. پنجاه سال عبادت كرديد و خدا قبول كند، يك روز هم يكی از اين وصيت نامه ها را بگيريد و مطالعه كنيد و تفكر كنيد».

وصیت نامه سردار شهید جواد رهبر دهقان

تاریخ تولد: 1341.3.2

تاریخ شهادت: 1365.4.17

بسم الله الرحمن الرحیم

به نام خداوند صاحب جلال و بزرگی، خداوند کریم و غفار، خداوند محمود و خالق یکتا.

خدایا! با نام تو این عبد فقیر و ذلیل و مسکین و بی چیز چند خط به عنوان وصیت نامه می نویسم، اما چه وصیت کنم؟ خدایا! من در مقابل عظمتت هیچم، پس چگونه می توانم به عــده ای از بندگان تو وصیتی داشته باشم، در حالی که از نافرمانی تو عرق شرم بر جبینم نشسته است. خدایا! تو چه قدر مهربان و بزرگی، مهربان تر از تو به حال خودم کسی را نمــی شناسم و سخت شرمنده ام که در حق این خالق لطیف چه بدی ها که نکرده ام. خدایا! چه قدر شرمنده ام که با تمام نافرمانی ها، گناه ها و عصیان ها، باز هم به من لطف و کرم داری. الهی! من چه چیز دارم که به واسطه آن مرا داخل  بندگان  پاکت  گردانیدی.  همه اش از توست،  جبهه آمدنم، جنگیدنم، رزمم و شهادتم؛ همه و همه کرامت توست، من هیچم و هیچ چیز ندارم. خدایا! با تمام بند بند اعضایم دست به خوان گسترده رحمتت دراز کردم؛ ای کسی که رحمتت بر غضبت سبقت دارد، مرا جزو بندگان هدایت یافته ات  قرار بده.

خدایا! تو زشتی های مرا در این دنیا پوشانده ای، وای و صد وای اگر روز محشر مرا رسوا کنی. خدایا! تو خود به ما آموختی که «غفار» صدایت کنیم، تو خود گفتی مرا بخوانید، تو خود گفتی در هیچ صورت از رحمت من ناامید نشوید و من صدایت می کنم که ای غفار به تو پناهنده شده ام، پناهنده خودت را مران.

خدایا! در پیشگاه تو روسیاهم، سیاهی رویم را با سرخی خونم پاک کن و مرا پاک از دنیا ببر. دنیا بماند برای کسانی که طالبش هستند. خدایا! برای رسیدن به تو هیچ چیز و هیچ عملی در خود ندیدم، مگر جانی که تو به من دادی و من همین جان را برای رسیدن به تو به درگاهت آورده ام، ترا به بزرگی ات قسم می دهم که این هدیه آلوده را قبول نما. الهی آمین.

و چند خطی هم می نویسم برای کسانی که بعد از من این نامه را می خوانند، بنده خدا باشید. بهترین کلامم را باید از جنـازه ام، اگر آن را دیدید، بشنوید که این همان جوادی بود که تا دیروز در بین ما بود و صحبت می کرد و غذا میخورد و... هم اکنون ساکت و بی حرکت به شما می گوید: عاقبتی جز مرگ بیدارمان نمی کند، دنیا برای هیچ کس باقی نیست و بیـچاره کسی که به این فانی دلبند باشد. کمتر برای بهتر خوردن، بهتر پوشیدن و بهتر خوابیدن تلاش کنید، به هیچ کدام، هیچ وقت نخواهید رسید چرا باید برای چیزی که انسان بالاخره به آن نمی رسد، تلاش کرد، همه اش بیهوده است. می نویسم بیدار شوید، گناه نکنید که عذاب خدا سخت است. می نویسم این انقلاب، بـزرگ ترین نعمت خدا و رهبر بزرگ آن نیکوترین هدیه خدا به ما است. با تمام جان و مال و زندگی خود از این رهبر حمایت کنیم، از این نماینده حاضر امام زمان (عج) حمایت کنیم. نـمی خواهم کسانی که به هر نحو مخالف روح خدا هستند و مخالف انقلاب هستند در هر مراسمی که به عنوان یادبودی از من گرفته می شود، شرکت کنند، مگر این که چشم باز کنند و حقایق را درک کنند و مسیر حرکت خود را تغییر دهند.

چند جمله هم برای خانواده ام می نویسم: پدر جان، مادر عزیز، به شما هیچ چیز نمی توانم بگویم، مگر این که شرمنده و خجالت زده از روی تان هستم که نتوانستم حق شما را که بر گردنم داشتید از عهده بخش کودکی اش هم برنیامدم، فقط از شما بخشش می خواهم. اگر خدا شهادت را برایم عنایت کند، مرحمتی است که در حق شما داشته است. به اذن خدا در دنیای دیگری جبران زحمت های شما را خواهم کرد. خواهر محبوبم، برادران خوبم، برای شما هم برادری شایسته نبودم و حق برادری را ادا نکردم و از شما معذرت  می خواهم. همه شما را به حرکت در مسیر اسلام و قرآن سفارش  می کنم. در اعمال نیک همیشه ثابت قدم باشید و تا آخرین لحظه عمر خود دست از حمایت انقلاب و امام و جنگ، تا پیروزی اسلام بر کفر برندارید. از تمام فامیل و کسانی که بر گردنم حقی دارند عاجزانه می خواهم که حلالم کنند.

همگی تان را به حضور در جبهه های جنگ و ادامه دادن راه شهدا سفارش می کنم. مقداری مال دنیا به صورت امانت الهی داشتم که وصیت کرده ام چه کنند و فرستاده ام که به دست دوست خوبم «محمود بابایی» برسد. اگر جنازه ام را آوردند کنار مزار مطهر شهید «رضا فتحی» قرار دهید.

خدایا، خدایا، تا انقلاب مهدی (عج) حتی کنار مهدی خمینی را نگهدار.

* نامه ای به همسر عزیزم؛

بسم الله الرحمن الرحیم

زینب خوبم، زینب محبوبم، ای همه بزرگوار عزیزم، بارها برای تو در نامه هایم حرف زده ام، با این حال این چند خط را هم می نویسم.

ای شریک خوب و مهربان من در این چند سال، خداوند در مورد تو محبوب خیلی حق بر گردنم گذاشته که از عهده بخش کوچکی از آن نیز بر نیامده ام. اِن شاالله که مرا می بخشی. زینب جان، تو قبل از این که برای من همسر بوده باشی، معلمی هستی دلسوز و مهربان. من خیلی از تو چیز یاد گرفتم و از خداوند به خاطر نعمت وجود تو شکرگزارم.

زینب جان، به اذن خدا در دنیای دیگر جبران زحمت های تو را خواهم کرد و از خجالت رویت بیرون می آیم. در تربیت فرزندمان، فاطمه عزیز، کوشا باش. فاطمه باید یک مؤمنه کامله انشاالله مثل مادرش باشد. دوست دارم فاطمه خیلی از حیث درس های الهی بالا رود و این میسر نیست مگر با کوشش های تو. در آینده به فاطمه بگو: «پدرت برای سربلندی اسلام ما، برای ادامه راه حسین (ع)، برای رضای خدا و اطاعت از خمینی کبیر به جبهه رفت و شهید شد».

از شما هم توقع دارم که درس خود را هم ادامه دهید که حتماً می دهید. زینب و فاطمه در زندگی، فاطمه زهرا(س) را سرمشق و الگوی خود قرار دهید.

زینب جان، بعد از شهادتم حتماً باز هم به اذن خدا با شما خواهم بود.

انتهای پیام/

نظر شما
پربیننده ها