به گزارش خبرنگار فرهنگ و هنر
دفاع پرس، در سالروز رحلت عالم ربانی آیت الله نورالدین اراکی (عراقی) به تبیین مبارزات سیاسی این فقیه و عالم نورانی در طول حیات وی به خصوص نهضت مشروطه میپردازیم.
در سال 1287 هجری قمری در شهر اراک که از گذشته خاستگاه دانشوران، متفکران و ادیبان بوده است و بزرگانی نظیر آقا ضیاء الدین عراقی، آیت الله العظمی اراکی و امام خمینی رحمه الله علیه را در خود پرورش داده در خانواده سید محمد شفیع اراکی فرزندی به دنیا آمد، که او را «نورالدین» نامیدند.
دوران کودکی وی، زیر نظر پرورش های اخلاقی پدری پارسا و دانشور و عواطف مادری با ایمان سپری شد و با راهنمایی پدرش در مدرسه سپهسالار که از مهم ترین و مشهور ترین مراکز آموزشی اراک به شمار می رفت، تحصیلات مقدماتی را آغاز نمود و در این مدت از محضر استادانی استفاده کرد که مشهورترین آنان، آخوند ملا محمد امین از برجسته ترین فضلای نیمه دوم قرن سیزدهم و اوایل قرن چهاردهم اراک به شمار میرفت ودر فقه، اصول، معانی، بیان، منطق،کلام و حکمت صاحب نظر و نکته سنج بود.
سپس آقا نورالدین براى ادامه تحصیل، به عراق رفت و 7 سال در حوزه علمیّه نجف اشرف، مشغول تحصیل شد. وی مراحل تحصیل خود را با جدیت وسخت کوشی، هوش و ذکاوت بالایی، تا رسیدن به درجه اجتهاد، پشت سرنهاد. استادان حوزه علمیّه نجف، او را فردى مهذّب و داراى استعدادى فوق العاده یافتند. فرزندان آیت الله حاج آقا محسن اراکى به نام هاى حاج آقا محسن و حاج آقا مصطفى، از همدرسان وى بودند، ولى هیچ کدام موفق نشدند از نظر علمى به پایه آقا نورالدین برسند.
پس از اقامت در نجف با درجه اجتهاد، به زادگاه خود بازگشت و برای مدت زیادی یگانه مرجع امور و شئون مردم شد. صحبت از این عالم فرزانه شاید در قالب کلماتی اندک نگنجد؛ اما می توان قسمت کوچکی از زندگی سیاسی و دینی فقیه بزرگوار را بازگو کند.
آقا نورالدین در زمان حیات خود هرگز زبان به کرنش کسی باز نکرد و توصیف از غیرلایقی نکرد، همه حتی اقلیت های مذهبی او را به شدت دوست داشتند و او را سایه ای از مهر و برکت بر خود می دانستند. سرسلسه زاهدان و عابدان زمان بود و به شیوه جد طاهرش اما م زین العابدین علیه السلام به یاری ستمدیدگان و مستضعفین عصر خود اهتمام می ورزید.کوه و کاه در مقابلش یکسان بود و از این رو هیچگاه گرد جمع کردن ثروت نگشت، هرگز در خانه اش صورتی از حساب در کار نبود و آنچه می رسید به رایگان می بخشید. او هرگز اقبالی به صاحبان زراندوز نداشت و فقط رضای رودگار عالم را طلب می کرد. آقا نورالدین فردی با بسیار خوشرو و دارای متانت طبع مثال زدنی بود.
این عالم فرزانه به دلیل بلندنظری خاصی که داشت، هنگامی که میان دانشمندان و علما اختلافی پیش می آمد از هر دو گروه کنیه ای به دل نمی گرفت و یا آنها را طرد کند؛ بلکه با حکمت و اندیشه والایی که داشت به داوری می پرداخت.
آیت الله سید نورالدین اراکى آگاهى، معرفت و تقوا را با یکدیگر جمع کرد و در اعمال و رفتار خویش نشان داد.
او مقتضیات زمان و موقعیت اجتماعى ـ سیاسى و شرایط جامعه را در تصمیم گیرى هاى خود در نظر داشت و به این بُعد بسیار اهمّیت مى داد و همواره بر این اندیشه بود که کار خوب باید در فرصت مناسب انجام گیرد و اگر در غیر وقتش صورت پذیرد، نتیجه مطلوبی نمى دهد و بار منفى در پی خواهد داشت.
وى در برخورد با گروه هاى فکرى و افرادى که از لحاظ اندیشه و نگرش ها با او همفکر نبودند، دیدى وسیع، فکرى روشن و بصیرتى ویژه داشت و با دیدى خوش بینانه، به واقعیت ها مى نگریست و به هنگام بروز اختلاف بین دانشمندان، حُسن نیت و پاکى طینت و وسعت نظر را مدّنظر مى گرفت و به داورى مى پرداخت. این ویژگى موجب مى شد که آن دو گروه مخالف از لحاظ فکرى به هم نزدیک گردند و بر فرض تفاوت در برداشت ها و نگرش ها، وفاق و حُسن ظن را مدّنظر قرار دهند و بر اساس عقاید موهوم و تفکّرات عبث و نفرت هاى بیجا، هم دیگر را طرد نکنند.
آقا نورالدین به دلیل کمالات معنوى و پیمودن مسیر حق و انس با مردم، پایگاه اجتماعى مهمى در اراک و توابع استان مرکزى به دست آورد و اقشار گوناگون مردم، تکریم وى را وظیفه خود مى دانستند.
قاطعیت در بیان و اجرای احکام، عدم سختگیری های بی مورد به جوانان و اعتلاء بخشیدن به روحیه ورزشکاران و پناه بودن برای مستضعفین و محرومین علت عمده محبوب القلوب بودن این مرجع و فقیه جلیل القدر نزد مردم بود. مردم از شدت علاقه اى که نسبت به وى داشتند، تا مدتها بعد از ارتحالش، تصویرش را در خانه هاى خود نگاه مى داشتند و پس از نماز صبح بر آن بوسه مى زدند.
به دلیل همین پایگاه مردمى و مذهبى خاصى که آقا نورالدین داشت، سران دولتى و نظامى وقت درباره اصلاح امور اراک، در تنگناها به او رجوع مى کردند و اگر مى خواستند براى حفظ امنیت و ثبات شهر، مردم را به همکارى فرا بخوانند، از نفس گرم و مؤثر این مجتهد والامقام استمداد مى طلبیدند. در 1289سال هجری قمری تمامى شهرهاى واقع شده در مسیر کرمانشاه - تهران غارت شد؛ امّا چون آقا نورالدین بین مردم و مأمورین ارتباط برقرار کرد، تا امنیت اراک را تأمین کنند، این شهر از تعرّض و غارت مصون ماند.
سالار الدوله، پسر سوم مظفرالدین شاه که در سال 1315 هجری قمری به حکمرانى کرمانشاه منصوب شد، در ماجراى مشروطه به حمایت از محمّدعلى شاه برخاست و عدّه اى از طوایف نواحى غربى به او پیوستند؛ زیرا نوید غارت شهرها را به آنان داده بود. این افراد ضمن تعدّى فراوان به مردم کنگاور، نهاوند و ملایر به غارت آبادى هاى مسیر پرداختند و راهى اراک شدند. سالار الدوله مردم را تهدید مى نمود که اگر با وى همراهى نکنند، با 6000 نفر پیشقراول، اراک را مورد یورش و غارت قرار خواهد داد.
بنا به گفته میرزا کریم خان صدیق الممالک ـ که در آن موقع نایب الحکومه اراک بود ـ آقا نورالدین هیأتى از رجال شهر را فرا خواند و از آنان خواست راهى براى جلوگیرى از غارت و یغماى اراک بیابند. در این مجلس مشورتى، تصویب شد که میرزا کریم خان به اتفاق سه نفر دیگر به نزد سالار الدوله برود و از طریق مذاکره با وى، از تهاجم افرادش جلوگیرى کند. سالار الدوله تقاضاى آذوقه و علیق کرد.
طبق دستور آقا نورالدین، بار دیگر با حضور افراد سرشناس، جلسه اى تشکیل و مقرر شد با کمک عده اى از افراد خیّر، هزینه تهیه آذوقه و علیق جمع آورى شود. این کار انجام شد و امکانات لازم تدارک دیده و تحویل سالار الدوله داده شد. او هم دستور داد نیروهایش از کنار شهر اراک عبور کنند و به هیچ عنوان داخل شهر نشوند.
شخصى به نام «عرب جارچى» بى شرمانه و با کمال گستاخى، قرآن کریم را آتش زد. مردم به نشانه انزجار از این حرکت توهین آمیز که بوى کفر و ارتداد مى داد، مغازه ها را تعطیل کردند و مسؤولین دولتى را به عکس العمل در مقابل این جنایت فرامىخوانند، که کوشش آنان ثمرى ندارد؛ لذا به آقا نورالدین متوسل مى شوند. ایشان فرمان مى دهد مسؤولین حکومتى، عرب جارچى را دستگیر کنند و چون آنان عذر آورده و مى گویند گریخته است، آقا قبول نمى کند و مى فرماید: فرار یعنى چه؟! او را باید به نزد من آورید. آنان چنین مى کنند. آقا در گفت و گویى کوتاه او را مورد بازجویى قرار مى دهد و چون اعتراف مى کند با اختیار و بدون فشار و اکراه این کار را کرده است و تیره روزى و شقاوت او به اثبات مى رسد و تلاش هاى آقا نور الدین براى کاهش جرم او و تبرئه وى به طریق شرعى، بى نتیجه مى ماند، دستور اعدام او را مى دهد؛ زیرا وى علاوه بر اهانت به ساحت مقدس کلام وحى، از مذهب تشیع روى برگردانده و به فرقه ضالّه بهائیت روى آورده بود. حضرت آیت الله اراکى در رساله کوچکى که در خصوص تفسیر القرآن و العقل و مؤلّفه نوشته، این جریان را یادآور شده است.
آقا نورالدین به تاسی از پیامبر اکرم صلی الله و آله وائمه معصومین علیه السلام، در مزرعه خود به شغل کشاورزی مشغول بود و هرگز درخواست افرادی را که حاضر بودند به دلیل شرایط زندگی سخت آن عصر به وی کمک نمایند، را قبول نمی کرد.
جلوه هاى فریبنده دنیاى ناپایدار قادر نبود در روح پاکش اثرى بگذارد. او نسبت به آنانى که از راه جمع آورى ثروت شهرتى به دست آورده بودند و گاه موازین شرعى را در ثروت اندوزى رعایت نمى کردند روى خوش نشان نمى داد و بر عکس، با کارگران و کشاورزان و اقشار سطح پایین جامعه بسیار صمیمى بود. اگر اشخاصى تنها براى انگیزه هاى شخصى، مبالغى تقدیمش مى کردند، قبول نمى کرد تا نیّت واقعى آورنده آن پول مشخص شود.
در مواقعى که زمینه اعمال نفوذ از سوى دنیا طلبان و زورمندان فراهم بود، به نحوى برخورد مى کرد که این گونه افراد تحت تأثیر صلابت معنوى و قاطعیت او قرار بگیرند و از اجراى مقاصد خویش عقب نشینى کنند. او هنگامى که براى جهاد با متجاوزان از اراک خارج شد، مردم به قدر توان خود اندوخته هاى اندک خویش را تقدیم ایشان کردند او نیز با روى باز و کمال امتنان، وجوه ناچیز آنان را پذیرفت؛ ولى وقتى یکى از صاحبان زر و زور مبلغ قابل توجهى براى وى فرستاد، آن را قبول نکرد. اصرار آنان نیز ثمرى نبخشید.
در اوایل به حکومت رسیدن رضاخان، مالیاتى براى انگور وضع مى شود. کشاورزان از این اقدام دولت ابراز تنفّر مى نمایند. روزى پس از اقامه نماز جماعت ظهر و عصر، آقا نورالدین همراه گروهى از ریش سفیدان محل از مسجد بیرون مى رود و در بین راه خانه، صحبت از مالیات انگور پیش مى آید. فردى به نام ملاّ على مى گوید: خوف آن را دارم که وقتى همسر و فرزندانم از باغ بیرون مى آیند، مأموران دولتى آنان را تفتیش کنند و خطراتى متوجه اهل خانه ام باشد. آقا نورالدین مى گوید: ملاّعلى، چه مى گویى؟! او ماجرا را بیان مى کند و آقا نورالدین به محض این که به خانه آمد، نامه اى شدید اللحن نوشت و براى دست اندرکاران وضع مالیات به تهران فرستاد. اقتدار سیاسى و نفوذ اجتماعى وى موجب شد که نامه اش اثربخش شود و مالیات انگور لغو شود.
در محرم سال 1334 هـجری قمری، آتش جنگ جهانى اول به سوى ایران شعله ور شد. انگلیسى ها جنوب و غرب ایران را اشغال کردند. سید نورالدین فتواى جهاد داد و به میدان نبرد شتافت. او با این حرکت مقدّس، روح شهامت و مقاومت را در حوزه هاى علمیّه و امت مسلمان دمید. بینش عمیق و فرجام نگرى آقا نورالدین در این حرکت مقدس، مورد تحسین رجال سیاسى آن زمان قرار گرفت و وى را به عنوان عالمى روشن ضمیر و آشنا به مقتضیات زمان، مورد تکریم و تحسین قرار دادند.
او در حالى زادگاه خویش را براى جهاد ترک گفت که در اوج شهرت اجتماعى قرار داشت. به قول خودش: اگر حرکت نمى کرد، عدّه اى تصور مى کردند علما به دیگران مى گویند در جهاد شرکت کنید، ولى خود به آن عمل نمى کنند.
آقا نورالدین از اراک به قم مى رود و از آن جا به اصفهان و سپس به کرمانشاه مى رود. او مدّتى در عتبات عالیات، کرکوک و موصل مى ماند و سپس به اسلامبول مى رود. او 6 ماه بعد، به حلب مى رود و پس از مدّتى به اسلامبول برمیگردد و توسط کشتى انگلیسى ها به باطوم (از توابع ترکیه) انتقال مى یابد.
او مدتى در باطوم و تفلیس ماند. سرانجام روس ها ایشان را به ایران بازمى گردانند. این سفر آقا نورالدین 39 ماه به طول انجامید. آیت الله شریعت اصفهانى، آیت الله سید محمّد تقى خوانسارى و آیت الله سیّد ابوالقاسم کاشانى نیز در این سفر حضور داشتند. آقا نورالدین در اوائل جمادى الاول سال 1337 هـجری قمری به زادگاه خویش بازگشت. جمعیت زیادى که از اراک تا ابراهیم آباد، در کنار جاده به استقبال او آمده بودند، وقتى سیماى پر صلابت آقا را مشاهده کردند، اشک شوق مى ریختند و از شدّت سرور و شادى در پوست خویش نمى گنجیدند.
حضور آقا نورالدین به درس و فقه ختم نمی شود. موضوع مهمی که در زندگی پرفروغ ایشان درخشندگی خاصی دارد به جنگ جهانی اول بازمیگردد. زمانی که دامنه جنگ بین المللی اول به ایران می رسد و انگلیسیها و روسها به این مملکت حمله ور می شوند شخصیتهای بزرگ دینی از جمله آقانورالدین در مقام دفاع برآمده علاوه به صدور فتوای اقدامات دفاعی به همراه مردم اراک به بیرون شهر رفته و عزم جهاد و دفاع می کند. این بزرگوار در مدت سفر خود زمان را از دست نداده و آیات کریمه قرآن را از دیدگاه عقل سلیم مورد بررسی قرار داد و در تفسیری که به رشته تحریر درآورد و مطالبی را که مطابق با عقل است، توضیح داد.
در طول 63 سال عمر با برکت آقا نورالدین بالغ بر 120 اثر و دستنوشته از جمله رساله نورالایمان، اصول عقاید، دعای صباح امیرالمومنین و سفرنامه بعض الحالات به یادگار مانده است.
آقا نورالدین که مرجع دینی مردم اراک و جهان تشیع بودند و سالیان دراز به ارشاد مردم و حل مشکلات آنان مشغول بودند سرانجام در ظهر جمعه هفتم رجب سال 1341 ه ق به سوی سرای جاوید شتافت و درجوار قدسیان و عرشیان آرام گرفت. پیکر پاکش با شکوه هرچه تماتر تشییع و در قبرستان اراک به خاک سپرده شد. بعدها «کربلایی جعفر بارفروش» با کمک مردم بقعه ای برمزار آن عالم عامل احداث کرد. گنبد و بارگاه آن فقیه نامدار، مردم را به یاد خاطرات معنوی می اندازد، مردمی که هنوز هم خاطرات اورا با عشق و ارادت و با هاله ای از روحانیت بر زبان جاری می سازند.
انتهای پیام/ 171