به گزارش گروه سایر رسانه های
دفاع پرس، مقاومت خرمشهر در مهر و آبان 1359 یکی از زیباترین مقاطع تاریخ معاصر ما و نیز از بینظیرترین مقاومتهای مردمی در جنگهای شهری جهان است. این 34 روز مقاومت در این سه دهه اخیر بسیار دستمایه نویسندگان، شعرا، سینماگران و بسیاری از هنرمندان قرار گرفته است. برخی توانستهاند حق مطلب را ادا کنند و برخی از عهده انعکاس زیباییها برنیامدند.
محمدحسین لطیفی، کارگردانی که تا پیش از سال 1385 در کارنامه خود فیلم دفاع مقدس نداشت، «روز سوم» را روی پرده برد و مورد ستایش مخاطبان و منتقدان قرار گرفت. پنجمین فیلم بلند سینمایی محمدحسین لطیفی، روایتگر مقاومت خرمشهر و نقالی مظلومیت مردم ایران در دفاع از خاک خود، یک ملودرام تمام عیار است، از این رو خواص فهم و عامه پسند. با او در شرایطی گفتوگو کردیم که در حال ساخت نهمین فیلم بلند خود بود و نیز همچنان دلتنگ خرمشهر برای ساخت سریالی که حقِ مطلب را ادا کند.
سینمای ما اسمش سینمای جنگ است یا سینمای دفاع مقدس؟
من سینمای جنگ را قبول ندارم. چون تقابل ما با عراق، دفاع مقدس بود؛ دفاع مظلومانه. زمانی ساخت مجموعهای درباره دفاع مقدس به من پیشنهاد شد. گفتند بچههای ما میرفتند در خاک عراق و پشت کُردها و از آنجا دور میزدند. گفتم نه، این را وارد قصۀ من نکنید. من توی خاک عراق را نمیسازم چون قداستش این است که من اول خاک خودم را بسازم. هروقت در مورد خاک خودم تمام شد، بعد. ما چون در جنگ مظلومیت داشتیم، اسمش میشود دفاع. این کلمه «دفاع» را شخصا قبول دارم. اگر کارِ دفاع مقدسی باشد من حاضرم هر کاری بکنم ولی با مقوله جنگ کاری ندارم.
سینمای دفاع مقدس ما چقدر با سینمای جنگ در دنیا متفاوت است؟
سینمای جنگ آمریکا با ما متفاوت است چون دنیایشان متفاوت است. آنها با سینمای جنگشان میخواهند خودشان را به رخ بکشند که ما چه قدرتی هستیم. وقتی همه روی کول همدیگر بودند، ما در جنگ دوم جهانی چه کردیم. ما آن حرکت را کردیم، ما اینطور عمل کردیم، ما بردیم. یعنی همیشه از موضع قدرت حرف میزنند.
مختصات این ژانر که یک ژانر عمومی است چیست و سینمای دفاع مقدسِ مدنظر شما چه ویژگیهایی دارد؟
دو تا کلمه است که به هم وصل هستند و همه چیز را داخل خودشان دارند: «دفاع مقدس». اولا مقدس بودنش یکی بهخاطر دینش است، یکی بهخاطر خاکش. امکان دارد طرف ارمنی باشد، زرتشتی باشد ولی خاکش برایش مقدس است. پس وقتی «مقدس» دفاعی میشود، مظلومیت داخلش هست. ما در این سینما میتوانیم یک فصلی از ظلمی را که در این جنگ صورت گرفته به نمایش بگذاریم.
ژانر سینمای دفاع مقدس از چه زمانی شروع شد؟ آیا «مرز» جمشید حیدری آغازگر این سینما بود یا این که با آزمون و خطا شکل گرفت؟
سینمای دفاع مقدس ما با فیلمهای پارتیزانی شکل میگیرد. یعنی منشا این سینما در فیلمهای پارتیزانی اروپایی است. ما بر اساس آن فلسفه و آن موجودیت، یک جنس اسلامیاش را ساختیم. دفاع ما هم دفاع یک گروه کم در مقابل یک قدرت زیاد بود. این سینما به پاس غیرت، شرف، خاک و ایمان شکل گرفته است.
فیلم دفاع مقدس که در دهه 60 ساخته شده با فیلمی که در دوره حاضر ساخته میشود چقدر تفاوت دارد؟ شاخص کدام فیلم جنگی بوده؟ مثلا نوع نگاه پوراحمد در «اتوبوس شب» یا نوع نگاه یک کارگردان دهه شصتی؟
شما یک تنۀ درخت را در نظر بگیرید. این درخت بالا میآید، شاخهشاخه میشود و بعد به ریزشاخهها میرسد و بعد میرسد به برگها. همه اینها به یکجا وصل هستند. حالا ما بیاییم بگوییم این شاخه اسمش چیست و آن شاخه اسمش چیست. این را باید گذاشت کنار. کیومرث پوراحمد نه، هر شخص دیگری. ویژگی سینمای دفاع مقدس ما این است که هرقدر زمان بیشتر میگذرد باید به نگاه بیننده وسعت داد و فیلم را با همه آن شاخصهها نظاره کرد. شخصیتها در سینمای دفاع مقدس دهه 60 سانسور میشدند الان سانسور نمیشوند، فرقش این است. فیلمساز مستقل هم فیلمسازی است که باید خودش را از همه چارچوبها کنار بکشد.
وظیفه شما به عنوان یک فیلمساز دفاع مقدس در این میان چیست؟
این که خودمان را سانسور نکنیم و بگوییم در آن زمان چه انسانهایی در منطقه بودند. آنجا که همیشه حاجی و بیسیم و شهادت و این حرفها نبوده. واقعا در منطقه آدمهایی بودند که به پوچی هم میرسیدند. حالا ما بیاییم اینها را سانسور کنیم؟ امروز حق این است که به این سینما وسعت بیشتری بدهیم.
نقش مخاطب سینمای دفاع مقدس چقدر است؟
مخاطبها و سلیقهها متفاوت است. یک نفر یک دیدگاه خاص را دوست دارد و میگوید این همان فیلمی است که من دوست داشتم، بعد آن یکی که فیلم را دوست نداشت میگوید من دیگر سینما نمیآیم. این بد است. باید همه مخاطبان بیایند و همه حضور داشته باشند.
واکنش مخاطبان به اولین فیلم بلند سینمایی شما «روز سوم» چه بود؟
بهترین واکنش، همان انتخاب روز سوم به عنوان بهترین فیلم بود، اما واکنشهای شخصی مخاطبان هم گفتن دارد. شخصی آمد گفت: همه چیز خوب بود الا آن سکانسی که آقای فلانی عکس امام را از جبیش درمیآورد. به او گفتم: شما دانشجوی پیرو خط امام آن سال را میشناختید؟ کسانی بودند که مهندس بودند، دکتر شده بودند و به قول آن زمانه، زده بود به سرشان و آمده بودند تا از خاک و میهن دفاع کنند. من کاملا مستند کار کردم چرا باید خودم را سانسور کنم؟یا مثلا خانمهایی میآمدند میگفتند: آقای لطیفی! چرا حامد بهداد را کشتی؟ یعنی ضدقهرمانت را بهخاطر عشقش دوست داشتند.
قهرمانها و ضدقهرمانها در ژانر دفاع مقدس چطور باید باشند؟
نه ایرانیها باید خیر مطلق باشند و قهرمان و نه عراقیها شر مطلق و ضدقهرمان. نه به آن شوری شور، نه به این بینمکی. مشکل اینجاست که ما برای زمان فیلم میسازیم. ما میآییم در دهه 60 یکجور فیلم دفاع مقدس میسازیم. در عصر بعد از دوم خرداد، فیلمهای دفاع مقدس متناسب با آن زمانه را میسازیم. بعد که یک دوره دیگری میشود، باز فیلمهای مناسب با آن زمانه را. آنهایی که گذر میکنند، کارگردانهایی هستند که خودشان فیذاته با شخصیتها کار دارند نه حادثه. یعنی اینها یک قصهای را میگویند که یکسری شخصیت دارد. شخصیتها را میآورند و با آنها کلنجار میروند. سادهترین حالتش روز سوم بنده است. اصلا پیچیدگی ندارد.
معنویت را در سینمای دفاع مقدس چطور میبینید؟ چقدر این سینما در اتصال زمین به آسمان نقش داشته است؟
ضربه زد. کاری نکرد. ضربهزنی یعنی این که وقتی ما یک مولفههایی را درشت نشان بدهیم همه به آن میخندند. من واکنشها را دیدهام که میگویم. سکانسی بود که آقا امام زمان با اسب میآمد و بعدش میدیدیم جنازه شهیدی را میبرند. این تاثیر منفی دارد و ضربه میزند. فیلمی موفق است که معنویت در ذات شخصیتهایش هست و بنا نیست بروز بدهند. کاری را میکنند و حرفی را میزنند، بعد مخاطب میگوید من میخواهم مثل این آدم باشم و این میشود قهرمان من. قهرمانی که نه شعار داده، نه رفته روی مین و نه تسبیح دارد. اگر تسبیح داشتن، درشت باشد اعتقاد را نابود میکند.
من بهشخصه میتوانم بگویم که از صد تا فیلم دفاع مقدس که با محوریت معنویت ساخته شدهاند، نودتایش به مولفه معنویت ضربه زدهاند. همهاش شعار دادیم. حتی در آن سالها هم اذیتکننده بودند. الان خیلی بهتر شده و همه آگاهتر شدهاند. من کمتر فیلم شعاری دیدهام. مگر این که سفارشی باشند و توسط مدیری یک هفتهای تایید شده باشد. مدیر فرهنگی کهنهکار دیگر نمیگذارد فیلم شعاری ساخته شود.
از این ده درصد میتوانید چند نمونه نام ببرید؟
ناپختۀ ناپختهاش «پرواز در شب» است چون در آن شرایط، بچههای سینماگر هنوز نابلد بودند. آن سکانسی که مربوط به آب رساندن بود اگر درستتر اجرا میشد فوقالعاده بود. برعکس، «لیلی با من است» عرفان مطلق است. ته عرفان همان سکانسی است که میآید توی وانت مینشیند و شروع میکند با خدا حرف زدن. میگوید «تسلیم!» انگار خدا هست. تازه این در میان فیلمهای جنگی، یک فیلم طنز است. با این حال عرفانی است.
کاستیها یا موفقیتهای سینمای دفاع مقدسِ دیروز چقدر در سینمای دفاع مقدس امروز نقش داشته است؟
امروز و دیروز وجود ندارد. ما آن روز هم باید مثل امروز فیلم میساختیم. الان موقع ساخت فیلمهای دفاع مقدسی است. یادمان رفته است که آن روزها هیجان ساخت فیلم جنگی وجود داشته، میساختیم که ساخته باشیم. فیلمسازی که امروز فیلم دفاع مقدسی میسازد، ببینید چه مرضی دارد که آمده بعد از این همه سال، فیلم جنگی بسازد.
میگویند دریا از موجش افتاده، حالا شما میخواهی فیلم جنگی بسازی؟ بر اساس اصول و عقایدت کار بکنی؟ اگر بچههای ما چهار تا اسیر را کشتند اشتباه کردند. فیلمساز این است که این موقعیت را هم بتواند ترسیم کند. میشود آن عراقی را ترسیم کرد و گفت او هم زن و بچه دارد ولی همین هم نباید طوری باشد که ما از آنور بام بیفتیم و بگوییم «برادر عراقی، برادر عراقی». ما فصلهای انسانی را فراموش کردهایم.
چرا فصلهای انسانی جنگ ما ساخته نشده است؟
ما یک تنگنظریها یا ناآگاهیهایی داریم. برخی میگویند سالها از جنگ گذشته است و الان دیگر نباید فیلم جنگی ساخته شود. اتفاقا الان ما نیاز داریم که این سینما را در بعد جهانی گسترش دهیم. من هنوز میخواهم فیلم جنگی بسازم. اگر کسی میخواهد بسازد که بسمالله، ولی اگر کسی نمیخواهد، من بر خودم واجب کفایی میدانم که فیلم دفاع مقدس بسازم.
یک هواپیمای ایرباس ما را زدند و 300 آدم را ریختند در دریا، کو فیلمش؟ من باید کلاهم را بگذارم بالا و حتی مدیران فرهنگی و حتی حکومتی و حتی بیت رهبری. اگر یک ایرانی در ایتالیا پایش برود روی پوست موز و لیز بخورد و انگشتش برود در گوش یک آمریکایی، ده تا فیلم برایش میسازند. 28 سال است از جنایت ایرباس گذشته، چه بهانهای از این بالاتر؟ ما که میگوییم آمریکای جنایتکار، خب آمریکا بهانه داده دست ما و هواپیمای ما را زده، چرا هیچ کس هیچ فیلمی نساخته؟
جامعه جهانی اجازه پخش چنین فیلمی را در کشورهایشان خواهند داد؟
فیلم من را آمریکا اصلا پخش نکند، مگر همه دنیا آمریکا است؟ وقتی فیلم من در اندازهای ساخته بشود و استاندارد و عاطفی باشد و انسانی، خیلی از کشورها پخش میکنند. اتفاقا وقتی فیلم را حرفهای ساختیم و تاثیرگذار هم بود، میگوییم آمریکاییها نامردی کردند و توی اسکار نگذاشتندش چون صهیونیستها در اسکار هستند. الکی هم نگوییم. چون میدانیم که نمیگذارند این فیلم در اسکار شرکت داده شود، نگوییم قطعا فیلم ما خوب است. باید آنقدر قوی ساخته بشود که تمام دنیا بگوید کارتان خوب بود ولی اینها نگذاشتند. این را هم بگویم که وقتی صحبت از ابعاد حرفهای میکنیم، منظور پول خرج کردن نیست. بُعد حرفهای فیلم، اول در فیلمنامهاش است. فیلمنامه باید آنقدر قدرتمند باشد که وقتی میخوانی، از شدت مظلومیت ایران حالت بد بشود.
ولی نمیتوان نادیده گرفت که برای ساخت فیلمی جهانی و رقابت با فیلمهای خارجی هزینهها زیاد میشود.
مگر غیر از لحظه انفجار هواپیما، صحنه دیگری هم قرار است باشد؟ پس خیلی خرجتراش نیست. یک دکور داخلی هواپیما میخواهد و به تعداد مسافران، بازیگر. خیلی بخواهد خرج بتراشد 5 تا 7 میلیارد. فردا که این مصاحبه چاپ بشود میگویند لطیفی کیسه دوخته! یا میگویند عجب پروژه جالبی! چرا لطیفی بسازد؟ خب ما میسازیم. اصلا کی گفته برآورد هزینه 7 میلیارد، این فیلم 50 میلیارد هزینه دارد. بعد که میروند فیلم را بسازند چون تمرکز روی پول بوده، میبینیم حق مطلب ادا نمیشود. بحث ساختن فیلمی درباره ایرباس یک مثال بود تا ببینید غصۀ کار کجاست.
غیر از بحث ایرباس، خود دفاع مقدسمان را چطور میتوان جهانیاش کرد؟
شما کاری نداشته باشید که روز سوم را من ساختم. 11 سال از ساخت این فیلم گذشته. شما سمیره را اسمش را بگذار جیم، رضا را بگذار جان. آیا این قصه جهانی هست یا نیست؟ یک برادری از ترس دشمن، خواهر پاشکسته خودش را دفن کند و برود و بعد با دوستانش بیایند این خواهر را نجات بدهند. تا اینجا جهانی است، فقط یک جایش بومی است که قرآن میگیرند دستشان تا از زیر آن رد شوند.
این قصه میتواند در تایلند اتفاق بیفتد، در ویتنام، در سارایوو و هر جای دنیا. بحث من این است که ما نیاز به اینگونه فیلمها داریم که جهانیاش کنیم. حرفهایمان را فقط بومیها نفهمند. این که 40 رزمنده ایستادهاند و چهار نفر میخواهند بروند روی مین، که همۀ جنگ ما نبوده. در طول جنگ مگر چندبار این اتفاق افتاده؟! حالا من بیایم این را فیلم کنم، کجای دنیا نشانش بدهم؟ کسی این را نمیفهمد. چون مسئله خیلی خاص است. سینمای دفاع مقدس یعنی سینمایی که بر بستر جنگ نقش میبندد ولی قصه میتواند جهانی باشد تا بتوانیم دفاع مقدسمان و مظلومیتمان را به همه دنیا نشان بدهیم.
این حرف را چقدر از مدیران ما باور دارند و به آن رسیدهاند؟
بیشتر مدیران و متولیان فرهنگی هنوز باور ندارند یکی از بازوهای دفاعی ایران سینمایش است خاصه سینمای دفاع مقدس. اصلا بازو نه، یکی از انگشتان دست، این را هم باور ندارند. مردم باید الگو داشته باشند. ما اصلا چهار تا فیلم جنگ شهری نداریم که مخاطب ببیند و مثلا بگوید پسره رو یادت هست؟ اینطور میجنگید، ما هم بریم انجام بدیم.
یکبار از من یک کار دفاع مقدسی خواستند. به من گفتند: خواستی بسازی، تویش خون و این چیزها نباشد. من هم گفتم: مگر نمیگویی دفاع مقدس؟ من چطوری بدون نشان دادن خون، فیلم دفاع مقدس بسازم؟ این یعنی حرف لغو. خداوند در آیه سه سوره مومنون میفرماید: و آنان که از لغو و سخن باطل اعراض میکنند. یکسری از مدیران، هم حرف لغو میزنند، هم سنگاندازی میکنند و هم اگر عهدی میبندند، نمیشود به آن اطمینان کرد.
آقای مصطفی عقاد کارگردان محمد رسولالله آمده بود ایران. یک چیزی گفت که خیلی عجیب بود. گفت وقتی من شروع کردم به ساخت فیلم، عربستان سعودی پشت کار بود، لیبی پشت کار بود، همه کشورهای عربی یک سمپوزیوم درست کردند که به عنوان سرزمین اسلامی سهمی را بدهند. ناگهان کار نیمهتمام ماند. همه رفتند و فقط یک نفر آمد فیلم را جمع کرد و برای ساخت فیلم محمدرسولالله پول داد و اجازه هم نداد هیچجا اسمش را بزنند؛ امام موسی صدر. یک مرد این کار را کرد و همه هزینههای فیلم را یکجا داد.
الان هم حرف ما همین است. یک مرد میخواهد که بیاید و حامی ساخت این سریال 34 قسمتی شود، حالا میخواهد رئیس صدا و سیما باشد یا یک مقام دولتی یا... آن یک مرد کیست؟ این که میگویند همه میآییم، به سرانجام نمیرسد چون بالاخره یکجایی، یک کسی ساز مخالف میزند.