به گزارش گروه سایر رسانه های
دفاع پرس، نخستین روزهای فروردین سال 1365 با ولادت جواد الائمه (ع) و امیرالمؤمنین علی (ع) همراه بود و شیرینی مضاعف آن ایام برای رزمندگان با فتوحات به دست آمده در فاو همراه شد.
دشمن به رغم تمام تلاشهایش برای باز پسگیری فاو، به نتیجهای نرسیده بود و این شهر هنوز فاطمیه– نامی که رزمندگان بر آن نهاده بودند- لقب داشت. در فاطمیه بود که ماجرای هفت تن آل صفای گردان تخریب رقم خورد.
بچههای جنگ به گردان تخریب، گردان مخلصین میگفتند. نیروهایی که به قول معروف حسابی نور بالا میزدند و فتیله معنویت و اخلاصشان بالا بود. به اعتراف بچههای جبهه، معنویت بین بچههای تخریب در اوج بود و حضور طلبههای بسیجی طراوت و شادابی خاصی به این جمع باصفا میبخشید. رزمندگان تخریب باید در منطقه عملیاتی و در خطوط دشمن میدان مین احداث میکردند و کار سخت و نفسگیری انجام میدادند که ریسک بالایی میطلبید.
اوایل سال 65 لشکر 10 سیدالشهدا (ع) در شهر فاو و اطراف کارخانه نمک خط پدافندی داشت و دشمن مدام برای بازپسگیری خطوط از دست رفته اقدام به پاتک میکرد و درگیری در خط مقدم ادامه داشت. در چنین شرایطی با توجه به باتلاقی بودن زمین منطقه، تنها مینهایی که کارایی داشت و میتوانست از دشمن تلفات بگیرد، مین ضد نفر و ضد تانک بود.
دو تیم از بچههای تخریب لشکر 10 در فاو برای مینگذاری فعال بودند و مأموریت داشتند که خط پدافندی لشکر را که حدود چهار کیلومتر طولی، مقابل دشمن امتداد داشت مینگذاری کنند و هر شب برای مینگذاری مقابل دشمن اعزام میشدند. آنها در تاریکی شب تا قبل از روشن شدن هوا در فاصله نزدیک با دشمن مینگذاری میکردند.
تخریبچیها هر شب حدود 200 مین ضدتانك «m19» که آماده انفجار بود در زمین باتلاقی حمل میکردند و در دو ردیف جلوی دشمن در زمین میکاشتند. بچههای تخریب میدانستند اصابت یک ترکش کوچک به مینهایی که مسلح و آماده کاشت بودند، مساوی با پودر شدن آنهاست. با این وجود کارشان را با دل و جان انجام میدادند. شهید صاحبعلی نباتی مسئولیت تیم مینگذاری را بر عهده داشت.
در یکی از شبها گردان المهدی به فرماندهی شهید حسنیان خط را به گردان حضرت قاسم (ع) تحویل داد و بچههای گردان حضرت قاسم در خط استقرار پیدا کردند و با تعدادی از نیروهای گردان تخریب که به عنوان تأمین با آنها همراه شده بودند از خاکریز خودی حرکت کردند و به زمین باتلاقی مقابل دشمن وارد شدند. سر جمع هر کدام 25 کیلو مواد منفجره تیان تی آماده انفجار حمل میکردند و باور داشتند که چه خطراتی در کمین است.
مجیدرضایی، حسین مسیبی، منصور احدی، غلامرضا زند، رحمان میرزازاده، توحید ملازمی و فرمانده این تیم صاحبعلی نباتی آماده هر پیشامد و اتفاقی بودند. کارها به خوبی پیش میرفت تا اینکه صدای انفجار مهیبی خطی از آتش مقابل دشمن ایجاد کرد و خط مقدم به هم ریخت. بچههای تخریب که در خط وظیفه آتشگذاری را داشتند هر چه صبر کردند تا کسی بیاید و مینها را برای کاشت مقابل دشمن جلو ببرد، خبری نشد.
سردار شهید «حاج اصغر احمدی» از فرماندهان لشكر 10 سيدالشهدا (ع) در خاطرهای شهادت هفت تن از نیروهای گردان تخریب این لشکر را چنین روایت میکند: «یکی از نیروهای تخریب که پشت خاکریز و منتظر دیگران بود پیش ما آمد و با نگرانی گفت بچههایی که برای مینگذاری رفتند هنوز برنگشتند. هوا تاریک بود که وارد میدان مین شدم گاهی هم منور زده میشد. در نور منورها هرچه نگاه کردم کسی را ندیدم، برادر نباتی را صدا کردم، چند بار نیروها را صدا کردم؛ ولی اثری از آنها نبود، تا اینکه چاله انفجار بزرگی توجهم را جلب کرد.
کمی دقیقتر که نگاه کردم تعدادی پیکر قطعه قطعه شده دیدم. به پشت خاکریز برگشتم تا کمک بیاورم. چند نفر از نیروهای تخریب هم نگران بچههایی که دیر آمده بودند شدند، من هم آنچه دیده بودم را به آنها گفتم و همه با هم وارد میدان مین شدیم و رسیدیم به چاله انفجاری.
هرچه وارسی کردیم از آن هفت نفر هیچ کسی را زنده ندیدیم. دیگر خاطر جمع شدیم که همه با انفجار شهید شدند و مشغول جمعآوری شهدا شدیم، بعضی از شهدا فقط سر و صورتشان سالم مانده بود و میشد تشخیص داد و از چند شهید دیگر جز چند کیلو گوشت له شده چیزی نمانده بود.»
شهیدان باصفای گردان تخریب در سحر ولادت قمر بنی هاشم (ع) در شهر فاو به آسمان پرواز کردند و الگویی را در فرهنگ نیروهای تخریب باز کردند.