سیره سیاسی و اخلاقی امام موسی کاظم علیهالسلام
از سال ۱۴۸ ه.ق که امام صادق علیهالسلام به شهادت رسید، بنا بر وصیت و نص پدر تا سال ۱۸۳ ه.ق عهدهدار سرپرستی و امامت شیعیان گردید و دوران ۳۵ ساله امامتش در محیطی پراختناق و خفقان و همراه با تقیه گذشت.
به گزارش گروه سایر رسانههای
دفاع پرس، امام «موسی بن جعفر علیهالسلام» در سپیده دم روز (یکشنبه) یا (سه شنبه) هفتم صفر سال 128 یا 129 هجری قمری در «ابواء» - محلی میان مکه و مدینه - از کنیزی از سرزمین بربر (مغرب) یا اندلس (اسپانیا) به نام «حمیده» معروف به «حمیده بربریه، حمیده مغربیه، حمیده مصفاة» زاده شد و شهادت آن حضرت بنابر قول مشهور در 25 رجب سال 183 ه.ق و به نقلی 186 ه.ق در بغداد در زندان «هارون الرشید» و به دستور وی بوده است.
کنیه امام هفتم شیعیان جهان، «ابوالحسن، ابوالحسن الاول، ابوالحسن الماضی، ابو ابراهیم، ابو اسماعیل، ابو علی و لقب آن بزرگوار، عبد صالح، راهب بنی هاشم، الامین، الصابر، زین المجتهدین، باب الحوائج،...» و مشهورترین آن «کاظم» و در لوح محفوظ «المنتخب» است.
امام موسی بن جعفر دارای قامتی استوار، اندامی لاغر، چهره ای زیبا و گندمگون، ریشی انبوه و مشکین بود. نقش نگین انگشتریاش «حسبی الله» و یا «الملک لله وحده» بود.
از سال 148 که امام صادق(ع) به شهادت رسید دوران امامت حضرت کاظم آغاز گردید. آن حضرت در این دوران با خلفای زیر معاصر گردید: «منصور دوانیقی (136 – 158) محمد معروف به مهدی ( 158 – 169) هادی (169 – 170) هارون (170 193) هنگام رحلت امام صادق(ع) منصور دوانیقی» خلیفهی ستمگر عباسی، در اوج قدرت و تسلط بود.
منصور برای تثبیت پایههای حکومت خود انسانهای فراوانی را به قتل رسانید، او در این راه نه تنها شیعیان، بلکه فقها و شخصیتهای بزرگ جهان تسنن را نیز که با او مخالفت میورزیدند سخت مورد آزار قرار می داد.
امام موسی ابن جعفر(ع) مناظرات گوناگونی با «هارون الرشید»، خلیفه عباسی داشتهاند که در قسمتی از آن طرد حکومت هارونی و آرمان تشکیل حکومت الهی به رهبری امامان معصوم به صراحت بیان شده است. در تاریخ می خوانیم:
روزی هارون به امام کاظم میگوید که مرزهای فدک را معلوم کن تا آن را به تو برگردانم. امام(ع) از جواب امتناع میکند. «هارون» پیوسته اصرار می ورزد. امام(ع) میفرماید: من آن را جز با حدود واقعیاش نخواهم گرفت. «هارون» که به اصرار خواستار تعیین حدود میشود.
امام می فرماید: اگر من حدود آن را باز گویم مسلما موافقت نخواهی کرد. هارون سوگند یاد میکند که درصورت تعیین حدود آن را برمیگردانم. امام(ع) فرمود: اما حد اول آن سرزمین عدن است. در این هنگام «هارون» چهرهاش دگرگون گشت و با شگفتی گفت: ادامه بده. امام(ع) فرمود: و حد دوم آن سمرقند است. برای بار دوم ناراحتی «هارون» بیشتر گشت. امام فرمود و حد سوم آن آفریقا.
درحالی که صورت «هارون» از شدت ناراحتی سیاه شده بود، حضرت فرمود: و حد چهارم آن سواحل دریای خزر و ارمنستان. حضرت حدود کشور اسلامی که آن روز، هارون برآن حکومت داشت بیان کرد. هارون گفت: پس چیزی برای ما باقی نماندبرخیز جای من بنشین. امام فرمود: من به تو گفتم، اگر حدود آن را تعیین کنم هرگز آن را نخواهی داد.
از سال 148 ه.ق که امام صادق علیه السلام به شهادت رسید، بنا بر وصیت و نص پدر تا سال 183 ه.ق عهدهدار سرپرستی و امامت شیعیان گردید و دوران 35 ساله امامتش در محیطی پراختناق و خفقان و همراه با تقیه گذشت. در چنین محیطی، حضرت موسی بن جعفرعلیه السلام علاوه بر مسئولیت امامت و رهبری جامعه اسلامی، موفق به تربیت شاگردان زیادی گردید و با وجود اختناق حاکم، عده زیادی از دانشمندان و بزرگان شیعه از علم و دانش آن حضرت استفاده کردند و روایات زیادی را در زمینههای مختلف از آن بزرگوار نقل نمودند. کثرت روایات فقهی ایشان بعد از امام باقر و امام صادق علیهما السلام مؤیدی بر این ادعا است.
«زیاد بن ابی سلمة» از دوستداران امام کاظم علیه السلام بود، ولی با دستگاه «هارون الرشید» نیز ارتباط داشت. روزی امام او را دید و از او پرسید: شنیدهام تو برای «هارون الرشید» کار میکنی و با آنان همکاری داری؟! گفت: بله سرورم! امام پرسید: چرا؟ عرض کرد: مولای من! من تهیدستی آبرومندم. مجبورم برای تأمین نیازهای خانوادهام کار کنم. امام با چهرهای عبوس گفت: اما اگر من از بلندی بیفتم و قطعه قطعه شوم، برایم بهتر است که عهدهدار کاری از کارهای ظالمان شوم یا گامی بر روی فرشهای آنان گذارم، مگردر یک صورت.
می دانی آن در چه صورتی است؟ گفت: نه فدایت شوم! امام گفت: من هرگز با آنان همکاری نمیکنم مگر آن که یا غمی را از دل مؤمنی با رفع مشکلش بردارم یا با پرداختن قرض او، ناراحتی را از چهرهاش بزدایم. ای زیاد! بدان پروردگار کمترین کاری که با یاوران ظالمان انجام میدهد این است که آنان را در تابوتی از آتش قرار میدهد تا روز حساب باز رسد. ای زیاد! هرگاه عهدهدار شغلی از شغلهای این ظالمان شدی، به برادرانت نیکی کن تا کفاره این کارت باشد. وقتی قدرتی بهدست آوردی بدان خدای تو نیز در روز قیامت قدرت دارد و بدان که نیکیهای تو میگذرد و ممکن است دیگران آن را فراموش کند، ولی در نزد خدا و برای روز قیامت تو باقی خواهد ماند.
امام کاظم(ع) در شرایط دشوار حکومت عباسیان میزیست که دستگیری و آزار هواداران اهل بیت، سیاست رایج خلفا بود و طبیعی بودکه آن حضرت نیز، از سوی «هارون الرشید»، دچار زندان و شکنجه گردد. به گواهی تاریخ، امام موسی بن جعفر(ع)، قربانی بیم و هراسی شد که هارون نسبت به از دست دادن حکومت خویش داشت، نیز قربانی سخن چینیها و گزارشهای دروغ بدخواهان و متملقان گردید.
«سندی بن شاهک»، رئیس پلیس هارون در بغداد بود، بسیار خشن و سختگیر و سنگدل واز جلادان و آدم کشان بود. «سندی» حضرت را تحویل گرفت، به کند و زنجیر بست، بر او سخت گرفت و حتی امام را مورد توهین و ضرب قرار داد و در نهایت، امام را به شهادت رساند، با خرمای زهرآلود، حضرت را مسموم کرد. پس از سه روز، روح پاک امام، از جسد مطهرش پرگشود و امام در 25 رجب سال 183 هجری به خدا پیوست و آسمان بغداد، با غروب این خورشید فروزان، تیره گشت.
موسی بن جعفر علیه السلام در قدر و مقام بزرگوارترین فرزندان حضرت صادق علیه السلام و در مرتبه والاتر از آنان بود و آوازه بزرگواریاش بیش از برادران بود. در زمان آن حضرت با سخاوتتر و گرامیتر و خوش معاشرتتر از او دیده نشد، و در عبادتْ سرآمد مردم آن زمان و پرهیزکارترین آنان و در جلالت مقام و فهم و دانش برتر از همگان بود.
و عموم شیعیانِ پدرش امام صادق علیه السلام معتقد به امامت آن بزرگوار گشته و سر تعظیم در برابرش فرود آورده، تسلیم دستورات او شدند و از پدر بزرگوارش درباره امامت و جانشینی آن جنابْ نصوص و روایات و اشارههای زیادی روایت کردهاند و معالم و فرامین دین خود را از او گرفتند و آنقدر نشانه و معجزات از آن حضرت روایت کردهاند که موجب قطع بر حجّیت و امامت او خواهد شد.
منبع: حوزه